eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1_8840477042.mp3
4.77M
یک عمر هم اگر‌ که بگوییم "یاحسین" یک ذره از حلاوت آن کم نمی شود
گفتم اگر با من می‌آیی چتر بردار بی‌اعتبار است این هوای مهرماهی... @abadiyesher
خدا با ماست باور کن زمان ناامیدی نیست بشارت می‌دهد باران که روزی سبز خواهی شد @abadiyesher
نگو کسی به فکرت نیست و نامت را دنیا از یاد برده است. شاید دنیا تویی و من و نام ما مهم نیست در جریده‌ی عالم با حروف درشت چاپ شود همین که جانانه بر لبی جاری شود تا ابدیت خواهد رفت. @abadiyesher
ویرانه‌تر کردی دل ویرانه‌ای را آتش زدی با رفتن خود خانه‌ای را احساس عاقل بودنت گل کرد بانو طاقت نیاوردی منِ دیوانه‌ای را جز شانه‌ی مردانه‌ی ما گفته بودی هرگز نمی‌خواهد سر تو شانه‌ای را رفتی و ترک آشنایت کرده‌ای تا گرما ببخشی خانه‌ی بیگانه‌ای را گاهی شبیه عنکبوتی دوست دارم محکم بگیرم در بغل پروانه‌ای را آخر شبی از درد این دوری عزیزم سر می‌کشم تا انتها پیمانه‌ای را @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• شرح حال خورشید • در استقبال از غزل تازه‌ی رهبر ادیب انقلاب که به درخواست بنده برای چاپ در کتاب امین شعرانقلاب، عنایت فرمودند. . . هر روز دستخونی از این قمار دارم هرلحظه چشم زخمی از روزگار دارم چشمی به رسم فرهاد، با زخمه‌ی اناالحق گاهی سری به تیشه، گاهی به دار دارم حیثیت جنون از چوب حراج این‌هاست در کاج‌ها سلوکی حلّاج‌وار دارم سنگ تو را به سینه تا می‌زنم شب و روز غوغای سنگ و شیشه در این مدار دارم زخمی بلند مانده‌ست، بر شانه‌ی پلنگم با آخرین ستاره قصد شکار دارم بر قلّه پنبه در گوش، هنگام بانگ چاووش خاکستری از آن کوچ، بر کوهسار دارم کفر مرا درآورد، ایمان حضرت شیخ دستی به جام از آن رو بی‌اختیار دارم خونم به شیشه کردند این مومنان کافر بر جام زاهد و شیخ، نقش و نگار دارم سرشارم از شکفتن، در برگریز پاییز در سینه از شقایق، چندین بهار دارم بر سنگ قبرم ای موج، بنویس نام دریا اصل و نسب خدا را، از این تبار دارم رسم است بر نگاهم، این شرح حال خورشید در پاسخ این غزل با خط غبار دارم . .
این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است این ماه مدینه‌ست که در حال عبور است این ماه مدینه‌ست که بر هودجی از نور می‌آید و این خطه پر از شادی و شور است گل می‌دمد از شش‌جهت جادۀ ساوه این دشت سراسر همه وجد است و سرور است تسبیح‌کنان است در این بادیه، هر سنگ صحرا همه در جاذبۀ فیضِ حضور است آواز صبوحی زده باران سحرگاه هر لالۀ این باغ یکی جام طهور است چاووش! صلایی بزن آهنگ پگاه است ای قافله! بشتاب که قم چشم به راه است :: چون از سفر آن محمل مأنوس برآید بس لالۀ خوش‌رنگ به پابوس برآید بر ساحت سجادۀ او جلوه به جلوه «سُبّوح» گل افشاند و «قُدّوس» برآید در مجلس فیضش چه اشارات لطیفی از عالَم معقول به محسوس برآید این ماه درخشنده چه ماهی‌ست که هر صبح خورشید پی دیدنش از طوس برآید آیینه در آیینه از ایوان بلندش صد باغ پر از جلوۀ طاووس برآید این روضه، سرای کرم ماست، بیایید ای اهل حرم! این حرم ماست، بیایید :: درهای بهشت از ملکوت تو گشوده‌ست صد دسته‌گل از دست قنوت تو گشوده‌ است در حلقۀ نورانی گل‌های سحرخیز سجادۀ تسبیح سکوت تو گشوده‌ است گلدستۀ نور تو گواه است که تا عرش ایوان جلال و جبروت تو گشوده‌ است در فصل دعا، دست نیاز گل مریم بر خان کریمانۀ قوت تو گشوده‌ است هر آیه‌ای از سورۀ نورانی کوثر فصلی به مقامات ثبوت تو گشوده‌ است این آینه تصویر به تصویر شکفته‌ است تصویر تو در آیۀ تطهیر شکفته‌ است @abadiyesher
از دل ما رنج و درد و غصه‌ها را می‌بری ای که علّامُ الغیوبِ قلبهای مضطری تو رئوف آل طاهایی، میان مشکلات دُرِّ اشک جاری ما را به لطفت می‌خری
هربار که از زندگی دلگیر می‌شم دلتنگیامو با خودم تا قم میارم از رزقی که بی‌بی بهم داده دوباره واسه تموم کفترا گندم میارم واسه منِ دلخسته از دوره زمونه اینجا پناه خستگی‌هامه همیشه اینجا شبیه خونه‌ی امنه واسه من یادآور دلبستگی‌هامه همیشه تا گنبد و گلدسته رو می‌بینم انگار اصلاً تموم خواسته‌م از یاد میره لبهام گرم خوندن اذن دخوله روحم‌ تا اوج پرچمش با باد میره گنبد میون گریه‌ی من تار می‌شه اما مگه از دیدن اون سیر می‌شم؟ با هر قدم یادم میره تنهاییامو وقتی توو صحن آینه تکثیر می‌شم صحن عتیق و نو برام فرقی نداره اینجا دعای من همیشه مستجابه وقت زیارت زیر و رو میشه دل من خاصیت اینجا هنوزم انقلابه هربار تا اینجا میارم حاجتامو بااینکه خونه‌م خیلی از این شهر دوره با این همه گیر و گرفتاری که دارم این بار تنها حاجتم اما ظهوره @abadiyesher
با همین چشم‌های خود دیدم، زیرِ بارانِ بی‌امان، بانو در حرم قطره‌قطره می‌افتاد، آسمان روی آسمان ! بانو صورتم قطره‌قطره حس کرده‌ست، چادرت خیس می‌شود، امّا به خدا گریه‌های من گاهی، دستِ من نیست مهربان‌بانو گُم شده خاطراتِ کودکی‌ام، گریه‌گریه در ازدحامِ حرم باز هم آمدم که گم بشوم، من همان کودکم، همان ... بانو ... باز هم مثلِ کودکی هر سو، می‌دوم در رواق‌ِ تو در تو دفترم دشت و واژه‌ها آهو ... گفتم آهو و ناگهان، بانو ... شاعری در قطارِ قم_مشهد، چای می‌خورْد و زیرِ لب می‌گفت : شک ندارم که زندگی یعنی، طعمِ سوهان و زعفران بانو شعر از دستِ واژه‌ها خسته‌ست، بغض راهِ گلوم را بسته‌ست بغض یعنی نگفته‌هایم را، از نگاهم خودت بخوان بانو این غزل‌گریه‌ها که می‌بینی، آنِ شعر است، شعرِ آیینی ... زنده‌ام با همین جهان‌بینی، ای جهانِ من ای جهان‌بانو ... کوچه در کوچه قم دیارِ من است، شهرِ ایلِ من و تبارِ من است زادگاهِ من و مزار من است، مرگ یک روز بی گمان ... @abadiyesher
ای صدای قدمت نم‌نم باران بهشت! شد نمک‌زار قم از آمدنت، خوان بهشت ما به یُمن قدمت، خوانده و ناخوانده، شدیم یک‌به‌یک،لایق و نا‌لایق،مهمان بهشت از همان روز که خاکت گل و گلدسته نداشت کوچ کردند به این ناحیه مرغان بهشت می‌رود سمت خیابان ارم باز اگر دلِ آدم بشود تنگِ خیابان بهشت کودک و پیر و جوان در حرمت حس کرده‌است بازگشته‌است به امنیت دامان بهشت تو به هر پنجره لبخند رضایت بزنی می‌شود باز نگاهش به خراسان بهشت * شعر گفته است در اوصاف تو ای آینه‌جان! این غباری که نشسته‌است بر ایوان بهشت @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 فرارسیدن ۲۳ ربیع الاول سالروز ورود پر خیر و برکت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) به شهر قم مبارکباد...🌸 🌾🌺🌿 @abadiyesher@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم: السلام علیک یا فاطمة المعصومة از هرکسی به غیر شما رو گرفته ایم برگیم و با نسیم حرم خو گرفته ایم هوهوی باد در حرمت موج می زند او را به خدمت تو اذان گو گرفته ایم گرد و غبار از دل خود پاک می کنیم در صحن اگر که دست به جارو گرفته ایم بر شانه رواقت اگر گریه می کنیم از ابرهای صحن تو الگو گرفته ایم ای ساحل امید! کنار ضریح تو هربار یاد کشتی پهلو گرفته ایم مهر تو را که ضامن ما روز محشر است از آستان ضامن آهو گرفته ایم @abadiyesher
اَلسّلام عَلیکِ یا بِنتَ موسیَ بنِ جَعفَریافاطمه معصومه . دارد هوای صحنِ تو کفتر همیشه ارزش دهد نامت به هر دفتر همیشه ای عمّه و ای خواهر و ای دُختِ معصوم وصف شکوهِ تو به هر منبر همیشه می پیچد از کوی تو عطری از مدینه می جوشد از قُم، شور پیغمبر همیشه تو خواهر سلطانی و من جان نِثارم در محضر تو می سپارم سر همیشه نامت میان آمد ؛ خطاب آمد: " فِداها..." بودی نگینِ موسیِ جعفر همیشه دست من و دامان تو ای بانوی قُم! عالَم ، فقیرِ کوی تو معصومه خانُم! ای بحرِ نور و علم و عقلِ بی کرانه سِیلِ سِرشکم در هوایِ تو روانه یادم نخواهد رفت ؛ دستم را گرفتی مُرغِ دلم می گیرد از تو آب و دانه تو می بری ما را کنارِ قبر زهرا جنسِ نگاه توست بانو! مادرانه دُرّ و گُهَر ، یاقوت و الماس و جواهر می ریزد از خاک پِیِ تو دانه دانه باشد حریم تو حریمِ آل عصمت ما را بُوَد کوی تو مأمن ، همچو خانه دست من و دامان تو ای بانوی قُم! عالَم ، فقیرِ کوی تو معصومه خانُم! ایران ، به پاس مَقدَمت شد آبرودار شد کشورم بانو! به گام تو بدهکار تو آمدی شد نورباران، سرزمینم ممنون که دیدی میهن ما را سزاوار بینا شدم تا چشم سائیدم به خاکت ای صاحبِ دارالشِّفای دیده‌ی تار یا فاطمه! ما را شفاعت کن به جنّت بنگر به ما ؛ هستیم بر گِردِ تو زوّار ما زائرانِ قبرِ پُر نور تو هستیم ما را شفاعت کن تو نزدِ ربّ غفّار دست من و دامان تو ای بانوی قم! عالَم ، فقیرِ کوی تو معصومه خانم! مقصد ،خراسان بود ؛ قم گشتی پیاده در ساوه ، آزُردی تو از دزدانِ جاده توفیقِ دیدارِ برادر رفت از دست از غربتت ایران ، پریشان ایستاده موسیَ بن خَزرَج شد مشرّف از حضورت شد خانه اش فرشِ قدومت شاهزاده! آخر میانِ دشتِ گلها ، جان سپردی جای پدر خالی ؛ نگارِ خانواده! توحید ، می بارد ز رویت شاهبانو! خورشید با سر، پیش پایت اوفتاده دست من و دامان تو ای بانوی قم! عالَم ، فقیرِ کوی تو معصومه خانم! زائر زند پر تا خدا نزدِ کریمه آسان شود دشوار ها نزدِ کریمه از بس که قم ، لبریزِ عطر طوس باشد زائر رود پیشِ رضا نزد کریمه احساس مااین است؛در قُم ،در بهشتیم هستند حاضر، اولیا نزد کریمه ده ها فقیه و مرجع و علّامه ، خفته در این حَرَم ، پایینِ پا نزد کریمه حِس می‌کنم آنجا که هستم در دمشقم پر می کشم تا کربلا نزد کریمه دست من و دامان تو ای بانوی قم! عالَم ، فقیرِ کوی تو معصومه خانم! @abadiyesher
کویر از قدومش اگر گشته دریا بر آن پا نهاده گل از نسل زهرا همانی که فرموده موسی ابن جعفر به علم و یقینش ابوها فداها سه در از بهشت خدا وا به شهری است که معصومه دارد در آن شهر ماوا چه زیبا مقامی است اخت الرضا را شفیع است و دارد دمی چون مسیحا علیمه ،که علامه ها در کلاسش رسیدند هر یک به ادراک و معنا کریمه که چون ابر رحمت گشوده عجب سایه ای بر سر اهل دنیا شفیعه که با یک نظر شیعیان را برد از دل خاک تا عرش اعلا و او زینبی در مدار رضا شد به او هرکه رو کرد،حاجت روا شد چه زیباست دردی که در شهر مشهد رضا نسخه پیچید و در قم دوا شد @abadiyesher
امام رضا علیه السلام : کسی که او (فاطمه معصومه) را زیارت کند، بهشت برایش خواهد خواهد بود. 📌 ۲۳ ربیع الاول سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به شهر قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ببین دلهای خالی از تمنا و دعا را دل خالی ز انسانیتِ انسان‌نما را غروب بی‌کسی‌هایت چرا صبحی ندارد؟ " متی ننتقع " ای ماه، ای ماه دلآرا کنون که بیشتر محتاج نور آفتابیم کبود از سیلی دست زمانه، بین هوا را زمین از نامرادیها، به خاک و خون نشسته نمی‌آید نسیمی یا نویدی دلگشا را به " عجل‌های " ما و اضطرار ما اثر نیست بخوان خود آیه‌های رحمت و عفو خدا را جهان در یوغ استبداد و ظلم طالبانی است بیا نابود کن دلهای پر کبر و ریا را ز خون غزه و لبنان زمین پر لاله گشته زمان دیده به خود بار دگر کرب‌ و بلا را بیا ای مهربان، نامهربانی‌‌ها شد افزون که طوفانها گرفته ساحل آرام ما را
🔸️به بهانه ی سالروز ورود حضرت معصومه(س) به قم : دلتنگی‌ام هرجای خاک کشورم باشد کافی‌ است تنها سایه‌ات روی سرم باشد   در سایه‌ات همسایه‌ات خواهم شد ای خورشید یک پرتو از نورت اگر دور و برم باشد   وقتی که چیزی جز غم دوری کنارم نیست وقتی دلم تنگ است و می‌خواهد حرم باشد!   با وعده‌ی برگشتن از پیش تو خواهم رفت یعنی نباید این سلام آخرم باشد   وقت وداع است و برایت شعر می‌خوانم! شاید براتی بر سلام دیگرم باشد   باید میان صحن تو بازی کند روزی روزی اگر معصومه نام دخترم باشد... (س)
یافاطمه! ای مَلَک ارادتمندت! ای باغ بهشتِ علوی لبخندت! ای‌کاش که باشیم و ببینیم آن‌روز... با آن «دو نفر» چه می‌کند فرزندت @abadiyesher
پاییز برای تو شده آماده ای سرو پر از ستاره‌ی آزاده هر بار به یاد تو می‌افتم شادم شیرین منی و من شدم دلداده شب تا به سحر در طلبت می‌خوانم من مست جنون تو شدم بی‌باده ای آنکه در آبادی شعرم هستی این شعر بدون تو چه بی‌بنیاده از بس که به یاد تو غزل می‌گویم بنگر که شده قافیه هایم ساده بیرون ز خیال من و تو جایی هست آنجا که دلم دل نگران افتاده هر کس به تو خو کرد دلش وا نشود هر عاشق دلداده دلش بر باده می‌خواند برای تو همیشه قلبم ای آنکه برای دیدنت دل شاده تنها شده‌ام در این هوای پاییز آن چیز که از تو مانده تنها یاده بی‌تاب شدم شعر جنون‌آمیز است چون شعر چه مادری جنون را زاده @abadiyesher
پایان گلایه‌ها، دعای فرج است گل‌واژه‌ی ربّنا دعای فرج است دانی که چرا گشایشِ هر کار است؟ چون شاه‌کلید ما دعای فرج است @abadiyesher
تعطیلی بی دوست فقط رنج و عذاب است ای جمعه نمی‌شد دو سه ماهی تو نیایی؟ @abadiyesher
دلتنــگی پیراهن نیست کہ عوضش کنی و حالت خوب شود دلتنگی گاهی پوستِ تنِ آدمی‌ است... @abadiyesher
یا فاطمة اشفعی لنا فی‌الجنه بین من و تو فاصله کم بود ای کاش دیدار من و تو دم به دم بود ای کاش جز دیدن گنبدت چه می‌خواهم من از پنجره چشمم به حرم بود ای کاش @abadiyesher