دستانم سیب میخواهد....
پیشانیام تب.....
و سرم دردمیکند....برای دستمالی که نیست.....
ببین.....
چای دم کردهام باعطر بهلیمو و سیب....
موهایم را دم اسبی بستهام....رژ قرمز زدهام....
ببین.....بابونه ها هم درآمدهاند.....
راستی....همان لباسی را پوشیدهام که دوست داشتی....
مشتم را که واکنی بیستون را میبینی....
بیا و از عمد کوزهام را بشکن....
دلم توت می خواهد و قدری تمشک....
دلم باران میخواهد و کوچهای که تو از آن میرسی....
دلم یک کافه میخواهد و یک میز دونفره....
تو برایم شعر بخوانی و....من زل بزنم به عکست در فنجان قهوه.....
اصلا چرا دروغ.....؟!
دلم تو را میخواهد......
#پروانه_منصوری
@abadiyesher
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
از خوبی و کمال و وفا هیچ کم نداشت
هر کس که غرق صحبت او بود غم نداشت
وقت گناهِ بنده، سراسر گذشت بود
در پیش اهل فقر به غیر از کرم نداشت
حتی عذاب دوزخیان عین عدل بود
در هیچ نقطه از حرکاتش ستم نداشت
چتر وجود را به سر واژهها گرفت
در هیچ حرف از کلماتش عدم نداشت
وقت دعا دوباره مرا غرق خواب کرد
آن یکّهتاز مهر مگر دوستم نداشت؟
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙂ما نمانیم و عکس ما ماند
کار دنیا همیشه برعکس است...
#نوستالژی
@abadiyesher
392.7K
چشم بر چشمان من مى زد گره بر روسرى
بودنش يك خواب بود و رفتنش ناباورى
من نگاهش مى كنم او هم نگاهم مى كند
او براى دل بريدن من براى دل برى
عشق يعنى تار موهاى تنت مى ايستد
هر كجا كه نام او را روى لب مى آورى
واژه ها را از دهانم يك به يك دزديد و رفت
سهم من از عشق شعرى شد بنام ديگرى
در سرم بيهوده روياى پريدن با تو بود
چيست دنيا جز قفس وقتى كه بى بال و پرى
#سيد_تقى_سيدى
خوانش
#علی_صفری_قم
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نسل آن عاشقان منقرض شد
عشق هم عشقهای قدیمی
#علیرضا_نورعلیپور
@abadiyesher
May 11
آنانکه پر از عشق خوش حیدریاند
مجنونان خراب عاشقتریاند
یا فاطمه گفتم به من عزت دادند
از بسکه امامهای ما مادریاند
#شبگرد
#سروش_وطنپور
یافاطمه زهرا سلاماللهعلیها ادرکنی
@abadiyesher
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جانِ علیِ مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیهای از سورهی کوثر جدا افتاده بود
دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد، زهرا ز پا افتاده بود
مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچهها افتاده بود
کاش ای آتش! بسوزی در شرار قهر حق
هُرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود؟!
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
فاطمه نقش زمین گردید «میثم» آه آه
فاطمه نه، بلکه ختمالانبیا افتاده بود
#غلامرضا_سازگار
@abadiyesher
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است
به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست
#سعدی
@abadiyesher
سنی ندارد عاشقی کردن، فرقی ندارد کودکی پیری،
هر وقت زانو را بغل کردی، یعنی تو هم با عِشق درگیری...
#علیرضا_آذر
@abadiyesher