eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هرکس مرا شناخت؛ به نام شما شناخت نوکر به عرش هم برود باز نوکراست
کاش روزی حال و روز بهتری پیدا کنم گوهری بی‌قیمتم؛ انگشتری پیدا کنم عکست از اشک روان من مکدر شد، ببخش! می‌روم سنگ صبور بهتری پیدا کنم شاعران گل گفته‌اند؛ اما برای وصف تو باز باید معنی نازک‌تری پیدا کنم بین ما تقدیر دیواری بنا کرده‌ست و من از مدارا خسته‌ام باید دری پیدا کنم کشتی جانم به سوی مرگ راه افتاده است سخت می‌ترسم، مبادا لنگری پیدا کنم
هرچند که نشسته نمازت اقامه شد « قد قامتی » بخوان که جهان سجده ات کند
فقط به خاطر تو خلق شد دلِ تنگم تویی که جان منی و خودت نمی‌دانی ❥࿐ུ💕࿐═‎‌‌‌‌‌‌┅─
آخر غزلی گفتم و بردم دل او را مجنون شده ام، آخ! ببین پیچش مو را از چشم خودش نیز می افتاد یقینا... می دید اگر ماه شبی آن بَر و رو را گردیده عیان سِرِّ نهان دلم از بس... پیش همگان جار زدم راز مگو را آهو بره ای برده دل از شیرِ غزل هام... پابند خودش کرده دل عربده جو را با او دل من عاشق و سرمست ترین است... پر کرده ز خون جگرم گرچه سبو را هرچند که بی رحم ترین بود نگاهش... آخر غزلی گفتم‌ و بردم دل او را!
در توبه مرا گفت که برگیر شرابی ساقی تو که خود بیشتر از خلق خرابی این ماهی دلمرده در این برکه ی دلگیر جز دوری آن ماه ندیده ست عذابی
تو به بوے غـزل و قافیه آمیخته ای به خدا حال مرا خوب به هم ریخته ای...
خبر دارد ز نجوای دلم، شبهای پاییز که جان از اشتیاق دیدنت گردیده لبریز اگر وصل تو گردد طالع بخت من این بار در آغوشت کشم تا صبح زیبای دل انگیز
هرکس مرا شناخت؛ به نام شما شناخت نوکر به عرش هم برود باز نوکراست
من ضرر کردم و تو معتمدِ بازاری بارِ ما را نخریدند، تو بر میداری..؟!
‌ مثل یک صخره تو سیلی خورِ دریا شده ای؟ همچو یک پوپکِ سرما زده تنها شده ای؟ شده درگیرِ کسی باشی و دُورت بزند؟ آسمان روی تو آوار شده؟ تا شده ای؟ بعدِ وارد شدنش رنگِ رُخَت زرد شده؟ وسطِ جمع از این واقعه رسوا شده ای؟ هدیه دادی غزلی ناب به معشوقه ی خویش و خودت در غزلِ تلخِ خودت جا شده ای؟ راستی غصّه تو را خورده و شب تا به سحر- همدم درد و غم و پاکتِ مگنا شده ای؟ دلبری شخص تو را از خود تو دزدیده؟ در نگاه همه ی شهر معما شده ای؟ مثل یک مجرمِ بر چوبه ی دار آویزان- آه... با دید تَرحُّم تو تماشا شده ای؟ درد دارد بنشینی و تماشا بکنی که همان صخره ی سیلی خورِ دریا شده ای
کوه باشی میشوی یک تکیه گاه باد باشی میبری با خود به راه زندگی درگیر طوفان میشود آن زمانی را که باشد بی پناه قله هایت فتح خواهد شد ولی هیچکس قلبش نخواهد پایگاه سرنوشت این فرق ها را میکند بی گناهی میشود گاهی گناه