eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دل به دل راه ندارد که اگر داشت، دلت لحظه ای یادِ من و این‌همه دلتنگی بود
با علم اگر عمل برابر گردد کام دو جهان ترا میسر گردد مغرور مشو به خود که خواندی ورقی زان روز حذر کن که ورق بر گردد
این خانه‌ای که خشت به خشتش پر از غم است عمری‌ست وقف روضۀ ماه محرم است با دست‌های پیر پدر قد کشیده است آجر به آجرش اگر این‌قدر محکم است در این محل نسیم اگر مویه می‌کند از عاشقان موی پریشان پرچم است آن پرچمی که خط به خطِ تار و پود آن «باز این چه شورش است که در خلق عالم...» است بر سقف نم کشیدۀ آن، ظنّ بد مَبَر از گریه چشم‌های حسینیّه پر نم است بر آن نشسته است اگر خاک، در عوض اسباب یاد چادر خاکی فراهم است...
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•| |• 🎥 دختران شام می گردند همراه پدر کاش می شد تا تو هم با خود بگردانی مرا راستی!هیچ خبر دار شدی تب کردم؟ راستی! لاغری من به نظر می آید 🎙شعرخوانی سوزناک حاج برای حضرت رقیه سلام الله علیها 👌 حتما بشنوید. خیلی خوبه 😔😭
10.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوای روضه‌خوان، پیچیده در ایوان طلایت مرا هم زائر آن صحن‌های با صفا کن
پیراهنِ صبوریِ ما در فراقِ او چندان دَریده شد که دِگَر از رفو گذشت...
من آن صیدم که می‌خواهم به دامت زودتر افتم که در "تاریخ" می‌گویند نامِ اولین ها را...
پیراهن وصل تو چو اندازه من نیست جز چشم به مهمانی تو من چه بپوشم...
یا بنت الحسین(ع) دویدم دشت را شد از عبور من جنون پیدا دو پلکی گریه کردم در فراغت دشت خون پیدا تجرد هجمه دارد یا که ضعف تن نمی دانم درون سینه ام این روزها هست از برون پیدا کدامین درد را پیش تو پشت پرده بفروشم تو ای نزد تو عالم از برون و از درون پیدا سپاه جلوه ام هر قدر می شد تاختم بیرون بیان خاموش نظر ساکت نفس مخفی جنون پیدا سه سالی در لباس کودکان مخفی گذر کردم شدم در کسوت پیران عشق تو کنون پیدا چرا ویران نباشد خانه ی من کن در آن مجلس دهانت بود زیر چوب از پشت ستون پیدا...
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رسیده حسین به قربانگاه ... سید مجید بنی فاطمه
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می آمد...حالا سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه شام دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است چوب میزد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه روضه همان الشام است التماس دعا
میان سینه‌زنانت چقدر تنهایی! مگر محرّمت آید که یادمان آیی کسی نمی‌شنود آیه‌های سرخت را که گوش کر شده از طبل‌های رسوایی ندیده چشم تری شور نینوایت را که کارمان شده با نیزه‌ها هم‌آوایی جهان ایالت نمرود می‌شود وقتی تو در محاصرهٔ ارتش تبرهایی به حق، یزید زمان فاتحانه می‌خندد که شکل اشک به چشمانمان هویدایی هنوز خون تو بر خنده‌اش نخشکیده که باز آمده با ادّعای سقّایی ببخشمان که نفهمیده‌ایم دردت را برای بندهٔ دنیا تو یک معمّایی چه کرده‌ایم برایت فراتر از گریه؟! در این زمانهٔ ظاهرپرست هر جایی که مشق بر دل آلوده می‌شود نامت ولی دوباره پر از اشتباه املایی پیام حق تو را اشتباه فهمیدم پر از خطا و خرافات و پوچ و القایی و دل به شوق تو هر بار اشتباهی شد سوار کشتی یک عده دزد دریایی کمک کنید به بیچاره‌ای که در طوفان گرفته فاصله از قایقی مقوایی تو بین عزّت و مرگت نشانمان دادی شکوه جلوهٔ یک ارتباط معنایی دوای درد بهشتی در این جهنّم پس بپیچ مرگ مرا نسخه‌ای اهورایی مرا برای چه دعوت به مجلست کردی؟! که تا دوباره به شرمندگیم افزایی هزار بی‌سروپا مثل من به قربانت که هرچه پست و حقیرم بزرگ و آقایی