eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 روزانه 🔹️ صفحه چهل و چهار قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة 🎙با صدای (مدیر کانال) ✏️ توصیه مهم حضرت : هر روز حتماً قرآن بخوانید @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
بگذار،که بر شاخه این صبح دلاویز بنشینم و از عشق سرودی بسرایم آنگاه، به صد شوق، چو مرغان سبکبال، پرگیرم ازین بام و به سوی تو بیایم... @abadiyesher
داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است @abadiyesher
غبارِ غم زده این رو به روی دور مرا  گلاب توست که آتش زده است گور مرا نهنگ قاتل دریاست روزی‌ام امروز  که سخت پاره و از هم دریده تور مرا ز زمهریر تو صدها بهار می‌روید  که آه سرد تو آتش زند تنور مرا نگاه خیره‌سرت در تراز خون و خمار  هلا که له کند این بارهم غرور مرا سگ دو چشم تو گیراست، پلک بستی تا  چو استخوان نرباید ز من شعور مرا تو سوی چشم منی، رو به سوی چشم منی  مگر تو سو بدهی چشم‌های کور مرا چه تنگ‌تر شده امشب گلوی کوچه‌یتان  که بغض کوچه مگر سد کند عبور مرا @abadiyesher
مداحی آنلاین - نماهنگ وسایل.mp3
2.56M
🎙اولین نوآهنگ ویژه شهادت با شعری از مهدی جهاندار و با تنظیم روح الله شعرا با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانه‌ی میدان شهید شد بیچاره آن‌کسی که به پیمان وفا نکرد خوشبخت آن‌که بر سر پیمان شهید شد @abadiyesher
"آبان" حواسش هست دلتنگم، فهمیده خیلی دوستت دارم! پشت سرِهم اشک میریزد، وقتی بیادت سخت میبارم! @abadiyesher
9.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻کار تمیز و قشنگ رسانه‌ای به این میگن 🔻دم سازندش گرم خیلی عالی بود👌 و صدالبته غم‌انگیز😓 بیاین، محصولات اسرائیلی مصرف نکنیم https://eitaa.com/talabeh1378
پاییز و نسیم صبحدم می خواهم یک صبح خوش و بدون غم می خواهم ای دوست! بیا که در کنارت امروز یک چایی دبش تازه دم می خواهم @abadiyesher
در اوّل و در وسط تو را می‌بوسم تا آخر و خط به خط تو را می‌بوسم حالا که نشد کنارِ هم عشق کنیم در شعر و غزل فقط تو را می‌بوسم @abadiyesher
با همهمه‌ی مبهم باغی در باد با طرح مه‌آلودِ کلاغی در باد از دور صدای پای پاییز آمد چون پچ‌پچ خاموش چراغی در باد 🍂🍁 @abadiyesher
دور از تو در آمیخته با مرثیه بودم پر بود از آوای غماهنگ نمودم دور از تو از این شاخه به آن شاخه پریدم در سایه‌ی خار و خس و خاشاک غنودم زندانی اوهام خودم بودم و یکبار در خویش دری رو به رهایی نگشودم از هرچه کم و بیش سخن گفتم و افسوس از خود غزلی جامع و مانع نسرودم حال آمده ام بر در درگاه تو ای خوب تا یا بکُشی یا بدهی اذن ورودم وقتی بکِشی دست نوازش به سر من سرسبزتر از باغ بهشت است وجودم @abadiyesher
این کیست که با اینهمه غم می‌خندد؟! زخمی شده، باز دَم‌به‌دَم می‌خندد در مرگ چه رازی‌ است؟ که این کهنه‌درخت با هر تبری که می‌زنم، می‌خندد... @abadiyesher