فرزنـد ابوتـراب تا علقمـه تاخت
در وسوسـه ی آب ادب کرد نباخت
هر عضو تنش که گشت سیراب فرات
بخشید بـه نیزه یا کـه در راه انداخت
#محمدجواد_منوچهری
#یا_باب_الحوائج_یا_ابوالفضل_العباس
به هر چای من دست رد میزنم
بهجز چایی روضههایت حسین!
#امام_حسین
#محدثه_نبی_حسینی
شراب خانه و میز قمار میخواهد
بنیامیّه حمار و خمار میخواهد
بنیامیه فقط مردمان بیطرفی
به بیتفاوتی روزگار میخواهد
بنیامیّه فقط شیعیان نادانی
فریبخورده و بیاختیار میخواهد
بنیامیّه علی را میانهی میدان
بدون دُلدل و بیذوالفقار میخواهد
بنیامیّه امام جماعتی اهلِ
نماز و روزه ولی بیبخار میخواهد
بنیامیّه امام و رئیس جامعه را
عبا به دوش ولی تاجدار میخواهد
بنیامیّه سیاستمدار بیخطری
که با یزید بیاید کنار میخواهد
فریب کار و ندانم بکار و سازشکار
از این قبیل سیاستمدار میخواهد
بنیامیّه فقط آن شریح قاضی را
که وقت فتنه بیاید به کار میخواهد
بنیامیّه أبا شهوت و أبا شکمی
نزول خواره و بیبند و بار میخواهد
که هرچه می کشد اسلام از منیّت ماست
حسین جان به کف و جان نثار میخواهد
که هرچه میکشد اسلام از جهالت ماست
علی بصیرت عمّاروار میخواهد
کسی که ماه بنی هاشم است سقّایش
حضور در وسط کارزار میخواهد
کسی که ماه بنی هاشم است سربندش
سپاه حرمله را تار و مار میخواهد
کسی که ماه بنی هاشم است مهتابش
لبان تشنه، دل بی قرار میخواهد
"در انتظار نشستی، در انتظار بایست"
هنوز حضرت معشوق، یار میخواهد
#مهدی_جهاندار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوانی داشتم خوش قَد و بالـا ؛
فلك دیدی جوانـم را گرفتند؟!
کوثر آقایی زاده 🖤
چهمیشد هردوگل پرپر نمیشد
یکی میشد، یکی دیگر نمیشد
علیاصغر علیاکبر نشد، کاش
علیاکبر علیاصغر نمیشد...
#محمدمعین_پوریلان
از قصهٔ مِهرمان مثل میریزد
یاد تو به کام دل عسل میریزد
هر بار که "یا حسین" را میگویم
از گوشهٔ چشم من غزل میریزد
#رباعی
#انسیه_انارکی
@abadiyesher
#یا_علی_اکبر
دنبال عضوعضو تو من خوب گشتهام
امّا گمان کنم دو سه عضو تو گُم شده
#روح_الامین_کشاف
مینویسم عشق و بیتردید میخوانم جنون
هرکسی دیوانهتر السابقون السابقون
مینویسم عشق و بیتردید میخوانم حسین
عاقلان دانند لکن اکثرا لایعقلون
این سرشت ماست؛ از خاکیم، خاک کربلا
سرنوشت ماست پس انا الیه الراجعون
صرف یک دلدادن و عرضارادت شرط نیست
باید امضا کرد این دلنامه را با دست خون
#محمدعلی_بیابانی
#السلامعليك_يااباعبداللهالحسين_علیهالسلام
صلی الله علیک یا ساقی العطاشی، یا اباالفضل العباس یا قمر العشیرة
با دست لرزان مینویسم باز از آن دست
از دست لطف اوست میگیرد توان دست
آری همان دستان که چون از پیکر افتاد
تا نشکند زد بر کمر هفت آسمان دست
آری همان دستان که میگردد دخیلش
با انتظار دستگیری، بیکران دست
بهر توسل در گرههای ضریحش
دارند هر دم جملۀ پیغمبران دست
بابالحوائج گشت فرزند یدالله
تا در گرفتاری بگیرد از جهان دست
نازم یل امالبنین را آنکه بیدست
بسیار از مردم گرفته هر زمان دست
نازم چنین پیمانشناسی را که اینسان
با خشم زد بر سینۀ خط امان دست
نازم ادب را که به روی سینه دارد
همواره در پیش امام عاشقان دست
باب علمداری و سقایی و یاری است
میراثدار حیدر است این پرتوان دست
الحق که برق چشمهایش ذوالفقاری است
بسیار دشمن را به نابودی کشانده است
روی برادر دید در آیینۀ آب
آنگاه که پر کرد از آب روان دست
پس آب را بر آب میریزد چه زیبا
اوج وفا را میکند اینجا عیان، دست
آن دستها از پیکر افتادند آنگاه
حتی وفا هم شست گویی از جهان دست
ای شانۀ موی پریشان رقیه
افتادی از پیکر چرا ای مهربان دست
او کیست میکوبد ستم از کشتنش پای
او کیست میکوبد به سر از غم جهان دست
این قامت سرو است برپا مانده هرچند
چون برگ میریزد از او باد خزان دست
دستان خورشید است دستان قمر را
چون پارههای نور در دامن کشانده است
برخیز یاعباس اندوه بزرگی است
با جان بگیر از زینب قامتکمان دست
وقتی که رفت از کربلا یک کاروان سر
جا ماند پیش علقمه یک آسمان دست
وقتی هدف باشد رضای حضرت عشق
در پیش پایش داد باید چشم، جان، دست
در کاخ دشمن گفت طفلی کو عمویم
تا که بگیرد پیش چوب خیزران دست
با چشم گریان، عمّی العباس گویان
بر سر نهاده حضرت صاحبزمان دست
بس شعرها گفتند مشتاقان از این دست
بس چاره شد درد گرفتاران از آن دست
این بیتها یک مصرع شعر تو تنهاست
ناگفتهها بسیار از این دست مانده است
#محرم
#احمد_رفیعی_وردنجانی