eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نقطه عطف جهان عشق تو بوده ست حسین عالــــم از روز ازل دور تــــو پـــــرگار شــده این زمین از غـم تو دور خودش می چرخد چشـــم بیمــــار تو را دیده که بیمــار شــده از جــــزای گــــنــه و آتـــش نــار آزاد است هــر که در آتــش عشـــق تو گرفتــــار شده خرج کردی سر خود را و خـــدا عاشـق شد خلق را از سَـــرِ عشق تــــو خریـــدار شده آری آری همه ی گـــــریه کنـــان را هر بار به تو بخشیده و این خاص ترین کار شده وقت مُردن به خدا گریه کُنَت خواهد دید قیمـت اشک بـــرای تو چـه بسیــــار شده هرکه شد نوکر ایـــن خانه ی تو در واقــع پادشاهی است که خود نوکر دربـــار شده
توشه‌ی عصیان من از حد گذشته وزن آن کاش با هر توبه‌ای چشمان خوابم تر شود سعی کردم اربعین زائر شوم اما نشد عمر من امکان ندارد بی زیارت سر شود با غزل از کربلا گفتم ولی کامل نشد کاش نامم شاعره و ثبت در دفتر شود "داغ چایـی های روضه بردلم مانده حسین کاش با یک معجزه حال جهان بهتر شود"
دلِ خونینِ من اعجازِ تورا می خواهد با دوصد زخم دخیل است و شفا می خواهد تشنه ی مهر زقحطیّ مرام آمده است جرعه ای عشق ز دریای وفا می خواهد روحم از غفلت و اندوه شده زنگاری از تپش های ضریحِ تو جلا می خواهد غرقِ گرداب معاصی شده و سرگردان ساحل ِ امن و نشانی زخدا می خواهد شاهِ خوبانِ دوعالم بنگر حالِ مرا سائلِ بارگهت از تو عطا می خواهد سعیِ بین ِ دوحرم، زمزمِ زیبای وصال خسته از جنگ و جفا، صلح وصفا می خواهد 1400/5/27
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم 🌿
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم ندانستم که تو کی آمدی ای دوست کی رفتی به من تا مژده آوردند من از خود به در رفتم مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من ازین ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم تو رشک آفتابی کی به دست سایه می آیی دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم
طاقتم طاق شد و از تو نیامد خبری جگرم آب شد و از تو نیامد خبری عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری
تو بگو وصف لب_یار ، گناهش با من تو بخوان نغمه ی دلدار ، گناهش با من تو بیا مست در آغوش من ودل خوش دار مستی ت با بغلت هر دو گناهش با من تو مرا گرم بخوان گرم بگیرم در بر مردمان هر چه بگویند ، گناهش با من تو بمان در بر من محرم اسرارم باش گر بگویند گناه است ، گناهش با من روز محشر که خدا نامه ی ما می بیند به شعف گویداز این عشق گناهش بامن
با آنکه ننوشیدم از آن چشم شرابی مهمان کن از آن گونه مرا بوسه‌ی نابی؛💋 یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند در نامه‌ی اعمال منِ مست صوابی...♀ 😜
شده نزدیک به من چون رگ گردن عشقت  حلقه ی دار تو با آدم بی جان چه نکرد هرکجا اهل دلی دید تو را مجنون شد  با من غرق جنون سلسله جنبان چه نکرد
شبم به فکر ، که شاید تو را به ببینم زهی باطل ! که بی تو خواب ندارم ...
خواستم احساس را در سینه زندانی کنم عشق را پیشِ دو چشمانِ تو قربانی کنم خواستم تا بر کَنم مِهـرِ تو را از جان و دل یک دَم آرامش نصیبِ قلبِ طوفانی کنم خواستم دیگر نگردۍماهِ من درنیمه شب کهـکشانی را خـلاص از دورِ بُطلانی کنم خواستم در زندگی، یـادت فراموشم شود روز و شب درکُنجِ میخانـه هَوَسرانی کنم خواستم هرگزنباشی سجده گاهم تاسحر مُهـرِ عشقت را جدا ، از روی پیشانی کنم خواستم اماچرا هرلحظه بایادت گذشت؟ از چه رو دور از تو باید حسِ ویرانی کنم ؟ خواستم اماچرا هرشب تو درخوابِ منی؟ نیست ممکن ازتو یکدَم ، رویگردانی کنم! 🌺N🌺
هی بوسه نزن با هیجان گوشه ی لب را یک لحظه رعایت بکن آداب ِادب را دندان به لبم می زنی انگار شبانه.. پاتک زده ای قسمتی از باغ ِرطب را گرمای لبت روی لبم در نوسان است بالا نبری در تنم اندازه ی تب را با آتش ِبرخورد ِلبت با رگ ِگردن.. بر هم زده ای رابطه ی مغز و عصب را از بس که میان ِدو لبم جای ِکبودی ست.. انگار که "داعش" زده استان ِ"حلب" را دیشب که سراسیمه تو را گاز گرفتم.. حال آمده ای نقد کنی عین ِطلب را اینگونه که در اول ِشب بوسه گرفتی.. ای وااای...خدا خیر کند آخر ِشب را