eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
وقتی مرا ای جان من از من جدا کردی جان مرا ای خویش با خود آشنا کردی روزی که اسمم را جهان از دفترش خط زد تنها تو در تنهایی اسمم را صدا کردی دل دادنت را می‌شد از خط نگاهت خواند هرچند فرصت رفت و از گفتن ابا کردی مهر مرا در سینه آسان دفن کردی، آه! وقتی مرا نامهربانم مبتلا کردی اول مرا مهمان نان شادی‌ات کردی آخر به دستم سفرۀ غم را عطا کردی یک بار هم آخر نگفتی دوستم داری با این نگفتن هم به جان من جفا کردی حق دارم ای زیبا که مهرت را کنم انکار حق دارم ای ظالم بگویم ادعا کردی @eitaaparvanegi
بی خبر بود آن که عمری در پی دنیا دوید راز آرامش در اینجا بی تعلق بودن است     🆔@abadiyesher
بر تیرِ نگاه تو دلم سینه سپر کرد ؛ تیر آمد و از این سپر و سینه گذر کرد چشم تو به زیباییِ خود شیفته‌تر شد ؛ همچون گلِ نرگس که در آیینه نظر کرد با عشق بگو سر به سرِ دل نگذارد ؛ طفلی دلکم را غمِ تو دست به سر کرد گفتیم دمی با غمِ تو رازِ نهانی ؛ عالَم همه را شور و شرِ اشک خبر کرد سوزِ جگرم سوخته دامانِ دلم را ؛ آهی که کشیدیم در آیینه اثر کرد یک لحظه شدم از دلِ خود غافل و ناگاه؛ چون رود به دریا زد و چون موج خطر کرد بی‌صبر و شکیبم که همه صبر و شکیبم؛ همراه عزیزانِ سفر کرده، سفر کرد باید به میانجی گریِ یک سر مویت ؛ فکری به پریشانیِ احوالِ بشر کرد 🆔@abadiyesher
آمد، شبیــــهِ قاصـــدکی رهگذر گذشت از کوچه‌کوچهٔ دلِ من بی‌خبر گذشت... سردردِ هر شبم کمی آرام‌تر شده‌ست باخاطرات، یک شبِ بی دردسر گذشت... گفتم به او" اگر نروی " رفت، دور شد دیدم که آب از سرِ قــــیدِ " اگر" گذشت... آن روزِ نا امیــــــد کنــــــنده بـــــــــرای من از هر غروبِ غم انگیزتر گذشت... یعنی درست می‌شنوم؟این‌که رفت و کار ازخواهـــش " بیـا و مرا هم ببر" گذشت... باور نمی‌کنم که به فکرم نبوده‌است حتماً خیال کرده که پایانِ سر گذشت... ختمِ به خیر شد! نه به اعلامیه زدند عکسِ مرا، نوشته جوانی که در گذشت...   ‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔@abadiyesher
یعنی کہ غمی بستہ هوای نفست و بخواهی کہ چنان ابر بباری نشود 🆔@abadiyesher
کاش می‌شد که خدا باز عنایت بکند یک جهان غمزده را غرق سعادت بکند حال و احوال زمین درهم و این شهر خراب نه نباید که به غم بیشتر عادت بکند پشت هم چله و هی ندبه به امید ظهور تا به کی سینه از این درد روایت بکند رفته و میگذرد صبح و شب از کوچه‌ی عشق حائلی نیست اگر چشم رعایت بکند باز هم و امید ،هوس کرده خسی جانب عشق خودش عرض ارادت بکند *** درد از این بیش که در غلغله‌ی مدعیان یک نفر نیست که با عشق صدایت بکند... 🆔@abadiyesher
من مثل تو و تو مثل من چشم به راه ما چشم به راهِ مردی از کــوچه‌ی ماه بگذار دوباره را صرف کنیم: ندبه، گریه، عهد، فرج... بــــاز گناه 🆔@abadiyesher
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین گفتی که غمت مدام باشد، باشد جز وصل توام حرام باشد، باشد خواهم به تو رخ به رخ سلامی بدهم گر مرگ در آن سلام باشد، باشد 🆔@abadiyesher
بعد من با هر کسی هستی وفا در کار نیست باد خواهد برد با خود عشق باد‌آورده را 🆔@abadiyesher
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا پیش چشمم، روز هجرانت شمار است درد غریبی بر سر این دل هوار است از هر زبان، این قصه تکراریست اما بیچاره هرکس، بر چنین حالی دچار است یعقوب می‌داند که در دوری چه زجری سهمِ دلِ بیچاره‌ی چشم انتظار است یعقوب می‌داند که چشمم کور یعنی دیدن، حرامِ چشمِ دور از روی یار است ای شهریار غایب اما ناظر ما این هفته هم، اوضاع این دل، باز زار است پاییز در راه است اما گربیایی جای زمستان، فصل بعدیمان بهار است الهی بالحسن(ع) عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان الهی آمین 🆔@abadiyesher
گاهی پیاده صاحب سرمایه می‌شود شعرم قدم قدم همه آرایه می‌شود پر می‌کشد به جادهٔ پر موکب بهشت با کوله بار حسرت خود، پایه می‌شود بی خانمان و پای برهنه، میان دشت با هر عمود غمزده همسایه می‌شود از چاییِ عراقیِ خوشرنگ، مست مست عاشق‌تر از گذشته و پرمایه می‌شود گاهی غبار کفش ِکف پای زائری گاهی برای همسفرش سایه می‌شود با بغض واژه گفته به من فابک للحسین وقتی دلت هوایی مشایه می‌شود... 🆔@abadiyesher