eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای غرق شده به لذت شعر سلام محرم‌شدگان خلوت شعر سلام ای خواب نرفته چشم‌های خسته مجنون‌شدگان حضرت شعر سلام @abadiyesher
آمدی گریه کنی شعر بخوانی بروی! نامه‌ای خیس به دستم برسانی بروی! در سلام تو خداحافظی‌ات پیدا بود.. قصدت این بود از اول که نمانی بروی خواستی جاذبه‌ات را به رخ من بکشی شاخهٔ سیب دلم را بتکانی بروی جای این قهوهٔ فنجان که به آن لب نزدی تلخ بود این که به جان لب برسانی بروی! بس نبود این‌همه دیوانهٔ ماهت بودم؟ دلت آمد که مرا سر بدوانی بروی؟ چشم آتش! مژه رگبار! دو ابرو ماشه! باید این گونه نگاهی بچکانی بروی باشد این جان من این تو، بکشم راحت باش ولی ای کاش که این شعر بخوانی بروی @abadiyesher
... اگـر کسـی را میشناسـید که به شما دارد دوست داشـتنش را آویزه‌ی گوشـتان کنید!! این روزها معجـزه ی ماندن کمتر از عصای موسی نیست! @abadiyesher
شیدا حبیبی4_5873225562322901142.mp3
زمان: حجم: 797.7K
خدا در ابر پنهان کرد ماه و آفتابش را تمام آسمان بارید بغض و اضطرابش را محمد(ص) آفتاب و ماه عالم دخترش زهرا(س) زمین ازغصه می‌میرد نبیند ماهتابش را 🎼 بهداد بابایی و نوید افقه (بغض) 🎤 @nabzeghalam
غمی که دیروز به بقیه دادی غم فردای خودته بشین و تماشا کن… @abadiyesher
یواش ریشه دوانید و در دلم گل کرد به ساقه‌های نحیفش مرا تحمّل کرد شبی چو غنچه شکفتم به بوی صبح تنش تمام غمکده‌ام را سرای سنبل کرد غزل‌غزل به هوایش زبان دل وا شد دوباره چشمه‌ی شعرم از عشق ، قل‌قل کرد چو لب نهاد به لبهام ، پَر در آوردم کلاغ طبع مرا همنوای بلبل کرد فدای روی چو ماهش، که روی آینه را هزار مرتبه شرمنده از تقابل کرد چه خوش‌خیال محالی! کنار سفره‌ی عقد قَبِلتُ گفت و غمم را به دل تقبّل کرد @abadiyesher
ز من مپرس که در دست او دلت چون است از او بپرس که انگشت‌هاش در خون است! @abadiyesher
چایی بهانه‌ای است که باشی کنار من پس استکانِ سهم من از دیدنت کجاست؟ @abadiyesher
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد @abadiyesher