eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روز شاعر گرامی کسی در کام اشعارم شراب تازه می‌ریزد چنان میرقصد اوراقم که از شیرازه می‌ریزد به یاد خاطرات تو، چنان لرزید هربندم که گویی ارگ بم در من، از این آوازه می‌ریزد همان رویای زیبایی، که او را خواب باید دید برای دیدنت عمری زمن خمیازه می‌ریزد مگر از ظرف من ساقی، خبر دارد که از یادت چنین با دست و دلبازی، "تو را" اندازه می‌ریزد؟ @abadiyesher
هر شیشه‌ای که گشت به سنگ آشنا، شکست غیر از دلم که تا ز دلت شد جدا شکست @abadiyesher
جورِ خود را از ضعیفان آزماید روزگار تیغ را دائم برای امتحان بر مو زنند @abadiyesher
غم را میان سینه ی من، آفرید و رفت با یک نگاه قلب مرا هم خرید و رفت تشویش داشتم که پریشان ببینیدم راحت تر از همیشه مرا خوب دید و رفت گفتم که با غزل دل او نرم می شود افسوس شعر های مرا هم شنید و رفت دیشب دوباره دیدمش اما میان خواب بوسیدمش به زیر درختان بید و رفت مرغی که ساده بر دل من جاگرفته بود از شاخه شکسته ی من پر کشید و رفت @abadiyesher
20.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به سوی دانه‌های مهرت ای شاه پریده این دل و محتاج فیض است
چیزی از عشق بلاخیز نمی‌دانستم هیچ از این دشمن خونریز نمی‌دانستم ‌ در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمی‌دانستم ‌ گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟ گفت من نام تو را نیز نمی‌دانستم ‌ بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد گریه را مصلحت‌آمیز نمی‌دانستم ‌ عشق اگر پنجره‌ای باز نمی کرد به دوست مرگ را اینهمه ناچیز نمی‌دانستم ‌ @abadiyesher
مرا فقط تو توانی که بهترین باشی و در میان دلم عشق آتشین باشی پلنگی ام که به رغبت به دام می‌افتد اگر که تو صیادِ در کمین باشی سبب ز خلفت تو از ازل این بود که همسفر من در این زمین باشی همین که تو هستی کنار من کافی است چگونه از تو بخواهم که بیش از این باشی؟ گرفتگی‌ات موجب نماز آیات است نبینمت که چنین ماه من، غمین باشی خدا درون دو چشمت قیامتی جا داد که تو پیامِ معادی به کافرین باشی شبیه تو حتی، کسی نخواهم یافت مرا فقط تو توانی که بهترین باشی @abadiyesher
محبت تو اگر با من، دروغی از سر ناچاری است دل از محبت من بردار، خیانتِ تو وفاداری است @abadiyesher
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را ... منم آن شاعر دل‌خون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را ... حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را: منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را @abadiyesher
ای عشق همه بهانه از توست من خامشم این ترانه از توست آن بانگ بلند صبحگاهی  وین زمزمه شبانه از توست من انده خویش را ندانم این گریه‌ی بی‌بهانه از توست آی آتش جان پاک بازان  در خرمن من زبانه از توست افسون شده‌ی تو را زبان نیست  ور هست همه فسانه از توست کشتی مرا چه بیم دریا؟ طوفان ز تو و کرانه از توست گر باده دهی و گرنه، غم نیست مست از تو، شرابخانه از توست می را چه اثر به پیش چشمت؟ کاین مستی شادمانه از توست پیش تو چه توسنی کند عقل؟ رام است که تازیانه از توست من میگذرم خموش و گمنام  آوازه جاودانه از توست چون سایه مرا ز خاک برگیر  کاین جا سر و آستانه از توست @abadiyesher