eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
"چاره سازم" گر نباشی می‌نوازم ساز غم من خودم دردم تو می‌دانی که درمان نیستم! چشمه می‌جوشد به اشک از دیدگانم باز هم هم چو نی نالم چرا مانند باران نیستم؟ گاه می‌بینم خودم را کمتر از دیوانگان! عقل می‌گوید به احساسم که در جان نیستم گرچه می‌گویم سخن از غم ولیکن تا ابد با تو باشم در میان غم پشیمان نیستم ای نگاهم از تو روشن هستی‌ام از آن توست! باورم این است هرگز، از تو پنهان نیستم
غمت مباد که دنیا ز هم جدا نکند رفیق‌های در آغوش هم گریسته را..
برگرد و برایم گل و پروانه بیاور در ظلمت شب ماه در این خانه بیاور آواره‌ترینم به تو ای ساقیِ هستی! بهرِ دل من یک میِ مستانه بیاور... یک خانه به دوشم که کسی همدم من نیست دلتنگ توئم شانه‌ی مردانه بیاور... عمریست اسیرم به قفس همچو کبوتر با هر نفسی منتظرم، دانه بیاور... ویران شده‌ای هستم و دل را به تو بستم ای عشق بیا منزل شاهانه بیاور... 💔
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست غم دل با که توان گفت؟ که غمخواری نیست
میان "خواستنِ تو" و "از تو دل کندن" کدام شیوه مردن مسیرِ ساده تری است!؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گفتي كه: چو خورشيد زنم سوي تو پر چون ماه شبي مي كشم از پنجره سر اندوه كه خورشيد شدي تنگ غروب افسوس كه مهتاب شدي وقت سحر!
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است
با من بمان و سایه‌ٔ مهر از سرم مگیر من زنده‌ام به مهرِ تو ای مهربانِ من
دیشب دلم برای خودم تنگ شد ولی... تا صبح گشتم و از من نشان نبود! "عاصی" 😔😔😔
دفتر عاشورا سخت است اگرچه باور عاشورا اثبات شده سراسر عاشورا سوریه، یمن، غزه، فلسطین، لبنان باز است همیشه دفتر عاشورا محمدعلی جهاندیده امید.
صلّی الله علیک یا اباعبدالله طاهر ز تو شد طهور حتی ظاهر شده از تو نور حتی آیینه جلوه ی خدایی ظاهر ز تو شد ظهور حتی تو جلوه نور کبریایی آن نور که دیده کور حتی اِحیا و اِماته، بنده ی توست مقهورِ تو نفخِ صور حتی از برکت لطفت ای سلیمان بی بهره نبوده مور حتی از شوق وصال جان سپارم گر بوسه دهی ز دور حتی یک لحظه جدایی از غم تو در دل نکند خطور حتی داغی است بزرگ روضه ی تو غمگینِ تو شد سرور حتی تنها نه که آیه های قرآن گریان تو شد زبور حتی از غصه ی آن تنور و آن سر بی تاب دلِ صبور حتی نوری به تنور داده ای که حیران شده کوه طور حتی از آنچه گذشت بر سرِ تو وا مانده لب تنور حتی
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟ بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟