روز شاعر گرامی
کسی در کام اشعارم شراب تازه میریزد
چنان میرقصد اوراقم که از شیرازه میریزد
به یاد خاطرات تو، چنان لرزید هربندم
که گویی ارگ بم در من، از این آوازه میریزد
همان رویای زیبایی، که او را خواب باید دید
برای دیدنت عمری زمن خمیازه میریزد
مگر از ظرف من ساقی، خبر دارد که از یادت
چنین با دست و دلبازی، "تو را" اندازه میریزد؟
#مهتاب_بهشتی
#غزل_عاشقانه
@abadiyesher
هر شیشهای که گشت به سنگ آشنا، شکست
غیر از دلم که تا ز دلت شد جدا شکست
#مجذوب_تبریزی
@abadiyesher
29.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از صبح با این روضه سر کردم !!
@abadiyesher
جورِ خود را از ضعیفان آزماید روزگار
تیغ را دائم برای امتحان بر مو زنند
#سلیم_تهرانی
@abadiyesher
غم را میان سینه ی من، آفرید و رفت
با یک نگاه قلب مرا هم خرید و رفت
تشویش داشتم که پریشان ببینیدم
راحت تر از همیشه مرا خوب دید و رفت
گفتم که با غزل دل او نرم می شود
افسوس شعر های مرا هم شنید و رفت
دیشب دوباره دیدمش اما میان خواب
بوسیدمش به زیر درختان بید و رفت
مرغی که ساده بر دل من جاگرفته بود
از شاخه شکسته ی من پر کشید و رفت
#امیرحسین_پاسبان
@abadiyesher
چیزی از عشق بلاخیز نمیدانستم
هیچ از این دشمن خونریز نمیدانستم
در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمیدانستم
گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمیدانستم
بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحتآمیز نمیدانستم
عشق اگر پنجرهای باز نمی کرد به دوست
مرگ را اینهمه ناچیز نمیدانستم
#سجاد_سامانی
@abadiyesher
مرا فقط تو توانی که بهترین باشی
و در میان دلم عشق آتشین باشی
پلنگی ام که به رغبت به دام میافتد
اگر که تو صیادِ در کمین باشی
سبب ز خلفت تو از ازل این بود
که همسفر من در این زمین باشی
همین که تو هستی کنار من کافی است
چگونه از تو بخواهم که بیش از این باشی؟
گرفتگیات موجب نماز آیات است
نبینمت که چنین ماه من، غمین باشی
خدا درون دو چشمت قیامتی جا داد
که تو پیامِ معادی به کافرین باشی
شبیه تو حتی، کسی نخواهم یافت
مرا فقط تو توانی که بهترین باشی
#احسان_نصری
@abadiyesher
محبت تو اگر با من، دروغی از سر ناچاری است
دل از محبت من بردار، خیانتِ تو وفاداری است
#فاضل_نظری
@abadiyesher
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را ...
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را ...
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را:
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
#کاظم_بهمنی
@abadiyesher
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه شبانه از توست
من انده خویش را ندانم
این گریهی بیبهانه از توست
آی آتش جان پاک بازان
در خرمن من زبانه از توست
افسون شدهی تو را زبان نیست
ور هست همه فسانه از توست
کشتی مرا چه بیم دریا؟
طوفان ز تو و کرانه از توست
گر باده دهی و گرنه، غم نیست
مست از تو، شرابخانه از توست
می را چه اثر به پیش چشمت؟
کاین مستی شادمانه از توست
پیش تو چه توسنی کند عقل؟
رام است که تازیانه از توست
من میگذرم خموش و گمنام
آوازه جاودانه از توست
چون سایه مرا ز خاک برگیر
کاین جا سر و آستانه از توست
#هوشنگ_ابتهاج
@abadiyesher