eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سیه چشمی به کار عشق استاد به من درس محبت یاد می داد مرا از یاد برد آخر ، ولی من بجز او عالمی را بردم از یاد
ای قدس ، قسم به آه و چشم تر تو بر سرخی خون جاری از پیکر تو پای هدف مقدست می مانیم هر چند بریده از ستم حنجر تو
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفتیم و به خیل عاشقان پیوستیم با رهبر خود دوباره پیمان بستیم امروز در این تظاهرات پرشور ثابت کردیم مرد میدان هستیم
از تبار سینه سرخان، از تبار غزه‌ام داغدار نسل لاله، داغدار غزه‌ام مثل ابری من پر از دلشوره‌ی باریدنم رودی از چشمم که اینک رهسپار غزه‌ام وامدار رنگ شب از آسمان غربتم پرچم درد شهیدانِ دیار غزه‌ام می‌رسد روزی به پایان تلخی این قصه هم من همان روز خوشی، از روزگار غزه‌ام ندبه‌ی چشم انتظاری از گلوی جمعه‌ام مژده‌ی فتح از بلندای منار غزه‌ام
16.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسم به خون‌های رجزخوان... نماهنگ رجزخون خواننده: غلامرضا صنعتگر شاعر: فائزه امجدیان
رباعی هایی مرتبط با فرازهایی از دعای  یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیكَ أَمَلاً طَوِیلاً كَثِیراً إِنَّ لَنَا فِیكَ رَجَاءً عَظِیماً عَصَیْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا پوشاندی و من خراب کردم یا ربّ خود را هدفِ عذاب کردم یا ربّ در حشر بیا و آبرو داری کن روی کرمت حساب کردم یا ربّ . أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ  خط از طومار مومنینم مزنی ننگ ابدی را به جبینم مزنی پیش همه آبرو به من بخشیدی بالا بردی مرا، زمینم مزنی . أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیتُ، وَ سَتَرْتَ عَلَی فَمَا اسْتَحْییتُ مهلت دادی، دعا نکردم یا رب خود را ز گنه جدا نکردم یا رب از لطف و کرامتت، گناهانم را پوشاندی و من حیا نکردم یا رب . و من عقوبات المعاصی جنبتنی حتی کانک استحییتنی آری منم و گناه خرمن خرمن آلوده شدم اگر چه دامن دامن امّا ز عقاب باز دورم کردی انگار که تو حیا نمودی از من . فَمالي لا اَبْكي اَبْكي لِخُروُجِ نَفْسي اَبْكي لِظُلْمَةِ قَبْري اَبْكي لِضيقِ لَحَدي بر زشتی اعمال بدم می گریم بر وحشت راهِ ابدم می گریم قبر است تجلی همین قلبِ خراب بر تنگی قبر و لحدم می گریم . اَبْكي لِسُؤالِ مُنْكَر وَ نَكير اِياي اعمال بدم شده نوشته، چه کنم؟! هنگام درو کردن کشته، چه کنم؟! آنجا که دروغ گفتنی ممکن نیست در پاسخ آن دو تا فرشته چه کنم؟! . إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بالعفو؟! هر گز نشود جدا، دل ما از تو رحمی نکنی به بنده؟! حاشا از تو رحمانی و رحمتت رسیده به همه بر بخششِ بنده کیست اولی از تو؟ . واغْفِرْ لي ما خَفِي عَلَي الاْدَمِيينَ مِنْ عَمَلي وَ اَدِمْ لي ما بِهِ سَتَرْتَني من بد بودم ولی تو احسان کردی هر بار به من لطف فراوان‌ کردی غفار! بیا و باز نادیده بگیر آن را که ز چشم خلق پنهان کردی . سیدی لاتعذبنی و انا ارجوک هر چند بدم ولی جوابم نکنی پیش همه سیدی! خرابم نکنی امّید ندارم به کسی غیر خودت من دل به تو بسته ام، عذابم نکنی . سَيِّدى اِنْ کُنْتَ لا تَغْفِرُ اِلاّ لاِوْلِيآئِكَ وَاَهْلِ طاعَتِكَ؛ فَاِلى مَنْ يَفْزَعُ الْمُذْنِبوُنَ؟! آن روز که‌ ماییم و هزاران چه کنیم از شرم به‌ پیش چشم‌ یاران‌ چه کنیم؟! غفرانت اگر فقط به خوبان برسد ما طائفه گناه کاران چه کنیم؟!
23.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای تکان‌دهنده دختری نابینا و دارای معلولیت های دیگر که حافظ کل قرآن شد
آیینه باشیم... با خون خود شعر وفا را می‌نگارند سردارهایی که تنِ صدپاره دارند آنان که تا آید زمانِ پر کشیدن در جبهه‌هایِ عاشقی چشم‌انتظارند در جان خود بیمی ندارند از شهادت آنان که هر دم در پیِ دیدار یارند آزادگانی که به بذل هستی خویش در جبهه‌ی حق بهر ایران اعتبارند مردانِ مردی که شبیه حاج‌قاسم در شورِ امیّد‌آفرینی چون بهارند دل‌دادگانی که چنان سیدرضی‌ها در جاده‌هایِ عشق‌بازی رهسپارند شیرانِ بی‌پروا که مثلِ زاهدی‌ها هر آن دمار از دشمنان از دون درآرند مثل رحیمی‌ها پر از شوقِ شهادت مشتاقِ کسبِ این مدالِ افتخارند فرقی ندارد عرصه‌ی جنگ است یا صلح هر جا که کاری هست با جان پایِ کارند بشکست از آیینه‌ها ،دشمن، غمی نیست عمری‌ست این آیینه‌ها در انتشارند ای جان تو هم آیینه باش، آیینه‌هامان میراثِ ایران را به ماها می‌سپارند وقت است ما هم تن‌به‌تن آیینه باشیم دنباله‌ی این قصه‌ی دیرینه باشیم
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
صبح است، چرا شاد نباشی ای دل از دست غم آزاد نباشی ای دل امروز چرا معتکف گوهرشاد یا پنجره فولاد نباشی ای دل @eitaaparvanegi
پاگیر کسی هم که شدی، ازهمه بگذر چون برکه فقط، آینه دارِ مَه خود باش
در انتها به تو خواهد رسید جاده‌ی من رمق اگر چه ندارد  دل پیاده‌ی  من مرا به خنده چه نسبت؟! که رفته‌ای و شده‌ است غمِ نبودنِ تو عضو خانواده‌ی من سوال کردم از او می رسم به تو یا نه؟! جواب خیر ندارد امامزاده‌ی من من از نگاه تو مستم نه از شراب خودم حریفِ چشم تو هرگز نبوده باده‌ی من نفس نمی‌کشم و دم به لب نیاورده به احترام شما قلب ایستاده‌ی من هر آنچه بود گذشتم هر آنچه بود گذشت خدا کند که نخواند غزل نواده‌ی من