مردمان در من و حیرانی من حیرانند
من در آن کس که تو را بیند و حیران نشود
#حسین_دهلوی
@abadiyesher
سلام من برسان ای صبا به یار و بگو
که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز
#سعدی
@abadiyesher
از حسرت شمع رخت، افتاده در طرف چمن
یکجا صبا، یکجا خزان، یکجا گل و یکجا سمن
برقع ز عارض برفکن تا عالمی شیدا شود
فوجی ز رو، بعضی ز مو، خلقی ز لب، من از دهن
چون در تکلّم میشوی از حسرتت گم میکند
سوسن زبان، قمری فغان، بلبل نوا، طوطی سخن
اندر خرامشهای تو از طرف بستان میفتد
سرو از قد و آب از روش، رنگ از گل و حالت ز من
ببرید خیاط ازل دو جامه بر اندام ما
از بهر تو گلگون قبا، وز بهر من خونین کفن
هر گه که بنشینی ز پا، برگرد سر میگرددت
شمع از زمین، ماه از زمان، عقل از سر و روح از بدن
از وصف آن خورشید رو، پرسد صبوحی گفتمش:
رخساره مه، زلفان سیه، چشمان غزال، ابرو ختن
#شاطرعباس_صبوحی
@abadiyesher
در لحظهی بوسیدن تو جا ماندم
برگرد و مرا به خویش بازم گردان
#مهتاب_بهشتی
@abadiyesher
نزدیک میشوم به تو تا مبتلا شوم
تا با رسوم عاشقیات آشنا شوم
پاییز پشت پنجره ام قدکشیده است
باید به روی خاک بیافتم طلا شوم
من هیچ هیچ، ذرّهی ناچیز هستیام
وقتی که در وجود تو یا رب فنا شوم
از بازی زمانه و تقدیر خستهام
از خویش خویش خسته و باید جدا شوم
هر وقت "یا مجیب" صدا میزنم تو را
باید که با تمام وجودم صدا شوم
بیبال و پر اگر چه شدم در حریم تو
مستم که در هوای حریمت رها شوم
حافظ شراب ناب بیاور بنوشمش
تا خالص از دورویی و دور از ریا شوم
«فهمیدم اشتباه نبود انتخاب عشق»
نزدیک میشوم به تو تا مبتلا شوم
#منیژه_کمالی
#شفق
@abadiyesher
مانندِ باد آمد و پیچید و رفت و رفت
در کوچه عطر خاطره پاشید و رفت و رفت
وقتی که واژه یکسره خمیازه میکشید
آمد به شعر حوصله بخشید و رفت و رفت
انگار بیقرارِ قراری دوباره بود
اینگونه که در آینه خندید و رفت و رفت
پروانه سوزِ شعلهی شمعی شدم که صبح
گم شد میانِ پهنهی خورشید و رفت و رفت
قرآن و کاسه آب و نگاهی پر از "نرو"
لعنت به هر چه فاصله ... نشنید و رفت و رفت
#الهه_سلطانی
@abadiyesher
✨
عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده
جان ما را دیدن ایشان مبادا بیشما
جانهای مرده را ای چون دم عیسی شما
ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بیشما
#مولانا 💚
از پیر ملخی قحطی گندم شده یا
سوراخ دعای دور ما گم شده یا
از این همه ثروت خداداد وطن
تحریم فقط نصیب مردم شده یا۔۔۔
#محمدعلی_ساکی
@abadiyesher
مست کرد امشب نسیمِ مستِ شهریور مرا
گرچه باز از چشمِ تَر آبانم، از دلْ آذرم
ماه شهریور پر است از خاطراتِ عشقِ من
من به جان تا زنده باشم، عاشقِ شهریورم
شاهدم باش ای سحر! کامشب تو خندیدی و من
همچنان گریان به یادِ آن بتِ افسونگرم
#مهدی_اخوان_ثالث
@abadiyesher
با شیوهی انحصاریاش آمده بود
گردان جنون، به یاریاش آمده بود
آنروز ، سرِ قرار ، معشوقهی من
با اسلحهی شکاریاش آمده بود..
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
@abadiyesher