eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
برای آرزوهای محال خویش می‌گریم اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش می‌گریم شب دل کندنت می‌پرسم آیا بازمی‌گردی؟ جوابت هرچه باشد، بر سوأل خویش می‌گریم اگر جنگیده بودم، دستِ‌کم حسرت نمی‌خوردم ولی من بر شکستِ بی‌جدالِ خویش می‌گریم به گردم حلقه می‌بندند یاران و نمی‌دانند که من چون شمع هر شب بر زوال خویش می‌گریم نمی‌گریم برای عمر از کف رفته‌ام، اما به حال آرزوهای محال خویش می‌گریم
هر که از ماهِ رُخت مستیِ مادام گرفت عاشقت گشت و غمش در دلش آرام گرفت تو شدی لیلی و مجنون ِ تو صدها شده اند زنده شد آنکه وجودش ز تو یک کام گرفت تو خودت مظهر خمری و شراب از تو خراب ساقی و می به تو مشغول و ز تو جام گرفت با طلوع ِ رخ ِ مهتاب ِ تو در عالم ِ فرش ماه و خورشید و نجوم از رخ تو نام گرفت این جهان بی تو شب و روز ندارد صنما با هلول ِ تو جهان گردش ِ ایام گرفت یاصاحب‌صبر
باید تو ازتو من هم از من در گذر باشیم آری بیا تا بگذریم و همسفر باشیم میخواهد از ما عشق یک افسانه ی تازه افسانه ای که در حقیقت غوطه ور باشیم بوی ریا از صحبت این شهر میبارد از غیر همدیگر بیا تا بی خبر باشیم چشمان تو آغاز کرده فتنه را باید دنبال شروشور و شعر و دردسر باشیم در عشق با چشمان بسته راه کوتاه است هرگز نباید در پی اما اگر باشیم بانوی خوب و چادری ماه عسل باید از قم به گیلان تا به مشهد در سفر باشیم
آکنده از شعرم ولی حالم خراب است دنیای بیتم من ولی حسم به خواب است حسی شبیه حس یک دیوانه دارم حال و هوایم ناخوش و قلبم کباب است بیمارم انگاری نمی‌دانم چه حالی‌ست دستم به لرز افتاده و چشمم پر آب است تا امدم شعری بگویم باز از آن چشم شد تار چشمانم که گویا از شراب است ابیات من در پشت قلبم مانده بی کس تنها نشستم دور و اطرافم تراب است رفتی تو اما مانده ام من در دیاری که آشنایش هم برایم غیرِ باب است وقتی که رفتی من هم از دنیا بریدم ای رفته از پیشم سوالم بی جواب است کِی می‌رسم من بر وصالت مهربانم؟ بی تو برایم زندگی مثل سراب است یاصاحب‌صبر
هرکه دیوارش میان مردمان کوتاهتر زجر و دردش بیشتر فریاد او پر آهتر از قدیم اینطور بوده بین خلق الله هم غصه داران بینوا و ظالمان هم شاهتر
♥️ گداے تو از هرڪسے ڪه پا بخورد تو را ڪه داشتہ باشد غمِ چہ را بخورد تمام دغدغہ‌اش حسرٺ همین جملہ‌سٺ خدا ڪند ڪه مسیرم بہ بخورد ❤️ 🥀
▫️آری می آید او ... روزی می آید که پشت بر بام کعبه میزنی و با شعار یالثارات الحسین علیه السلام به خونخواهی جد غریبت حسین علیه‌السلام می آیی و ما چشم انتظار می مانیم... چشم انتظار آن لحظه ای که بیایی انتقام بگیری و لبت را خندان ببینیم... سلام پدر مهربان ما صبحت بخیر 🖤❤️
سلام به اعضا گرامی من قصد تبادل زدن اصلا ندارم. لطفا تقاضای تبادل نکنید🌹🌹🌹
می‌بینی و می‌فهمی و انگار نه‌ انگار انگار نه‌ انگار دلی مانده در آوار لعنت به زمانی که پریشانِ تو باشم یک خاطره از تو بشود بر سرم آوار زیباییِ چشمت همه را همدم من کرد اشک وغزل و پنجره و ساعت و سیگار از مرحمت عشق همین‌قدر بگویم تنهایی و تنهایی و تنهاییِ بسیار در حسرتِ آغوشِ تو یک عمر نشستم سهمم شد از این عشق فقط شانهٔ دیوار با عالمِ بی.عشق کنار آمده بودم زیبایی‌ات انکارِ مرا برد به اقرار تنهایی و بی‌تابی و باران و خیالت دلتنگیِ پاییز کمی دست نگه دار
من خرابِ نگهِ نرگسِ شهلای توام بی‌خود از باده‌ی جام و میِ مینای توام تو به تحریک فلک، فتنه‌ی دورانِ منی من به تصدیق نظر، محوِ تماشای توام
با تو هرشب ترانه می خونم شعر چشمات هوامو ابری کرد یاد روزای رفته افتادم .... هر کی اومد دلم رو قهری کرد 🌸🌸🌸🌹🌹
پاییز عزیزم، خوش قدم باشی 💟
باید تمامِ مَردمِ دنیا "بنان" شوند از بس تو را "الهـــــہ ے ناز" آفریده اند...! 💟
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی؟ دل وجانم به تو مشغول و نگه بر چپ و راست تا حریفان ندانند که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
اگر سیلی اگر ویران اگر آشوب و طوفانی فقط یک درصدِ قلب من مجنون پریشانی دلم در فقر مضمون های بکر شعر فاخر شد من از ایل گدایان و تواز قوم کریمانی چنان اشعار ناب از کنج لبهای تو میریزد که اصلا شهرک تولیدی قند فریمانی اگرچه لوسم و از شیطنت لبریز و پر اشوب نبینم از به من دلدادنت یک دم پشیمانی اگر چه هشت میلیارد آدمی دور و برم باشد برای درد تنهابودنم تنها تو درمانی نمی ماند غم و درد و جراحت در دلم باتو لبت مرهم دوچشمت شیره ی تریاک سلطانی شدم قیصر که نامردانه غم خنجر زد از پشتم اگرچه دختری اما هزاران داش فرمانی برای گفتن زیباترین شعرم بیا بانو شبی پر برگ و اذر ماهی و پر سوز و بارانی
🎀🌸🎀🌸🎀🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍ دوستت دارم ... تو هم یک "دوستت دارم" بگو من خریدار تو اَم ... من هم خریدارم بگو گاهگاهی تا شوم قربان شکل ماه تو بیخودی هم شد ؛ به من " امروز بیمارم " بگو. تب کنی ، روی قشنگت می شود خورشیدتر گاه ... یک خط در میان ؛ " انگار تب دارم " بگو تا برایت جان خریداری کنم با جان خود عاااااااااشقِ پرسه زدن ها ، توی بازارم بگو. هر زمان بیکار بودی بوسه مهمانی بده صبح تا شب ، لااقل صد بار ... بیکارم بگو دیو هم حتی که باشم ؛ شیشۀ عمرم تویی بشکن اما ؛ " با کلامی " ! ... از تو بیزارم بگو 🎀🌸🎀🌸🎀🌸 🍁🥀🍁
از قطره کمتر هستم اما بی هوا در سر دارم هوای شعری از دریای پهناور دارم هوای مدح بانویی که از خلقش خالق ندارد بهر خلقت علت بهتر خاک دراین خاندان هستم زبانم لال طفل دبستانم که عاجز مانده در گوهر باید نبی باشی که وصف فاطمه گویی یا دست کم باید شود توصیف گر حیدر علامه هم باشی زبانت لال خواهد شد باید خداباشی بگویی سوره ی کوثر ذکر تمام انبیا گر یا علی بوده با ذکر یا زهرا علی کنده در خیبر بابای بچه شیعه ها وقتی علی باشد میگویمش وقت توسل های خود مادر ام ابیها بوده پرورده است خاتم را در کربلا هم دخترش پیغمبری دیگر چادر نمازش از یهودی ها مسلمان ساخت در مکتبش هردم شده سلمان مسلمان تر اهل جهنم نیست صد درصد اگر گردد هرکس که با اولاد او محشور در محشر "
هرچنـــد که دلـتنگ تر از تنگ بلورم ، با کــوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم اندوه من انبوه تر از دامن الوند باشِکوه تر از کوه دماوند غرورم یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است تنها سر ِمــویی ز سر ِموی تو دورم ای عشـق ! به شوق تو گذر می کنم از خویش تو قــــاف قـــرار من و من عین عبورم بگــذار به بالای بـــلند تو ببالم کز تیـــره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
سکوتت کرده من را گیج و مفلوک😐 بخند،با خنده ات دل میشود کوک😍 دلم تنگ است بهر بوسه از تو😘🙈 اگر چه کم،بده گاهی تک و توک😉😋😅 😁
عاقبت در قفس عشق گرفتار شدم دیدم آن خال لبت 💋سخت خریدار شدم چادرت سر کن و اینقدر مرا رنج نده که من از دیدن گیسوی تو بیمار شدم تا نگاهم به نگاهِ تو نگارم افتاد دور چشمان تو گردیدم و پرگار شدم هرکسی دیده رخ ماه و شرر بار تورا 🍁 گوید از حسرت تو مثل شب تار شدم 🍁 تا که دیدم همه دنبال تو اند ای بانو🍁 کمرم بسته و من وارد پیکارشدم از همان روز که دیدم قد رعنای تو را راهی کوچه و پس کوچه و بازار شدم انقدر قند ز لب های 💋تو لبریز شده که من از قند و عسل یک شبه بیزار شدم 🍁🍁 🍁🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎
‍ مثلا شب بشود تا تو بیایی به برم الکی چشم ببندم تو بشی همنفسم! الکی فکر کنی خوابمو و من غرق_توام! زیر چشمی بشوم خیره و من دم نزنم! واقعی چشم کنم باز و شوی دربه درم! بشوی ذوق زده؛ خنده کنان در بروم! بزنی پشت سرم بابت این شیطنتم.! الکی بغض کنم ، تا تو بیایی بغلم! دست اخر همه چی رو شود و ذوق کنم! تو بگی ماهک من ، عاشقتم تاج سرم
خدا می خواست در چشمان من زیبا ترین باشی شرابی در نگاهت ریخت تا گیرا ترین باشی نمی گنجید روح سرکشت در تنگنای تن دلت را وسعتی بخشید تا دریا ترین باشی تو را شاعر، تو را عاشق پدید آورد و قسمت بود که در شمسی ترین منظومه مولانا ترین باشی مقدر بود خاکستر شود زهد دروغینم تو را آموخت همچون شعله بی پروا ترین باشی خدا تنهای تنها بود و در تنهایی پاکش تو را تنها پدید آورد تا تنها ترین باشی خدا وقتی تو را می آفرید از جنس لیلاها گمان هرگز نمی بردم که واویلا  ترین باشی!! محمدرضا ترکی
ما اگر مکتوب ننوشتیم عیب ما مکن در میان راز مشتاقان، قلم نامحرم است...
یار آنجا و من این جا، وه! چه باشد گر فلک یار را این جا رساند، یا برد آنجا مرا
حسن‌ختام عمر را سر می‌کنم با غصه‌های کربلا سر به سجده می‌گذارم بر بلای کربلا کاسه‌ء چشمم کجا و وسعت دریا کجا؟ رزق چشمم کرده دریا را خدای کربلا دردهای لاعلاجم را کجا درمان کنم؟ چاره‌ام آنجاست! در دارالشفای کربلا مسند شاهی به چشم ما گدایان کوچک است بر سلاطین سلطنت دارد گدای کربلا بهترین نعمت برای ما قصور و حور نیست بهترین نعمت تنفس در هوای کربلا اسم و عنوان را نمی‌خواهیم دیگر، چون که هست اسم ما در آسمان‌ها 'مبتلای کربلا' در قیامت پاسخ حرف ملک یک جمله است: عمر را سر کرده‌ام با غصه‌های کربلا