eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خورده رقم از شوق تو کوچ پرستوها طعم لبت شد  الگوی محصول کندوها دیوان شعری که پر از شرح جنون ماست شد نُقل نَقل شب نشینی های شب بوها در شعر‌هایم چال روی گونه‌ات پر شد افتاد از رونق پس از این خال هندوها دست جهان در استعاره خالی است از تو تصویر چشمت پر شده در دست آهوها قدرت ندارم چشم بردارم ازین آتش شاگرد لب‌های تواند آشوب و جادوها وقتی که دردم دوری از آغوش گرم توست سودی نمیبینم در این درمان و داروها
از عشق مخفیانه چه جرمی بزرگتر؟! شاید سبک شدی دل من، اعتراف کن
عاشق شدیم و نظم جهان را بهم زدیم دنیا هنوز هم که هنوز است درهم است ...
لبریز غربتیم، پر از جاده‌ایم ما حالا که بی تو تن به سفر داده‌ایم ما این جاده گفته بود که رفتن رسیدن است! رفتیم و حال، از نفس افتاده‌ایم ما آیا برای او که دلش را به تو سپرد دلتنگ می شوی؟! چقدَر ساده‌ایم ما چیزی زیاد و کم نشده در جهان تو یک اتفاق بوده و افتاده‌ایم ما دل در مسیر عشق تو کم زخم خورده بود؟ زخمی بزن دوباره که آماده‌ایم ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من معلم هستم عاشقی پیشه‌ی من آسمانی راهم گاه گاهی قلمی می سایم از سر مهر نه جبر تا دل نازک شاگردانم پر احساس شود من معلم هستم عشق در خون کلاسم جاری است عطر یاس عرفان در کلامم ساریست تا سر زلف خدا را گره‌ای بر بندم به دل آبی شاگردانم من معلم هستم پر احساس بهار پر موسیقی باد آبشاران تپش قلب مرا می‌خوانند آبی دریا هم وسعت دید مرا می داند من ز هر فصل بهاری سازم پر نیلوفر و یاس تا شکوفا بشود دشت بی بوته شاگردانم می برم تا ملکوت می برم تا جبروت تا دل سبز خدا دور از وسوسه‌ی شر و گناه دور از دغدغه‌ی خاکی این دشت سیاه من معلم هستم همه دارایی من یک کلاسی است که برپا شده در کوه ولا همچنین قلم و کاغذ و یک تخته سیاه تا دری باز کنم تا ابدیت بر نور باز گویم به همه قصه‌ی شور سالکان ره طور من معلم هستم مالک مُلک هجا شاعر شعر رها واژه‌ها صف به صف استاده به پیش تا که آسان گذرم از خود و خویش تا که معنا بشوم در ره خلق تا که از هم بدَرَم جامه دلق در ضمیری که چو آبادی ما سرسبز است بذر انسانیِ انسان کارم عشق را با غم و غربت به تفاهم برسانم یکجا آدمی را همه تفهیم کنم فهم و فهماندن ومفهوم شدن را برسانم به کمال شاهراهی بکشم تا لب مرز وصال شمع این جاده شدن نقطه‌ی آغاز من است آسمانی شدنت پر پرواز من است "روز معلم بر پرچمداران علم و معرفت، معلمان عزیز مبارک باد
اگر خواهید بی‌تشویش باشید به راه عشق، دوراندیش باشید چه‌درپنهان، چه‌درپیدا، همیشه هوادار امام خویش باشید... (زرافشان)
بگو به عقربه ها موقع دویدن نیست که شب همیشه برای به سر رسیدن نیست
دوستت دارمِ من شکل مضارع دارد هر زمانم نگری من به تو مشغولم و بس...
باز هم شـب شـد و از خـلوت دل بیزارم بــایـد انـگـار دلــم را بــه دلــت بـسپـارم این‌هـمه آدم و این قـصهٔ تکراریِ شـب تو همان باش که من دوست‌ترش می‌دارم
ز چشمت مـاه می روید معلم دلت از مهـــر می گــوید معلم تو را ای روح سبـــز آســـمانی زمین با عشق می جوید معلم
درمکتب تــو درس چـه آموختنی است آنقدر که چشمم به لبت دوختنی است شاگـرد تـــو بودن افتخاری است مـرا هرنکته‌ی تو گوهری اندوختنی است