eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
هم رویٍ دست و پای گل و خار می نشست هم رویٍ قد و قـــامتٍ دیـــوار می نشست با قلب ٍکوچکش، دل ٍخیلی بزرگ داشت با آنکه خواب رفته و بیدار؛ می نشست اندازه ی زمین و زمان، حرفٍ خوب داشت جایی که سقف بر سرت آوار، می نشست اهلٍ گلایه کـــردن و دوز و کلک نبود هر چند با اهـــالی بـــازار مــــی نشست! بــا کوچک و بـــزرگ بــــلد بـــود دلبـــری با هر بهـانه ای کم و بسیار ، می نشست چشم مرا به دیــــدنٍ دنیا بــــزرگ کرد وقتی بروی چشمٍ تَـــرم، تار می نشست! آنقدر مهربان و عزیز و صــــبور بود چون کودکی که تشنه ی دیدار می نشست این یارٍ مهربان که به شیرین زبانی اش معروف گشته بود و به تکرار می نشست این یارٍ مهربانٍ گل اسمش کتاب بود ، رویٍ لب یار می نشست
هم رویِ دست و پای گل و خار می‌نشست هم رویِ قد و قـــامتِ دیـــوار می‌نشست با قلب ِکوچکش، دل ِخیلی بزرگ داشت با آنکه خواب رفته و بیدار؛ می‌نشست اندازه‌ی زمین و زمان، حرفِ خوب داشت جایی که سقف بر سرت آوار، می‌نشست اهلِ گلایه کـــردن و دوز و کلک نبود هر چند با اهـــالی بـــازار مــــی‌نشست! بــا کوچک و بـــزرگ بــــلد بـــود دلبـــری با هر بهـانه ای کم و بسیار، می‌نشست چشم مرا به دیــــدنِ دنیا بــــزرگ کرد وقتی بروی چشمِ تَـــرم، تار می‌نشست! آنقدر مهربان و عزیز و صــــبور بود چون کودکی که تشنه‌ی دیدار می‌نشست این یارِ مهربان که به شیرین زبانی‌اش معروف گشته بود و به تکرار می‌نشست این یارِمهربانِ گل اسمش کتاب بود ، رویِ لب یار می‌نشست @abadiyesher