eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کار دیگری نداریم من و خورشید برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم هر صبح ...! @abadiyesher
صبح است و هوای صبحدم می‌چسبد از دستِ تو چای تازه‌دم می‌چسبد اصلاً به تجمّلِ جهان فکر نکن با بودِ تو نانِ خشک هم می‌چسبد. @abadiyesher
‌ شده‌ام مظهر دیوانگی و مُرتدِ شهر چه گزاف است بهای به کسی دل بستن .. ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@abadiyesher
‏مردمان در من و حیرانی من حیرانند من در آن کس که تو را بیند و حیران نشود @abadiyesher
سلام من برسان ای صبا به یار و بگو که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز @abadiyesher
از حسرت شمع رخت، افتاده در طرف چمن یکجا صبا، یکجا خزان، یکجا گل و یکجا سمن برقع ز عارض برفکن تا عالمی شیدا شود فوجی ز رو، بعضی ز مو، خلقی ز لب، من از دهن چون در تکلّم می‌شوی از حسرتت گم می‌کند سوسن زبان، قمری فغان، بلبل نوا، طوطی سخن اندر خرامشهای تو از طرف بستان می‌فتد سرو از قد و آب از روش، رنگ از گل و حالت ز من ببرید خیاط ازل دو جامه بر اندام ما از بهر تو گلگون قبا، وز بهر من خونین کفن هر گه که بنشینی ز پا، برگرد سر می‌گرددت شمع از زمین، ماه از زمان، عقل از سر و روح از بدن از وصف آن خورشید رو، پرسد صبوحی گفتمش: رخساره مه، زلفان سیه، چشمان غزال، ابرو ختن @abadiyesher
در لحظه‌ی بوسیدن تو جا ماندم برگرد و مرا به خویش بازم گردان @abadiyesher
نزدیک می‌شوم به تو تا مبتلا شوم تا با رسوم عاشقی‌ات آشنا شوم پاییز پشت پنجره ام قدکشیده است باید به روی خاک بیافتم طلا شوم من هیچ هیچ، ذرّه‌ی ناچیز هستی‌ام وقتی که در وجود تو یا رب فنا شوم از بازی زمانه و تقدیر خسته‌ام از خویش خویش خسته و باید جدا شوم هر وقت "یا مجیب" صدا می‌زنم تو را باید که با تمام وجودم صدا شوم بی‌بال و پر اگر چه شدم در حریم تو مستم که در هوای حریمت رها شوم حافظ شراب ناب بیاور بنوشمش تا خالص از دورویی و دور از ریا شوم «فهمیدم اشتباه نبود انتخاب عشق» نزدیک می‌شوم به تو تا مبتلا شوم @abadiyesher
مانندِ باد آمد و پیچید و رفت و رفت در کوچه عطر خاطره پاشید و رفت و رفت وقتی که واژه یکسره خمیازه می‌کشید آمد به شعر حوصله بخشید و رفت و رفت انگار بی‌قرارِ قراری دوباره بود این‌گونه که در آینه خندید و رفت و رفت پروانه سوزِ شعله‌ی شمعی شدم که صبح گم شد میانِ پهنه‌ی خورشید و رفت و رفت قرآن و کاسه آب و نگاهی پر از "نرو" لعنت به هر چه فاصله ... نشنید و رفت و رفت @abadiyesher
✨ عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده جان ما را دیدن ایشان مبادا بی‌شما جان‌های مرده را ای چون دم عیسی شما ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی‌شما 💚
از این مکان دعاگوی دوستان هستم🌼🌸
از پیر ملخی قحطی گندم شده یا سوراخ دعای دور ما گم شده یا از این همه ثروت خداداد وطن تحریم فقط نصیب مردم شده یا۔۔۔ @abadiyesher