هر شب دلم بهانهی تو ...هیچ ...بگذریم
امشب دلم دوباره تو را...هیچ...#شب_بخیر
#حسین_قربانی
@abadiyesher
زلالِ چشمهی جوشیده از دل سنگی
الا که آینهی صبحِ بی غبار تویی
دلم هوای تو دارد، هوای زمزمهات
بخوان که جاریِ آواز جویبار تویی..
#حسین_منزوی
@abadiyesher
نخستین بار گفتش: از کجایی؟
بگفت: از دارِ مُلکِ آشنایی
بگفتا: آنجا به صنعت در چه کوشند؟
بگفت: اَندُه خرند و جان فروشند!
بگفتا: جانفروشی در ادب نیست
بگفت: از عشقبازان این عجب نیست
بگفتا: از دل شدی عاشق بدینسان؟
بگفت: از دل تو میگویی؛ من از جان
بگفتا: عشق شیرین بر تو چون است؟
بگفت: از جان شیرینم فزون است
بگفتا: هر شبَش بینی چو مهتاب؟
بگفت: آری، چو خواب آید؛ کجا خواب؟
بگفتا: دل ز مِهرش کی کنی پاک
بگفت: آنگه که باشم خفته در خاک
#نظامی_گنجوی
@abadiyesher
چه باک اگر که جهانی رها کنند مرا
به خنده زمزمه در گوش ها کنند مرا
شبی دو چشم سیاه تو را به من بدهند
چه غم، که یک شبه صاحب عزا کنند مرا
تو در وجود منی پس چگونه میخواهند
که از وجود خودم هم جدا کنند مرا
بعید نیست از این پس شبیه من بشوی
و یا به نام تو دیگر صدا کنند مرا
دوای درد مرا هیچکس نمی داند
فقط بگو به طبیبان دعا کنند مرا
#مهرانه_جندقی
@abadiyesher
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گهی در گیرم و گه بام گیرم
چو بینم روی تو آرام گیرم...
#مولوی
@abadiyesher
از حوصلۀ روسریاش باد که سر رفت
اوضاع جهان باز لب مرز خطر رفت
او آمد و در کوچۀ ما ولوله افتاد
او در زد و یک آن نفَس ِکوبۀ در رفت
چشمش، سر زلفش که نشسته است بر ابروش
بسیار ستم بر من از این چند نفر رفت
چون ماهی بیتابی از تُنگ برون جَست
آن راز که از زیر زبان همه در رفت
تکثیر جنون مسالۀ اصلی ما شد
وقتی که از این خانه به آن خانه خبر رفت
رقصید گلی در وسط معرکۀ باد
لرزید درختی و در آغوش تبر رفت
شهر از نفسش گرم شد آن صبح که آمد
مست از قدمش جاده شد آن شب که سفر رفت
برگشت به سوی من و در را پس از آن بست
نطق قلمم کور شد و واژه هدر رفت
#آرش_شفاعی
@abadiyesher
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هنرمند عراقی «منتظر الحکیم» درد غزه را به شکلی متمایز به تصویر میکشد.
بسیار دیدنی👌
@abadiyesher
از نگاه روی تو، دل سیر میگردد مگر
آخر آدم با تو باشد، پیر میگردد مگر
با نگاهی قلب من را کردهای مالِ خودت
شهر با یک حملهای تسخیر میگردد مگر
لحظهی دیدارِ عکست نیز خشکم میزند
بی طناب، این دست و پا زنجیر میگردد مگر
عاشقم باشی نباشی، سرد باشی یا که گرم
حس عاشق لحظهای تغییر میگردد مگر
در میان حس من، هر واژه عاجز مانده است
آتش دل با سخن تعبیر میگردد مگر....!!!!
#محمدعلی_بهمنی
@abadiyesher