eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پرنده باش خودت را به بادها بسپار برو به اوج نگو حال پرکشیدن نیست و عشق مثل کتابی است خوب و بی‌پایان  که در نگارش آن واژه‌ی رسیدن نیست
کاش در آتش حسرت بگدازد چون شمع آن‌که در آتش غم سوخت چو پروانه مرا
دانی از زندگی چه می‌خواهم من تو باشم...تو...پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو...بار دیگر تو
تا چند از بَرَم گذری سرگران و من دل خوش کنم به آن که نگاه از حیا نکرد!؟
ای هشتمین ترانهٔ باران خوش آمدی شیرین‌ترین بهانهٔ امکان خوش آمدی در خنده‌ات حضورِ خدا جلوه می‌کند زیباترین تبسّمِ جانان خوش آمدی از چهره‌ات محبّتِ دادار می‌چکد آیینهٔ لطافتِ یزدان خوش آمدی مقصودِ آفرینش از این زندگی تویی کامل‌ترین تجسّمِ انسان خوش آمدی یک پاره از وجودِ گُل‌افشانِ احمدی ای مقدمت بهار و گلستان خوش آمدی هر آدمی به ریشهٔ خود ختم می‌شود ای چون علی سرآمدِ دوران خوش آمدی دارم حدیثِ «سلسله» را حفظ می‌کنم ای از شروطِ اصلیِ پیمان خوش آمدی یک قطعه از بهشت، قدمگاهِ پاکِ توست ای باعثِ بهشت، به ایران خوش آمدی دانایِ شهر، طفلکِ ابجدنویسِ توست عالِم‌ترین معلّمِ قرآن خوش آمدی از هر هجای خندهٔ تو صد غزل چکید شیواترین سرودهٔ ایمان خوش آمدی از مشرقِ نگاهِ تو خورشید جان گرفت شرقی‌ترین طلوعِ خراسان خوش آمدی استادهای فلسفه، شاگردِ منطقت واضح‌ترین دلایل و برهان خوش آمدی ای عالِمی که پیشِ کلامت سخنوران هستند طفلکانِ دبستان خوش آمدی دیدارت از هزار تمتّع فراتر است درگاهِ توست روضهٔ رضوان خوش آمدی هر کس تو را شناخت، حقیقت‌شناس شد ای عشقِ پاک و نابِ تو میزان خوش آمدی ایثار و فضل و جود و کرامت صدا زدند ای آبرویِ بخشش و احسان خوش آمدی عارف، شبیهِ گمشده در اضطراب بود پیر و مراد و مرشدِ عرفان خوش آمدی بیچاره‌ها، بهایِ تمتّع نداشتند ای صحنِ تو صفای فقیران خوش آمدی از بس که زود راضی و خشنود می‌شوی رفتن به آسمان شده آسان خوش آمدی معنا و محتوایِ «سریع الرّضا» تویی ای خنده‌ات رضایتِ رحمان خوش آمدی با یادت ای شفایِ دلم، خوب می‌شوم ای نامِ نازنینِ تو درمان خوش آمدی آهویِ قلب، در کفِ صیّادِ غصّه ماند ای شادی از دو دستِ تو ریزان خوش آمدی چشمانم از ندیدنت از گریه کور شد یوسف‌ترین برادرِ کنعان خوش آمدی در برگهٔ امیدِ من ای متنِ دلنشین نامِ تو هست اوّلِ عنوان خوش آمدی فرضاً اگر مسیرِ محبّت سه نقطه داشت ای ابتدا و مرکز و پایان خوش آمدی دارم درونِ حافظه تکرار می‌کنم ای نفسِ مطمئنّهٔ وجدان خوش آمدی با شیعیانِ خاص به دیدارت آمدم ای دیدنت عیارِ مسلمان خوش آمدی محدودیت برایِ کریمانِ عشق نیست ای منتهایِ لطفِ فراوان خوش آمدی در محضرت تمامیِ بود و نبودها آماده‌اند و گوش به فرمان خوش آمدی از بس مسلّطی به تمامِ امورِ ما مبهوتِ توست واژهٔ «سلطان» خوش آمدی فهمیدم از معانیِ آیات و ذکرها پیدایِ توست عالمِ پنهان خوش آمدی با اسمِ اعظمت به دلم زندگی ببخش ای وارثِ نگینِ سلیمان خوش آمدی نامِ تو را «رئوف» نهادند اهلِ دل آرام‌بخشِ شخصِ پریشان خوش آمدی هر کس به یک امید به سویت روان شده‌است غمخوارِ مردمانِ پشیمان خوش آمدی نامِ «حسین» در همه جا بر زبانِ توست ای روضه‌خوانِ سیّدِ عطشان خوش آمدی از نسلِ جان‌فشانِ ذبیح است جانِ تو جان‌هایِ ماست پیشِ تو قربان خوش آمدی در کهکشانِ عشق که لبریزِ مِهر شد خورشيدِ توست یک‌سره تابان خوش آمدی ای آن‌ که در بنایِ سرافرازِ بندگی آیینِ توست پایه و بنیان خوش آمدی ای آن که جانِ توست به قرآنِ عاشقی راضی به آیهٔ سبحان خوش آمدی پیش از تو، عشق راه و هدف را نمی‌شناخت ای مقتدایِ عشق، رضاجان، خوش آمدی.
آنجا که ورق سریع بر می‌گردد افتاده از آن رفیع بر می‌گردد مشهد، که بر آستانه رحمت او عاصی برود، شفیع بر می گردد
هرکجا پهلو بگیری، شور لنگرگاه دارد آبیِ آرام چشمانت به دریا راه دارد گریه‌هایت عطر باران‌خوردهٔ زیتون عکّا خنده‌هایت طعمی از انجیر رام‌الله دارد تکیه‌گاه آرزوهای بلند ابرهایی کوه پیش شانه‌هایت قامتی کوتاه دارد از هزار و یک شب رنجت چه می‌دانم جز اینکه داستان هر شبش یک سال اشک و آه دارد تیرباران است و گنجشکان شهرت سینه‌سرخ‌اند باد و بوران است و گل عزم شهادت‌گاه دارد پیله کرده غم به لبخند تو اما نیست باکی کرم ابریشم کی از پروانگی اکراه دارد؟ لشکر ظلمت چه خواهد کرد با زیبایی نور؟ سنگر شب‌های تو فرمانده‌ای چون ماه دارد قرص خواهد شد دل دریاچه‌ها وقتی که صیاد نقشه‌‌هایی نو برای گلهٔ تمساح دارد جاده‌ را با عشق طی کن، از سراشیبی نپرهیز شا‌هراه سرنوشتت مقصدی دلخواه دارد
شب که دل با روزگار تار خود در جنگ بود گر مرا چنگی به دل می‌زد، نوای چنگ بود نیست تنها غنچه در گلزار گیتی تنگدل هر که را در این چمن دیدم چو من دلتنگ بود گر ز آزادی بوَد آبادی روی زمین پس چرا بی‌بهره از آن کشور هوشنگ بود نوشدارو شد برای نامداران مرگ سرخ بس‌که در این شهر ننگین زندگانی تنگ بود بس که دلخون گشتم از نیرنگ یاران دورنگ دوست دارم هر که را در دشمنی یکرنگ بود بی‌سر و پایی که داد از دست او بر چرخ رفت کی سزاوار نگین و درخور اورنگ بود شاه و شیخ و شحنه درس یک مدرس خوانده‌اند قیل و قال و جنگشان هم از ره نیرنگ بود برندارم دست و، با سر می‌روم این راه را تا نگویی (فرخی) را پای کوشش لنگ بود.
ندانم عشق را ملت ولی هرکس که عاشق شد مسلمان کافرش می‌خواند و کافر مسلمانش
هدایت شده از اشعار "عاصی"
@madahi - سید حمیدرضا برقعی.mp3
9.31M
🎧 📝 در مشت خاک ریشه... 🎤 🎉 (ع) ❤️❤️❤️❤️