قطـــار ِ خطّ لبت راهـــی سمرقند است
بلیت یک سره از اصفهان بگو چند است؟
عجب گلــــی زدهای بـــاز گوشـــهی مـویت
تو ای همیشه برنده ! شمارهات چند است؟
بــــه تــــوپ گـرد دلـــم بــاز دست رد نزنی
مگر «نود» تو ندیدی عزیز من «هَند» است
همین کـــه میزنیَش مثل بید میلرزم
کلید کُنتر برق است یا که لبخند است؟
نگاه مست تــو تبلیـغ آب انگور است
لبت نشان تجاری شرکت قند است
بِ ... بِ ... ببین کــــــه زبــانم دوبــاره بند آمد
زی... زی... زی... زیرِسر برق آن گلوبند است
نشسته نرمیِ شالی به روی شانهی تو
شبیه برف سفیدی کـــه بر دماوند است
دوبـــاره شاعــر «جغرافیَ» ت شدم، آخر
گلی جوانی و «تاریخ» از تو شرمنده است
چرا اهالــی این شهر عـــاشقت نشونــد ؟
چنین که عطر تو در کوچهها پراکنده است
به چشمهای تو فرهادها نمیآیند
نگاه تو پــی یک صید آبرومند است
هزار «قیصر» و «قاسم» فدای چشمانت
بِکُش! حلال! مگر خونبهای ما چند است؟
نگاه خستهی عاشق کبوتر جَلدی است
اگر چه مــیپرد امــا همیشه پابند است
نسیم، عطر تو را صبــح با خودش آورد
و گفت: روزی عشاق با خداوند است
رسیـــدی و غــزلـــم را دوبـــــــاره دود گرفت
نترس – آه کسی نیست - دود اسفند است
#قاسم_صرافان
@abadiyesher
چه خوش است آن رفیقی که میانِ گفتوگوها
غم و بغض و خستگی را پسِ خندهات ببیند...
#باقر_دیلمی
@abadiyesher
از سرم آب گذشتهست مهم نیست اگر ...
غم دنیای شما نیز شود مال دلم !
#نجمه_زارع
@abadiyesher
بالاخره تونستی دل بکنی
دیدی که اونقدام واست سخت نبود
از اولش هم منو دوست نداشتی
عشق تو سهم من بدبخت نبود
یادت میاد گفته بودم برامن
آرامشی، راحت جون و تنی
حالا داری میری و با رفتنت
تیشه به ریشه دلم میزنی
عکسای یادگاریتم سوزوندم
از تو چه پنهون، خودمم دلم سوخت
یاد روزایی افتادم که تقدیر
انگاری لبهای مارو به هم دوخت
یادت میاد یه روزی کُنج حیاط
دستتو قفل کردی میون دستم؟
تو چشم من خیره شدی و گفتی:
تا آخر دنیا کنارت هستم!
گفتی که: راستشو بگو عاشقی؟
گفتم بهت: شدم اسیر چشات
گفتی منو یه اسم خاص صدا کن!
صدا میکردم تو رو «شاخه نبات»
دونستی دل بسته چشمات شدم
تو هم همش طاقچه بالا میزاشتی!
منم حیا میکردم از گفتنش
«کوه یخ» اسمی بود که روم گذاشتی
عزیز من، آقای من، امیدم!
ورد زبونت شده بود همیشه
میگفتم این هفته قرارِ دیدن؟
میخندیدی،میگفتی که نمیشه
ادما انگار واسه تو بازی ان
هر کی رو یک جور سر کار میزاری
خسته شدی ازش؟ کاری نداره!
عروسک دیگه ای بر میداری
شبیه من دور و برت زیاده
کجا باید پیدا میکردم تو رو
لایق عشق من، نبودی عزیز
اینو خودت خوب میدونی، پس برو
#مرتضی_مرادی
@abadiyesher
امشبی را با دل من مهربانی میکنی؟
لذت بوسیدنت را جاودانی میکنی؟
غنچهی لبهای تو قند فریمان من است
با گلِ بوسه دلم را آسمانی میکنی
عاشق گلواژه های نازک طبع توام
گاهگاهی با غزل شیرینزبانی میکنی
لهجه ی شیرین تو از خاطرم دل برده است
لهجهی شعر مرا هم اصفهانی میکنی
در خراسان نگاهت امشبی را زائرم
چای ما را با لب خود زعفرانی میکنی؟
#مجتبی_باقی
@abadiyesher
جان را ز غبار غصه تفریق کنید
در خانه ی دل امید تزریق کنید
هر صبح نشاط و شور و آرامش را
با عنصر سبز عشق تلفیق کنید
#مجتبی_باقی
@abadiyesher
باز با گريه به آغوش تو بر میگردم
چون غريبی كه خودش را برساند به وطن
#فاضل_نظری
@abadiyesher
هزار قصّه نوشتیم بر صحیفهی دل
هنوز عشقِ تو عنوانِ سرمقالهی ماست!
#ارفع_کرمانی
@abadiyesher
من گم شدهام هرچه بگردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست
دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش
آن گونه که در شأن تو باشد بپری نیست
هر جا نکنی باز، سر درد دلت را
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست
ای كاش که مى گفت نگاه تو، بمانم
این لحظه که حرفت سند معتبری نیست
دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامی ست
یا پشت خداحافظی من سفری نیست؟
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم
در بسته شد آنگونه که انگار دری نیست
ای كاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید «خبری نیست»
یا در وسط حالت تردید بگوید
دستان من اینجاست ببین دردسری نیست
#مهدی_فرجی
@abadiyesher
تکاندهندهترین شعرت ای رفیق! کجاست؟
بخوان! بخوان! هوس ِزیر و رو شدن دارم
#سعید_بیابانکی
@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 سالروز فرارسیدن یوم الله ۱۹ دی مردم قم علیه رژیم ستمشاهی پهلوی در سال ۱۳۵۶ گرامی باد.