33.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ کاری زیبا از طلافروشان شهرستان میبد در سوم محرم
🔘 یزد؛
من زین عزا چگونه نگریم که در غمت
برخاست ناله از جگر سنگها، حسین!
"حسین منزوی"
#محرم
سوخت مرا آه، خط به خطِ مقاتل
چشم تر آورده ام، دو شاهدِ عادل!
شام اسارت کجا و شمسۀ عصمت
شاه عوالم کجا و بند سلاسل
روضۀ پوشیده را مخواه کنم باز
ناقۀ عریان و منزل از پی منزل
پس چه شد آن دستها که طفل سه ساله
با مدد او نشسته بود به محمل
ناقۀ زینب به دست کیست مهارش؟
لال شوی ای زبان و خون شوی ای دل!
پای همان نیزهای که رأس حسین است
ذبح کنیدم که خواند آیۀ بسمل
سرزدهاست از تنور خانۀ خولی
«یار من و شمع جمع و شاه قبایل»
ریخت بر آن سر یزیدِ مست، شرابی
بشکند آن دستهای نامتعادل
آه از آن بازهای که زادۀ نیرنگ
صفحۀ شطرنج را گذاشت مقابل
جام تهی بود کاش ساغرِ جسمم
از چه نمردیم ما ز بزم اراذل
از چه نمردیم ما که پیش ابالفضل
حرف کنیزی زدند، ای دل غافل!
سر زند از شام تیره صبح سپیدی
منتقمِ قوم بسته است حمایل
تا نشده دیرتر بخواه فرج را
پیک اجل چون رسد چه جای وعجّل
#مسعود_یوسفپور
تو آسمانی و توصیف تو هنر می خواست
سرودن از تو فقط ،شاعری قدر می خواست
کبوتری که گرفتار بازی دنیاست
برای پر زدن تا دمشق پر می خواست
شکست بغض غزل تا نوشت یا زینب(س)
برای وصف تو شاعر دو چشم تر می خواست
بزرگ مرتبه ای دختر علی (ع)که حسین(ع)
به احترام تو از جای خویش بر می خاست
گذشتی از همه دنیا برای عشق حسین
برادری که تو را تاج روی سر می خواست
برای دیدن داغ عظیم زاده شدی
شکسته کشتی بحر بلا سپر می خواست
صبور بودن در داغ کربلا هنر است
شکست دادنتان را اگرچه شر می خواست
میان آن همه بی رحم ای سلاله ی نور
شکستن جبروت ستم جگر می خواست
تو خطبه خواندی و آوار شد بنای ستم
خلیل آل علی(ع) اینچنین تبر می خواست
نبود قسمت من در مدافعین حرم
شهید راه تو بودم خدا اگر میخواست
#محمدجواد_منوچهری
#یا_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
هم با هزار وصف کمالش دلم خوش است
هم با هزار اسم جمالش دلم خوش است
از چشمهٔ وصال اگر قسمتم نشد
با چشمهٔ زلال خیالش دلم خوش است
حتی جواب هم ندهد میزنم صدا
دیوانه نیستم؟ به سؤالش دلم خوش است!
بر فرض هم دریغ کند مهر خویش را
با لحظههای قهر و قتالش دلم خوش است
هر کس رسید گفت محال است وصل دوست
باشد محال! من به محالش دلم خوش است
حالا که دور ماندهام از آستان دوست
با بوسه بر ضریح خیالش دلم خوش است
#زینب_نجفی
بیقرار من نباش آخر کمی دیوانهام
می روم از پیش تو بردار سر از شانهام
مهربان همسر! هدایت یافتم از پرتو ات
شک نکن یاد تو هستم در شفاعتخانهام
کفتر جلدی شدم پرواز شوقم سمت اوست
داده چون از دست خود آقای دنیا دانهام
من حسینی هستم از حالا و بالا می روم
هست در فردوس بیشک روبرویش خانهام
مقصدم از اهل دنیا می شود دیگر جدا
با حسینم بعد از این و با همه بیگانهام
پن:تقدیم شد به محضر نورانی زهیر بن قین یار باوفای امام حسین علیهالسلام
#اسماعیلعلیخانی
دیدم که می گردی و مروارید غلطان می خری
مشکل پسندی می کنی از بین خوبان می خری
لایق نبـــــــودم در رکابت باشـــــم از اول ولی
حر پشیمــــانم بگـــو حر پشیمــــان می خری؟
#اسماعیلعلیخانی
رباعی های شب پنجم محرم
حضرت عبدالله بن الحسن(علیه السلام)
۱
جنگ و خطرش، ربط به اطفال نداشت
او طاقت قتلگاه و گودال نداشت
این معجزه ی کوچک آن کودک بود
پرواز کبوتری که یک بال نداشت
۲
هرچند که دست تو فقط غم دارد
ضرب المثلِ"دست"، تو را کم دارد
دست تو که می شد سپر جان عمو
دیدیم که یک دست صدا هم دارد
حضرت حبیب(علیه السلام)
۱
بانو! خبری خوش و عجیب آمده است
از شهرِ خبیث، یک نجیب آمده است
از دور، محاسن سفیدش پیداست
یک لشگرِ یک تنه - حبیب - آمده است
۲
با موی سفید هم تو زیبا بودی
محبوب حسین و عشق سقّا بودی
آرامش قلب بچّه ها و زن ها
انگار پدربزرگ آنها بودی
حضرت زهیر (علیه السلام)
۱
خمخانه ی نابی ست خماری ها را
کشتی نجات، ناگواری ها را
او آمده با خودش به ساحل ببرد
امثال زهیر، ما فراری ها را
۲
یک عمر فنا شدیم در مسجد و دیر
با عشق تو عمر می شود ختم به خیر
ما طفل گریزپای این مدرسه ایم
ما را برسان به خیمه ات، مثل زهیر
#مهدی_زارعی
باید که به قــــربان تو جانان بروم
حر باشم و از گوشهی زندان بروم
دیر آمــــــدهام به جان فشانی اما
رخصت بده تا زود به میدان بروم
#اسماعیلعلیخانی
با آن ادبی که در ضمیر حر بود
سرتاسر جانش از ندامت پر بود
پاداش ارداتش به شأن زهرا
آغوش حسین و بخششی درخور بود
#راهی
به دهر، هر خبری هست، زیر پرچم توست
اگر کسی درِ دیگر زند ز بیخبری است
#علیرضا_قاسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش میشد بازم
به آغوشت برگردم
من اعتراف میکنم حسین
دور از تو ضرر کردم
#سید_رضا_نریمانی🎙
دوست دارم كز غم جانسوز عاشورا بميرم
بنده آنگه باشم او را كز غم مولا بميرم
ميكُشد شرمم كه بعد از او نفس آيد هنوزم
جای دارد كز غم اين زندگانیها بميرم
كاش سيلی گردد اين اشك غمش كآيد زچشمم
تا مگر ويران كند بنياد عمرم را بميرم
میزنم خود لاف عشق اما شود ثابت زمانی
چون رسم بر كوی جانان جان دهم آنجا بميرم
كاش سر بر تربت كويش نهم در آخرين دم
در جوار قتلگاه زاده زهرا بميرم
كشته شد جان جهانی مرگ بر اين زندگانی
زندگی آن است كز اين محنت عظما بميرم
هر طرف گلچهرهاي در خاك و خون افتاده بی جان
يارب از داغ كدامين لاله حمرا بميرم
از برای قاسم و اصغر نثار اين جان نمايم
يا كه از داغ حسين و اكبر ليلا بميرم
يا كنار نهر علقم، دست غم بر سر بكوبم
وز غم ناكامی آن تشنه لب سقا بميرم
آرزو دارم «حسانا» چون رسد عمرم بپايان
در حريم قدس اين گلخانه دنيا بميرم
استاد#حبيبالله_چايچيان(حسان)
4_5985472947760927943.mp3
3.69M
" مجنون "
#جواد_مقدم
آید چو زِ دشتِ کربلا یاد، حزین
عاقل به کُدام حیله مَجنون نَشَود؟
#حزین_لاهیجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون این که بگوید خبر به خیمه رسید
حسین بود ،شکسته کمر به خیمه رسید
حسین بود و دو دستش به سمت پهلو رفت
خبر صریح تر از میخِ در به خیمه رسید
عمو شهید شد و آب را به خیمه رساند
به جای مشک دو تا چشم تر به خیمه رسید
عمو شهید شد و ما همه شکسته شدیم
و این شکسته شدن بیشتر به خیمه رسید
کنار دست علمدار یک نفر خندید
گذشت و دست همان یک نفر به خیمه رسید
#محمد_خادم
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
دانید من کیام که به من تیغ میکشید؟
حبلالمتین لنگر ارض و سما منم
بر دردهای ناشده درمان این جهان
درمان من و دوا من و دارالشفا منم
محرم به پشت پردهٔ اسرار سرمدم
بر رازهای سربهمهر فلک آشنا منم
داد اختیار "کن فیکون" حق به دست من
بر حق یگانه مدّعی ادّعا منم
جامی که لب فقط زدهاندش بلاکشان
لاجرعه نوشکرده الی الانتها منم
من را ز تیغ و خنجر و تیر و سنان چه باک
دُردیکش دمادم جام بلا منم
انجیلم و زبور و مصحف و تورات جملگی
قرآن ناطقم کتب انبیا منم
من کشتی نجات غریقان امّتم
بر اهدنا الصراط الی اللَّه ضیا منم
من حجّ اکبرم که بُوَد کعبه کوی من
مشعر، منا و مروه و سعی و صفا منم
آب ار چه بستهاید به من کوفیان ز کین
سرچشمهدار چشمهٔ آب بقا منم
با این همه اگر نشناسید من کیام
گویم عیان که شافع روز جزا منم
عالم به یُمن مقدم آل عبا به پاست
خاتم درون حلقهٔ آل عبا منم
من پارههای قلب رسول مطهّرم
زهراست مادرم پسر مرتضی منم
گر دین حق شود احیا به خون من
آماجگاه تکتک شمشیرها منم
بنیانگذار مکتب سرخ شهادتم
با خون نموده کاخ ستم را فنا منم
#محرم
#امام_حسین
#شاکر_یزدی
السلام علی #عبدالله_بن_حسن
#یا_کریم_بن_کریم
وقتی که از حال عمویش با خبر شد
غیرت وجودش را گرفت و شعله ور شد
از دستهای عمه دست خود کشید و
فریاد زد: عمه دگر وقت سفر شد
آمد میان گودی گودال و با دست
جان عموی نیمه جانش را سپر شد
تیزی تیغ حرمله بر او اثر کرد
دستش برید و طفلکی بیبال و پر شد
با دست آویزان شده بر پوست میگفت:
حالا زمان دیدن روی پدر شد
#محمدحسن_بیات_لو
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
داغ گلویش تازه شد از قحطی آب
وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را...
با رود جاری کرد در دشتی عطشناک
آن دستهای کوچک و نامآورش را
تا لحظهای دیگر عمویش زنده باشد
انداخت بر وی، کودکانه پیکرش را
با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید
بر نیزه میبردند در غربت سرش را!
#حیدر_منصوری
#شب_پنجم_محرم
#محرم #حضرت_عبدالله
زندگی بی کربلا یعنی عذاب اندر عذاب
از بهشت بی حسین اصلاً جهنّم بهتر است
تِکیه با هم، روضه با هم، راه با هم رفتهایم
عشق، ما را میخرد یک روز، با هم بهتر است
زندگی را جستجو کردیم در هرجا که شد
زندگی هرجا که باشد زیر پرچم بهتر است
#ناصحی
یا صاحب الزمان!
بیفایده است روضه و ماتم بدون تو
بیفایده است اشک دمادم بدون تو
ای منتقم! جان عمو جانتان بیا
بیفایده است ماه محرم بدون تو
چنگی به دل نمیزند آقای غصهدار
بیرق، علم، سیاهی و پرچم بدون تو
در حیرتم چگونه حسین زمانهام
روی کتیبه سر بگذارم بدون تو
ماه محرم آمده است محتشم بخوان
"باز این چه شورش است"در عالم بدون تو
مزه نمیدهد که دو ماه عزا شوم
سینهزن حسینیهی غم بدون تو
دارم ز فرط غصه و غم آب میشوم
در پای روضههای "مقرم " بدون تو
#محرم
#علیرضا_خاکساری
باید که شبیه سرو آزاده شویم
در باغچه حقیقت آماده شویم
حُر بودن دل، فصل رسیدن دارد
ای کاش به پای عشق افتاده شویم
#پریسامصلح
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
یا رب چه رفت بر سر عبداللَه و حسین؟
زینب نشست، فاطمه آمد، حسن دوید
#هادی_جانفدا
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
عمو ببین به چه حالی رسیدهام اینجا
زخیمهگاه به سویت دویدهام اینجا
تمام عمر کم من نثار یک نفست
نفس نفس زدهام تا رسیدهام اینجا
اگرچه کودکم اما معین تو هستم
نوای بی کسیات را شنیدهام اینجا
غریبی تو به آتش کشیده جان مرا
اگرکه آه ز سینه کشیدهام اینجا
چه قابلیست که افتد به پای تو دستم
که دل به راه تو از جان بریدهام اینجا
برای دیدن بابا دلم بسی تنگ است
به خواب وصل، پدر را چو دیدهام اینجا
زتیر حرمله پرپر زدم، ولی شادم
که روی دامن تو آرمیدهام اینجا
نمیکنم دگر احساس تشنگی، زیرا
زشهد جام شهادت چشیدهام اینجا
نوشت کلک «وفایی» که با شهادت خود
حماسۀ دگری آفریدهام اینجا
#سیدهاشم_وفایی
دو زینبزاده میدان میروند از خیمهی زینب
دو شیری که کنار او کشیدند قد باهم
نرفته زینب اما میرود دنبالشان مولا
نرفت و جای زینب میدود با گریه زهرا هم
عطش با آفتابِ داغ و قاتلها تبانی کرد
توانفرساست زخم و تشنگی، سرنیزه، گرما هم
ضیافت داشتند آنجا حرامیهای بی احساس
که شمر آنجا صدا میزد سنان و حرمله را هم
صدای آه زینب درنیامد از دل خیمه
ولی مثل حسین آمد صدای آخ سقا هم
فقط دو نیزه کافی نیست رسم جاهلیت بود
که اول سر زدند از تَن پس از آن اِرباًاِربا هم
بهم پیچیده شد این یک زِ هم پاشیده شد آن یک
حسین از خیمه آورده گمانم دو عبا باهم
همیشه ایندو باهم بودهاند از بچگی، حالا
به زیر تیغ تنهاشان به روی نیزه سرها هم
میان شام پس دادند سرها را به مادرها
صدای زینب آمد آنچه بخشیدم نمیخواهم
#حسن_لطفی
#یا_زینب
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله