eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جبین پُر ترَک، دل جوان ، دست پیر عصایت نشان از دل دستگیر و روزی فلک قامتت خم نمود ولی هیچ وقت خنده ات نیست دیر پدر، روزگاری جهانم بُدی به رویت نگردیده ام از تو سیر و مادر تو را یاد دارم زعهد صغر ز تو نوش جان کرده ام سیر شیر کلامت مرا مصلحت بوده است مرا افتخارم بُود کرده ای همچو شیر تو طومار عشقی، به تقویم جان و قاموس تکرار کرده مرداد و تیر به تحصیل و ترفیع من سوختی که از هرکس و ناکسی نی شوم زیر زیر و مادر تویی آیه در هر قسم تو گویی بمان مانم و ورنه میر به طاق ترک های خشکیده ات فشانم به پایت جواهر نه لیر تو را سالمندی ننامم که چون گوهری از ابریشم و قیمتی تر ز جیر و معصوم تو تجربت یافته که بوم زمانش شده رنگ قیر و لالایی اش گردهی با غزل به خوابش دهی لای دل در حریر
سلام صبحتون بخیر 🙃🙂🌼🌼🌼
صبح آمده و نگاه ژرفی دارد در می‌زند انگار که حرفی دارد تا پنجره را به‌روی او وا کردم دیدم خبر از بارش برفی دارد! 😍
نمادِ مِهر محبوب است انگشت مُبادیّ بد و خوب است انگشت به پهنای ستادِ انتخابات همیشه غرقِ آشوب است انگشت! @nabzeghalam
پیوند عظیم نبوی می‌سازیم یک نهضت ناب مهدوی می‌سازیم با رای به آینده‌ی ایران عزیز پیداست که ایران قوی می‌سازیم
شیران غیور مکتب روح الله هستند مدافعان این خطه‌ی ماه با رای صحیح پای کارند همه جز عشق ندارند هدف در این راه
جوهر نه! جواز رد شدن از نیل است انگشت نه! خار چشم اسرائیل است از قدرت انتخاب ما می‌ترسند هر برگه‌ی رأی، موشک سجیل است
مثل سکوت‌های بین دو کلاغ برهنه بودیم تاریکیِ این مزرعه‌ی متروک جنگ سیاهانی بود که قبلِ رنگ‌ها مُردار بودند حالا در صدای خردادیم مانده‌ایم و هیمه می‌سوزانیم تا تنوره‌ی عشق به برافراشتن پرچم هیاهوی بی تاب جهان تعبیر نمی‌شود و ملخ ها هرگز به مزرعه باز نمی‌گردند لابلای دود آتش هامان ما نسلی بودیم که قبلِ آزادی مُردیم و بعد از آن تا ولیعصر پیاده می‌رفتیم جمعه‌های پایان رمضان را «همینگوی» هیچگاه نمی‌دانست که پیرمرد دریا را پرسه می‌زند _ بغداد تا پاریس _ که پیوند دهد بُعد تاریخ را به جغرافیا هیچکس حتی نمی‌دانست ... هیچکس ... تنها پیرمرد بود و دریا و پرسه‌ی آزادی در خاورمیانه «عصر بخیر جمعه های بیت‌المقدس»...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
هر رأی من و تو، انقلاب من و توست هر رأی صواب ما، ثواب من و توست هر خوب و بدی که شد مدیر و مسئول از قوّت و ضعفِ انتخاب من و توست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزلی برای عزیزی در عزیزی شبیه جان و تن است او که گلدانِ ریشه‌های من است هویت داده، پرورانده مرا مثل آغوش مادر است، زن است لهجهٔ لحظهٔ قشنگ نگاه اشتیاق نشسته در سخن است سرخیِ صورت شقایق‌هاست مهد اسطوره‌های کوه‌کن است او که جریان گرفته در رگ من او که نزدیک‌تر ز پیرهن است در حقیقت نشان او عشق است نام در من تنیده‌اش وطن است نقشه‌اش مقتدرترین نقش است پرچمش آرزوترین کفن است در کدامین پیاله سهم من است از شرابی که این‌چنین کهن است در چنین سرنوشت شورانگیز سهم من حق انتخاب من است فرق ما با تمام مخلوقات قدرت انتخاب داشتن است