eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
از عاشقی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ زندگی ﭼﻨﺪ ﺑﺨﺶ ﺍست؟ ڱفت: ﺩﻭ ﺑﺨﺶ، کودکی ﻭ پیری گفتن: ﭘﺲ ﺟﻮﺍنــی ﭼﻪ؟ گفت : 😌 🌿
غم بی‌حساب بود و کسی باورش نشد حالم خراب بود و کسی باورش نشد لبخند می‌زدم که نفهمند عاشقم شادی نقاب بود و کسی باورش نشد گفتم نگاه می‌کُندَم مست می‌شوم چشمش شراب بود و کسی باورش نشد گفتند این و آن که بگو دوست داری‌اش عشقش سراب بود و کسی باورش نشد پرسید با کنایه که «من گفته‌ام بمان؟» این خود جواب بود و کسی باورش نشد ┄┅✶┅┄ ┄┅✶┅┄
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!
تو که خود ناب ترین شعر دل انگیز منی چه نویسم که ز شرمش قلمم خم نشود چه سرایم که شود لایق وصفت ای گل وصف رویت به دو صد شعر فراهم نشود دردهایی که در این سینه تلمبار شده جز به یک گوشه ی چشمان تو مرهم نشود این دلی را که شده سرکش و جولان دارد تا تو فرمان ندهی عاقل و آدم نشود این تن خسته در آغوش تو جان می گیرد جز به آغوش تو این تب زده محرم نشود به وصال تو رسیدن شده اندیشه ی من دست من گیر که مهمان دلم "غم" نشود..
.دلم جنگل، دلم باران، دلم اصلا غلط کرده دلم بوسه، لب یاران، دلم اصلا غلط کرده دلم دریا، دلم ساحل، دلم یک کام پر حاصل دلم خلوت، دلم جانان، دلم اصلا غلط کرده دلم یک شب، دلم یک تب، به عشق یار شیرین لب دلم شاعر، دلم دیوان، دلم اصلا غلط کرده دلم خنده، دلم شادی، دلم فریاد آزادی دلم پروازی از زندان، دلم اصلا غلط کرده دلم مو را، شب او را، دلم آن چشم جادو را دلم یک صبح جاویدان، دلم اصلا غلط کرده دلم خواهش، دلم بارش، جواب ناب و بی پرسش از آن شیرین لب خندان، دلم اصلا غلط کرده دلم آهی، دلم راهی، به سوی صورت ماهی دلم ماه شب تابان، دلم اصلا غلط کرده دلم یک غم، دلم ماتم، که زحمت ها نماید کم دلم گوری به گورستان ، دلم اصلا غلط کرده...
🍃🍁🍃 آغوش تو ای دوست! در باغ بهشت است یک شب بدر آی از خود و بر من بگشایش 🍃🍁🍃
نازِ زیباصورتان چشمِ مرا تَر می کند کودکِ احساس را چون لاله پَرپَر می کند دل گواهی می دهد : حَیّ عَلی خِیرَالعَمَل لب به آرامی فقط الله اکبر می کند ! با نگاهت "دوستت دارم" به من حالی نکن شاعر از دل سادگی اش زود باور می کند ! دل گمان بردم که بعد از سی عاقل میشود چون جلوتر می رود انگار بدتر می کند ! جان به در بردن زِ دستِ یارِ شیرین ساده نیست زنده زنده آدمی را خاک بر سر می کند ! توبه کردم بارها تا دل نبندم بر کسی باز لبخندی دل و جانِ مرا خر می کند !
﷽ ━━━💠🌸💠━━━ 😉||•گفتی چرا اینقدر اشعارت سیاه است؟! خندیدم و دستی به موهایت کشیدم!•||😉 ━━━💠🌸💠━━━
گفتم: " ارادتمند هستم" ،گفت: یعنی چه؟ گفتم به او یعنی که "خیلی دوستت دارم" ...
عاشقم بودی و ابراز نکردی، افسوس... مثلِ آن بود که از دور ببوسی من را! 😕✌️
: دلم عشقی هوس کرده که با من همصدا باشد  بگویم" جان" و با نازش بگوید" بی بلا "باشد دلم عشقی هوس کرده نباشد اهل بی مهری که در دنیای طوفانی برایم ناخدا باشد دلم عشقی هوس کرده شبیه آدم و حوا نه من دلسرد شوم از او، نه او سر به هوا باشد دلم عشقی هوس کرده بدون مرز و ممنوعه که وقت قهر و دلتنگی در آغوشم رها باشد دلم عشقی هوس کرده کمی سبزه کمی شیطان که اسم کوچکش شاید برایم آشنا باشد دلم عشقی هوس کرده شبیه عشق آن کودک که تنها لذتش بازی میان بچه ها باشد
باختم دل را به ناز و عشوه ی چشمان تو رحم کن بر حال من ای جان من قربان تو یا بمان یا هم بمان یا هم نرو از پیش من😍 کی توانم‌ من بسازم با غم هجران تو
جان من مال تو باشد، هرچه غم داری بده روی کاغذ ثبت کن هر چیز کم داری بده تا مبادا بر تن ناز تو آسیبی رسد هرچه در اطراف خود قوطی سم داری بده شهر عمرت از بلاها دور بادا تا ابد در خیالت هرچه از احساس بم داری بده بخت خوب و فال­های سبز ارزانی تو طالع نحسی اگر در جام جم داری بده چال لبخند تو دائم ، حال خوبت مستمر خط اخم و مشکل پر پیچ و خم داری بده «آیة الکرسی» هزاران بار نذر شادی ات در دل خود ذره ای اندوه هم داری بده… | | ♥
یا_اباعبدالله_ع🌷 روزها مےرود و فاصلہ ها ڪم بشود سه روز دگر مانده محرم بشود شاید از مرحمٺ اشڪ عزادارے تو چشم آلوده بہ دیدار تو محرم بشود اللهم_الرزقنا_ڪربلا ❤️
قسمت شاعر همیشه در اسارت بودن است یا اسیر قافیه ، یا وزن ، یا چشمان تو
ما به جرم ساده لوحی اینچنین تنها شدیم مردمان این زمانه با دورنگی خوش ترند!
مغرور و بداخلاق بشو با همه، اما «با من به ازین باش که با خلق جهانی»
اگر بناست که لطف کسی به ما برسد خدا کند فقط از جانبِ شما برسد ! سلام عصرتون بخیر🌹
خواب و بیداری آن نرگس مخمور خوش است این سرایی است که در بسته و معمور خوش است نه همین روی زمین از تو شکر می‌خندد کز شکرخند تو در زیر زمین مور خوش است هر کبابی که بود شور، نمی‌باشد خوش دل کبابی است که هر چند بود شور خوش است خاکساری ز بزرگان جهان زیبنده است این سفالی است که در مجلس فغفور خوش است در نگین‌خانه نگین جلوه دیگر دارد بر سر دار فنا مسند منصور خوش است خون مرده است به چشم تو شب از مرده دلی ورنه بیدار دلان را شب دیجور خوش است چند در پرده کسی راز خود اظهار کند؟ ارنی گفتن موسی به سر طور خویش است دوزخ بی هنران صحبت بینایان است خانه هر چند که تاریک بود عور خوش است نیست باز آمدن از فکر و خیال تو مرا با رفیقان موافق سفر دور خوش است می‌زند بر جگر تشنه لبان آب، عقیق با خیال تو دل صائب مهجور خوش است
ب چشمانت نگاهم ن ک باید گوش بسپارم نگاه نافذت دارد هزاران حرف ناگفته...
آن شب که در تلاطم طوفان قدم زدی کل معادلات جهان را به هم زدی در باد گُر گرفتی و در شعله گل شدی با گل به چشم خاردلان خاک و خُل شدی ایران من ! عروس پریزاد قصه ها ! رویای تیر خورده ی صیاد قصه ها !
من که مردم ناله ام خاموش میگردد رفیق. لب چو بستم شعر من دم نوش میگردد رفیق. حالیا گر بد نوشتم قصه را معذور دار. برف سرد گفته ام خود جوش میگردد رفیق. بد نگفتم تا کسی رنجیده باشد خاطرش. هر که باشد یارمن مدهوش میگردد رفیق. از ته دل سعی کردم اخم وتخمی وا کنم. زین سبب این دفترم گلنوش میگردد رفیق. این حقیری را که فرادیی به خاکش بسپرند. سبگ گفتارش یقین پاپوش میگردد رفیق. مهرتان تا روز حشر در سینه دارم مستمر. بعدحشرهم روحمان همدوش میگردد رفیق. بر سر قبرم اگر روزی گذر بود از قضا. جسمتان از آه من بیهوش میگردد رفیق. یک رفیقی گفت افخم اسم خود تکرارکن. بعد چندی شعر تو مخدوش میگردد رفیق.
لڪنت گرفتم باز هم با دیدن عکست این امتحان ؛ باید بگویم: عاشقت هستم
آلوده‌تر ز من نبوَد بر درت ولی آقاتر از آنی که برانی مرا حسین.. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام ما را ننویسید ، بخوانید فقط سر این سفره گدا را بنشانید فقط آمدم در بزنم ، در نزنم می‌میرم من اگر در زدم این بار نرانید فقط کم کنید از سر من شرّ خودم را ، یعنی فقط از دست گناهم برهانید ... فقط حُرّم و چکمه سر شانه‌ام انداخته‌ام مادرم را به عزایم ننشانید فقط صبح محشر به جهنم ببریدم امّا پیش انظار، گنهکار نخوانید فقط پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم گوشه‌ای دامن ما را بتکانید فقط حقمان است ولی جان اباعبدالله محضر فاطمه ما را نکشانید فقط سمت آتش ببری یا نبری خود دانی من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط گر بنا نیست ببخشید ، نبخشید امّا دست ما را به مُحرّم برسانید فقط💔🏴