#چشــم ها را مے توان
بست و ندید
یا #نخــــواسـت
یا نگفت
#چـه ڪـنیم ، با هجـومی
ڪـه نامـش #یاد است ...❈
تقدیم به امام غریبم محمد باقر علیه السلام
دلم در این شب پر غم،سلام داده به تو.
سلام سمت حرم،صبح و شام داده به تو...
نوشته ام،به خدا مطمئنم این شعرم...
تمامِ بند به بند التیام داده به تو
نخور غصه خداوند در دل شیعه...
به جای صحن که دارالسلام داده به تو...
میان این همه آدم میان این همه مرد...
چقدر علم تو آقا مقام داده به تو...
چقدر ظالم و بدخواه میشود آدم...
چگونه زهر هلاهل هشام داده به تو؟!!
#گشوده بال در عالم عبای علم شما
ز سمت حوزه می آید صدای علم شما#
درست گشته به دست تو پیکر دانش.
همیشه سایه ی تو بوده بر سر دانش
تمام شهر پیمبر،دَرَش علی،واشد.
به دستهای پر از برکتت درِ دانش
همین نمونه ز شاگرد تو بس است بی شک...
که جابر تو شده کیمیاگر دانش
تو پایگاه عظیمی تو منبع علمی.
به عشق توست که برپاست،منبر دانش
لبت پر از سخنان و روایت و آیه.
و چشمهای تو ماهِ منوّر دانش...
#تو اولین محمد پس از محمدی و...
بدون صحن و سرا و ضریح و گنبدی و...
# نفس نفس زدنت در هوا پراکنده...
هوا زبوی خوش عطر توست آکنده...
چقدر چهره ی تو شکل ماه تابان و...
چقدر نام محمد به تو برازنده...
در آن زمانه ی پر غصه داشتی بی شک.
به جای تیزیِ شمشیر نطق بُرَنده...
پس از رسول فقط نام تو محمد شد...
که علم آمد و نام تو شد شکافنده...
#چه کرده با دل هر شیعه داغ غربت تو...
بلور اشک محبان چراغ تربت تو...#
نوشته اند ز داغ بقیع شاعرها...
دچار بغض پر از کینه اند زائر ها...
چرا کشیده شده دور مرقدت دیوار؟
و بسته است همه کوچه ها،معابرها...
کنار نقل احادیث شیعه تقریباً ...
مزیّن است به عنوان قال باقرها...
سلام شخص پیمبر پس از طی دوران...
رسیده محضر تو از طریق جابرها...
نمای قبر تو را شیعه کم ندیده ولی...
چه میکشند از این وضع تو مجاورها...
#صدای گریه ی هر قافیه شده غمناک...
بنفسی انت و روحی و والدی بفداک...
سیده زهرا موسوی مقدم