من همان خشت فرو ریخته از زلزله ام
که دگر نیست در اندیشه ی برپایی خویش
#مرتضی_درویشی
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نيستند
دردِ بی درمانشان را درد درمان میکند
#مژگان_عباسلو
گر نمیپویم رهِ دیدار، عذرم ظاهر است
بسکه در زنجیرِ غم ماندم، ز پا افتادهام
#وحشی_بافقی
درس یا شعر؟ مسأله این است
درس خوب است شعر شیرین است
هر دو داروی دردها هستند
درس آمپول و شعر مورفین است
موقع دردِ لاعلاج اما
درس خسته است شعر غمگین است
شعر از زیر بار میآید
وانگهی بار درس سنگین است
در شب امتحان خطوطِ کتاب
ناگهان دشتی از مضامین است
زیست، تاریخ و احتمال پر از
استعاره، کنایه، تضمین است
چه غزلها که میرود از دست
چون بغلدستیات خبرچین است
حیف استادها نمیفهمند
شعر یک جور حلِ تمرین است
درس را میشود مجدد خواند
شعر آن شعلهٔ نخستین است
درس را میشود تقلب کرد
شعر اما نهفته در سینه است
ذرهبینی است عینک خرخوان
عینک شاعران جهانبین است
فوق لیسانس برق بیکار است
شاعر خوش سلیقه تأمین است
شاعران بین خلق محبوبند
خونِ شاعر همیشه رنگین است
ولی از بچه درس خوانِ کلاس
دلِ کل کلاس چرکین است
من قضاوت نمیکنم تو بگو
درس یا شعر؟ مسأله این است!
#انسیه_سادات_هاشمی
اگر به لاشه ی اشعار من دمی بدمی
تمام قافیه هایم حیات می گیرند
#محمود_احمدوند
خبر آمدنت را دل من تا که شنفت:
دیده ام تا سحر از وعده ی دیدار نخفت
#آوای_سیاوش 💚
یا قسمت من از تو سفر میگردد!
یا سهم من از تو، مختصر میگردد!
احساس مرا کشتی و رفتی...اما
مجرم به محل جرم بر میگردد...!
#مینا_بیگ_زاده
رتبه می خواهی چو خورشید از خلایق دور باش
سایه از هم راهی مردم به خاک افتاده است.
#صائب_تبریزی
ای دوست به سوی این فرومانده بیا
از کوچه غیر راه گردانده بیا
گفتی که مرا مخوان که من مرگ توام
بر گفته خویش باش و ناخوانده بیا
#غالب_دهلوی
شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش ، نه رسیدم به او
نه سلامم سلام ، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو
دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو
نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسب حال، نه یکی گفتگو
نه به خود آمدم، نه ز خود میروم
نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو
همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
همه جا "لاشریک..."، همه جا " وحده..."
نبرد غیر اشک، دل ما را به راه
نکند غیر آه، دل ما را رفو
نشوی تا حزین هله با می نشین
هله سر کن غزل، هله تر کن گلو
به سر آمد اجل، نسرودم غزل
همهاش هوی و های همهاش های و هو
هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من، که دلم مال او
هِله از جانِ جان چه نوشتی؟ بخوان !
هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو !
ببریدم به دوش، به کوی می فروش
که شرابم شراب، که سبویم سبو
#علیرضا_قزوه