eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چون ندیدم از نگاه جز افروختن پس بزن خاکسترم کن در مسیر سوختن
تویی که در دل من ردّ پا گذاشته ای مرا به دست ِکدام آشنا گذاشته ای؟ شبیه آن چمدانم که غرقِ دلتنگیست تو باز کوله ی غم را بــــــنا گذاشته ای؟ کنار این همه شبهای بی فروغ ببین که قلب نازک من را کجا گذاشته ای هنوز برق  ِ نگاهت درون ِچشمم هست نگاه کن که چه ردّی به جا گذاشته ای! اگر چه رفته ای اما هنوز منتظرم بیا که دستِ مرا در حنا گذاشته ای!
خویش را در جاده‌ای بی‌انتها گم کرده‌ام بعد تو صدبار راه خانه را گم کرده‌ام من غریب‌افتاده‌ای بی تکیه‌گاهم؛ سال‌هاست کوهِ خود را بین پژواک صدا گم کرده‌ام از عبادت‌های حاجتمند خود شرمنده‌ام گاه می‌بینم تو را بین دعا گم کرده‌ام! شیشه‌ی عطرم که حیران در هوایت مدتی‌ست هستی خود را نمی‌دانم کجا گم کرده‌ام زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟ گندمی را زیر سنگ آسیا گم کرده‌ام...
آبادی شعر 🇵🇸
از چشم و دل مپرس که در اولین نگاه شدچشم من، خراب دل و دل، خراب چشم
آنقَدر از چشم‌هایت عالم خورده‌ام در میان حسرتی غم را دمادم خورده‌ام من نمی‌دانم چرا حس می‌کنم این‌روزها از زمین و آسمان سیلیِ محکم خورده‌ام
سجاده خاموش تو در گوشه ایوان سرشار شد از پوچی ایمان که تو رفتی
آری؛ من عاشقت شدم اما گناه توست زیبایی‌ات بزرگترین اشتباه توست... بی تو تمام شهر به من خیره می شود آنچه فرار می کند از من نگاه توست خون کرده است قلب مرا، مست و باحیاست اینها فریبکاری چشم سیاه توست ای شاه کی به دیدن دروازه می رسی؟ این پاسبان همیشه دو چشمش به راه توست... آهسته گفتی‌ام که برو! درپناه حق! باشد ولی همیشه دلم درپناه توست...
میخواستم که شعر بخوانم تو بشنوی مثل همیشه خط تو در دسترس نبود...
با ما نمیزنی نزن! اما چرا رقیب؟ حیف از خودت نیامده، حیف از شراب نیست؟
آیا اجازه هست در این قصّه‌ی جدید تصمیمتان عوض شود و عاشقم شوید؟
عشق یعنی یک نفر یک روز بی نام و نشان آیَد و مالک شود مجموع احساس تورا