eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
ایناهم از طرف آقا جواد گل🌸
ما درین وحشت سرا آتش عنان افتاده‌ایم عکس خورشیدیم در آب روان افتاده‌ایم ناامید از جذبهٔ خورشید تابان نیستیم گر چه چون پرتو به خاک از آسمان افتاده‌ایم صائب تبریزی
صائب تو را که طاقت دیدار یار نیست از انتظار دوست چه حاصل، چه فایده؟
چون ره کنیم در دل مشکل‌پسند تو؟ ما را که در حریم تو راه سلام نیست😔
گرچه دارم در بغل چون هاله تنگ آن ماه را هم‌چنان از شرم، جای او در آغوشم تهی است 🌸 🌙
نمی آیی به بیداری چو در آغوش من شبها رها کن تا بدزدم بوسه ای در خواب ازان لبها😋 شب بخیر دوستان✌️😴
این طرف شعر و غزل ها همه را آزرده آن طرف عشق به اشعار خودش می‌برده دوستش داری و‌ او هم نظرت نیست که نیست رسم دنیا شده این بازی برهم خورده گفته بودند که در دل دل یکدل شده باشد ما که دیدیم یکی زنده و آن یک مرده
گرچه دارم در بغل چون هاله تنگ آن ماه را هم‌چنان از شرم، جای او در آغوشم تهی است 🌸 🌙
نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت که زخم‌های دل خون من علاج نداشت تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت منم! خلیفه تنهای رانده از فردوس خلیفه‌ای که از آغاز تخت‌و‌تاج نداشت تفاوت من و اصحاب کهف در این بود که سکه‌های من از ابتدا رواج نداشت نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم چراغ نه! که به گشتن هم احتیاج نداشت
بر من به چشم کشته‌ی عشقت نظر کن پروانه‌های مرده با هم فرق دارند ...!
گفتم دری ز خلق، ببندم به روی خویش دردیست در دلم که ز دیوار بگذرد....
مطمئنی که بجز عشق نمی‌خواهی تو پس چرا دلبر من علت هر آهی تو شایدم شیوهٔ دلبر شدنت اینگونه است در شبانگاه سیاهم چِقَدر ماهی تو
صائب تو را که طاقت دیدار یار نیست از انتظار دوست چه حاصل، چه فایده؟
از دامن شیرین‌دهنان دست کشیدم تا بر سر من شور تمنای تو افتاد...
بَسته‌ام چشم از تماشایِ زلیخای جهان چشم آن دارم که با یوسف به زندانم کنند...
غزل ۴۸۵۹: چون صدف در حلقه‌ی دریادلان خاموش باش با دهان گوهرافشان پای تا سر گوش باش صرف استغفار کن انفاس را در خانقاه در حریم میکشان گلبانگ نوشانوش باش نغمه‌ی عشاق را شرط است حسن استماع در حضور بلبلان چون گل سراپا گوش باش تا شود گلگونه مینای گردون خون تو همچو صهبا تا درین خمخانه‌ای در جوش باش با کمال هوشیاری چون به مستان برخوری زینهار اظهار هشیاری مکن، مدهوش باش می‌کند میخواره را گفتار بیش از باده مست چون نهادی لب به لب پیمانه را خاموش باش هدیه‌ی ما تنگدستان را به چشم کم مبین از مروت بر سر خوان تهی سرپوش باش پرده‌ی نیش است هر نوشی که دارد این جهان بر نمی‌آیی به زخم نیش، دور از نوش باش تا شود چون شمع از روی تو روشن دیده‌ها با زبان آتشین در انجمن خاموش باش بی زر از سیمین‌بران داری اگر امید وصل مستعد صد بغل خمیازه‌ی آغوش باش از زبان نرم دشمن احتیاط از کف مده بر حذر زنهار صائب زین چهِ خس‌پوش باش
🌱 به عشق بگویید‌:‌ هر‌چه گشتیم، ماندگار‌تر از رفاقت نیافتیم تو هم اگر اهل ماندنی کمی رفیق باش.‌ ‌
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین... کربلای نوکرت را جفت و جورش کن خودت
تنها دل بیچاره ی من نقش زمین شد یا هر که نگاهش به تو افتاد چنین شد؟
دم آقا جواد گرم👌👌👌😊😊
آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام آه که غافل گذشت از دل دیوانه‌ام در سرشکم نشد لایق بازار دوست قابل قیمت نگشت گوهر یک دانه‌ام سلام ظهرتون خوش🌸🌸🌸
بہ حڪم عقل دل بستن بہ یڪ دیوانہ جایز نیست ولے با این‌ همہ،دل روزه‌ے شڪ‌دار میگیرد
بی‌تو جانا قرار نتوانم کرد احسان ترا شمار نتوانم کرد گر بر تن من شود زبان هر موئی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
باید که عشق را به ستیزش قسم دهی این تیغ را به قسمت تیزش قسم دهی حافظ! قسم به شاخ نباتت نمی­خورم سخت است مرد را به عزیزش قسم دهی...
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم سخن از آن گل خندان به سخندان گویم غزل آموز غزالانم و با نای شبان غزل خود به غزالان غزلخوان گویم              شهریار