eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
2هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
101 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از بسکه دل تو دام حیلت افراخت خود را و ترا ز چشم رحمت انداخت مانندهٔ فرعون خدا را نشناخت چون برق گرفت عالمی را بگداخت ‎‌‌‌🌸 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
  چه باشد پیشہ‌‌ ی عاشق به جز دیـوانڪَی ڪردن چه باشد نازمعشوقان ‌به جز بیـــڪَانڪَی ڪردن !!.... مولانا‌‌‎‌‌‌🌸 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست که به کام دل ما آن بشد و این آمد... حافظ‌‌‎‌‌‌🌸 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
مضمون که باشد ، عشق بی‌معنا نمی‌ماند عاشق شبیه شاعران تنها نمی‌ماند در وادی امّید ، یک جمله‌ست حرف‌ ما : مضمون نباشد زندگی زیبا نمی‌ماند آری شقایق هست ؛ شور عاشقی زنده‌ست هر کس شقایق را ندید اینجا نمی‌ماند عاشق شدن هم رنج‌های بی‌امان دارد شاعر توانا نیست ؛ در صحرا نمی‌ماند عاشق شده شاعر وَ یا شاعر شده عاشق دیوانه در دنیا و مافیها نمی‌ماند رفتن چه آسان است از دنیای بی‌احساس مضمون احساسم در این دنیا نمی‌ماند عاشق شدن سخت است - شاعر هم اگر باشی - عاشق شبیه شاعران تنها نمی‌ماند ...
من خودم بوم به دستم تو مرا رنگ مزن لا اقل رنگ سیاهی به دل تنگ مزن شده هنگام خداحافظی آخر من غزل امشب مارا تو به آهنگ مزن دل غمگین و نزارم شده بازیچهٔ تو بی وفا بر من افتاده ز پا سنگ مزن گفته بودند که ظالم همه جا ظلم کند رخ من تیره و تارست فقط چنگ مزن
در خـویش سفر کردم... ویرانـه بـه ویرانه از خواب بـه بیداری... افسانـه بـه افسانه   با مختصری ازعقل.. خوش بودم و حالم را با خنده نشان می داد... دیوانه بـه دیوانه   
دیوار به دیوار به دیوار کشیدم نقشی ز تو در شعر هدفدار کشیدم هرجا غزلم خسته شد از من قلمم را بردم به لبم چون ته سیگار کشیدم از تلخی دنیا همه را دیده و گفتم از هرچه بگویی غم بسیار کشیدم
"دلم پر آتش و چشمم پر آب شد هر دو" دو بیت نذر تو کردم خراب شد هر دو یکی ز مدح تو ای آفتاب و از داغت.. که سیل اشک رسید و سراب شد هر دو ز عجز وصف شما استعاره و تشبیه شبیه دخترکی در حجاب شد هر دو یکی ز گَرد مسلمانی و یکی از عشق رسید در نظرت ، آفتاب شد هر دو نبوده لایق چشمان تو دو چشمانم و یا دلم ، ز نگاهت خطاب شد هر دو دو دستها که به امّید وصل بالا رفت جواب آمده سویت جواب شد هر دو چگونه ای که هر از چند گاه می بینم که مهر و ماه ،ُ رخش در نقاب شد هر دو .............. دو قطره اشک نوشتم دو قطره از داغت ـ سحر نیامده ـ دیدم کتاب شد هر دو دو تارِ زلفِ شما چها که نکرد که دیده و دل از آن دو کباب شد هر دو به یادِ ی خدّ التّریب افتادم "دلم پر آتش و چشمم پر آب شد هر دو" ┏━━━🍃🌺🍃━━━ ┗━━━🍂━
بی‌تو محکوم به بی‌وزنی‌ام و تا به ابد هستی و نیستی‌ام روی هوا می‌ماند
چون خيال تو درآيد به دلم رقص‌کنان چه خيالات دگر مست درآيد به ميان سخنم مست و دلم مست و خيالات تو مست همه بر همدگر افتاده و در هم نگران!