eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر طرف فقط کُشته😘 گرفت؛ مثل ِ چاقو که به کف ِ ناشی‌ها🗡️🤺 آرزویم فقط این‌ست : سرِ صبح عصر هم منتظـر آمدنـم باشی‌ها...!😎 ☺️☺️☺️☺️☺️ @mim_mojaradaneh
یک در چشم و یکی روی لبانت پس‌لرزه هم آن قوس ِ دو ابروی کمانت 🤨 @mim_mojaradaneh
جانا......☺️☺️ نبین پیش تو می‌گیرد 😋ززززززبانم 🥺💔 من امپراتور ِ غزل‌های جهانم 😎😉 @mim_mojaradaneh
تصویرتان در ذهنِ من این‌گونه می‌باشد؛ آغوش ِ گرمی🔥در میان ِ فصل ِ سرمائید🥶 در عصمتِ پاکِ نجابت‌هایتان دیدم مثلِ خودم در هاله‌ی آیا و امّائید🤦‍♂️ از گفته‌هاتان مستمُ می‌خواهم این‌را که؛ پیمانـه‌های را بی من نپیمائید🍷 ☹️ همسایگان ِ محترم...! یاری بفرمائید🤗 💙🍎 @mim_mojaradaneh
تو عروس💃 کسـی اگر بشـوی؛☺️ را عـذاب خواهم کرد من کبیـرم؛ شبیـه شـاه عباس😠 را خراب‌خواهم کرد💪🏼💣 🚑🚒 @mim_mojaradaneh
دارم از او بر دل ِ خود یادگار عشق؛ کاری کرد با قلبم که با انار🗡️ رفتنش یک شب، دمار از روزگار من کشید؛ می‌کشم روزی که برگردد؛ دمار از روزگار... 🥀☁️💙 @mim_mojaradaneh
هدایت شده از یه دوست ریپورتم
‌🌹 دوباره می‌نویسمت‌... کنارِ بیت آخرم و چکه چکه می‌چکم...به سطر‌های دفترم تو تازیانه می‌زنی به زخمه‌ی خیال من من آب و دانه می‌دهم به خوش خیالِ باورم تو مثل ماهِ برکه‌ای... و من غریق مست شب دوباره تو... دوباره من... شناوری... شناورم شنیده‌ام ز پنجره سراغ من گرفته‌ای؟ هنوز مثل قاصدک... میانِ کوچه پرپرم گلایه از قفس کمی... کمی عجیب میرسد خودم قفس خریده‌ام... برای این کبوترم شبی بخواب دیدمت...میانِ تنگِ کوچه‌ها قدم زنان... قدم زنان... تو را به خانه می‌برم غزل بخواب می‌رود... به انتها رسیده‌ام تمام من چکیده شد... کنارِ بیت آخرم ...
یک نظر دیدن معشوقه حلال است بیا تو بیا وقت به هنگام وصال است بیا جمله عشاق پی گوشه نگاهت بودند دیدن چهرهٔ آن یار محال است بیا دلم از دوری تو در تپش ودر ضربان اندکی دوری و هجران که ملال است بیا من و شب در دل این‌کوی بلند مردنم در ره عشق تو جلال است بیا زاهدی نیست که قادرِ آن درک مقامت باشد پیروی از تو همان راه کمال است بیا قرعه نوکریت به اسم من افتاده اینکه سرباز تو ام احسن فال است بیا العجلْ العجلَ یا مولا آخرین جمعه گذشت و ته سال است بیا
از حاصل ضرب من و تو ، عشق بپا شد از خاطره ام عشق تو منها شدنی نیست🌼
حـسِ خوبِ سبک شـُدن دارد درد و دل با کـَسی کـه اسـت
این طلق زیر روسری از موی مش کرده بدتر دلم را برده چیز دیگرت کرده ست!!! تک بیت ابروهای تو هرچند پنهانند دیوانی و دیوانه ای هم از برت کرده ست
❣دلم را برده ای با رقصی از یک چادر مشکی تو تنها دلبری هستی که بی چادر نمی خواهم!
چشمم چو به چشم خویش، چشم تو بدید بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید ای چشم همه چشم به چشمت روشن چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟ سر به تایید تکان دادی و گفتی آری ! ای که نزدیک تری از من دلتنگ به من بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری روی دیوار دلم سایه‌ای از قامت توست مثل تنهایی من قد بلندی داری ...
یک پیاله شعر تازه ، یک وجب دلواپسی ! زیر قیمت می فروشم ، مشتری دارد کسی؟ با شما ارزان حسابش می کنم ، لطفا بخر ! بوسه جایش می دهی ، با رنگ و بوی اطلسی ؟؟ من شنیدم ، گفته ای باید فراموشت کنم؟؟ من نمردم ، آدم زنده نمی خواهد وصی ! مرگ من ، آنروز می آید که تو با دیگری ! می روی و من بمانم با هجوم بی کسی ! نوشدارو را نیاور ، جامه مشکی بپوش ! تسلیت باید بـــگویی ، تا کنـــــــــــــــارم می رسی...
فکرِ من پیشِ تو و فکر تو پیش دیگریست🙄 دیگری هم عاشقِ یک ثالثِ دیگر تریست چون که این چرخه فراوان گشته است در بینِ ما😐 جمله تنهائیم و بر این نکته می باید گریست😫😉👌
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد چاره دارو و دوا نیست که حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
تا کی بدوم سوی سرابی که تو باشی هر شب بپرم از دل خوابی که تو باشی جا داد خدا در صدف سینه‌‌ام آرام با دست خودش گوهر‌نابی که تو باشی آن عمر هدر رفته به یک لحظه نیرزد یک لحظه از این حال‌خرابی که تو باشی من لب نزدم  بر لب جامت که همیشه مستم کند از بوی شرابی که تو باشی قلبم گل‌سرخی‌ ست که می‌خواست بجوشد هرروز در آن دیگ گلابی که تو باشی
حیف از نقش خیالی که توهم شده است فرش تا عرش لگد خورده ی مردم شده است زندگی عالی عالی ست،ولی در این بین حال من مثل درختی ست که هیزم شده است ! در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم تا نگویند که محتاج ترحم شده است عشق، انگشتراعجاز سلیمان نبی ست که در این زندگی بی هیجان گم شده است !
🍁🍂🍁 بوسه هایت را بپوشان برتن لبهاے من دوستدارم تاڪه آغوشت شودمأواے من اےسراسر شور شیدایے تواے تصنیف عشق چون خدایڪدانه اے,اےگوهر بیتاے من آیه اےهستےڪه برمن یک شبه نازل شدی باعذار مَهوَشَت روشن شده سیماے من زندگےیعنےڪه عَین وشین وقافِ مهر تو باحضورت گشته رویایےتِم دنیاے من رد عنّاب لبانت بر لبانم مانده است ڪرده اےمسڪور ومستم لعبت صهباے من بانُت احساس توصدها غزل سرداده ام شاعرےیعنےصلاےمهر تو آواے من ڪوچه هاےاین غزل با یادتو خو ڪرده اند باخیالت الفتے دارد دل رسواے من ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍🍂🍁🍂 🕊♥️🕊
💫 به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نام ام کن 💞‍🦋
این طرف مشتی صدف، آنجا كمی گِل ریخته موج، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره ایست بعد از این در جام دریا، ماه كامل ریخته مرگ حق دارد كه از ما روی برگردانده است زندگی در كام ما زهر هلاهل ریخته هر چه دام افكندم، آهوها گریزان تر شدند حال، صدها دام دیگر در مقابل ریخته هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست هر كجا پا می گذارم دامنی دل ریخته زاهدی با کوزه ای خالی ز دریا بازگشت گفت: خون عاشقان منزل به منزل ریخته
❤ عجب خیالِ قشنگى که تو کنارِ منى تویى که باعث آرامش و قرار منى به انتظار تو پا تا به سر همه شوقم تو عاشقانه ترین شعر انتظار منى 🙏🏼
⚡️ پیش از آنی که بخواهی از کنارت میروم تا بدانی عذرِ ما را خواستن کارِ تو نیست 💞‍🦋
تا آمدم یک خط بخوانم درس را هربار... یاد تو افتادم من و شاعر شد این خودکار گویا جهان مصرع به مصرع شعر بارید و... یک بیت من می‌خواندم و یک بیت هم دیوار گاهی شدم غرق خیالت، گاه آشفتم: من امتحان دارم، برو! دست از سرم بردار! یادت همیشه با من و بی من کجایی تو؟! ای بی وفای بی مروت! با توام ای یار! هی لابه لای جزوه هایم نقش می بندد... غیر ارادی اسم تو، عاشق شدم انگار! مشروط خواهم شد، ندارم چاره ای، اما... منصور حلاجم، ندارم باکی از این دار!!! گفتند آب و نان نخواهد شد برایت عشق؛ گفتم نخواهد شد برایم درستان هم کار!!! پایان شعرم بود و روی جزوه خوابم برد... میخواستم یک خط بخوانم درس را این بار! | | ♥
••° گاهی از چاه قرار است به زندان بروے .. آخـر قصـه هـم آغـوش زلـیـخـا بشوے .. ♥️
اگر این پنجره در سینه یِ دیوار نبود و کنارم قلم و کاغذ و خودکار نبود چه بلاهای عجیبی به سرم می آمد فرض کن داخل زندانی و سیگار نبود…
خودم را میزنم مانند احمق ها به نادانی که بابا بیخیال او دوستت دارد نمی دانی مدام از شانه ی خودکار بالا میروم هر شب برایت شعر میگویم تو اصلا شعر میخوانی؟
دوستت دارم هزاروسیصدودیویست تا.... بیسوادی عاشقم لدفاً عدد را بیخیال 😢 😅✋🏻
آمدم یک خط بخوانم درس را هربار... یاد تو افتادم من و شاعر شد این خودکار گاهی شدم غرق خیالت،گاه آشفتم: من امتحان دارم،برو!دست از سرم بردار!