eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هی شعر می نویسم و دلتنگ می شوم حس می کنم کنارَمی و آه...جای تو...
فرق ما این است : تودل کنده‌ای از من ، ولی من فقط دارم به دل کندن تظاهر می کنم
چه ساده مادرم عمری خدا عمرت دهد میگفت.... دعا میکرد در ظاهر نمیدانست نفرین است…
در قحطی آب است ولی غرق سراب! شاد است ولی شکسته در پشت نقاب! از معرفت و عشق تهی شهری که یک عمر در آن غریب افتاده کتاب...
اصلاً قبول حرف شما، من روانی‌ام من رعد و برق و زلزله‌ام؛ ناگهانی‌ام این بیت‌های تلخِ نفس‌گیرِ شعله‌خیز داغ شماست خیمه زده بر جوانی‌ام رودم؛ اگر چه بی‌تو به دریا نمی‌رسم کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانی‌ام من کز شکوه روسری‌ات کم نمی‌کنم من، این من غبار؛ چرا می‌تکانی‌ام؟ بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز این سر که سرشکستۀ نامهربانی‌ام کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست از بعد رفتنت گل ابروکمانی‌ام "شاعر شنیدنی است" ولی دست روزگار نگذاشت این کـــه بشنوی‌ام یا بخــوانی‌ام این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند من دوست‌دار بستنی زعفـــرانی‌ام
شب فراق و غریبی و  عشق و  تنهایی... چه شد که بر ‌منِ بیچاره هر چهار افتاد؟
. تو را چه غم که شب ما دراز می گذرد؟
یار اگر پرسید نشان منزل مارا بگو... عاشقان کی خانه دارند جز دل دیوانه‌ای...
تقصير ماست غيبت طولانی شما بغضِ گلو گرفته ی پنهانی شما بر شوره زار معصيتم گريه می كنی جانم فدای ديده ی بارانی شما پرونده ام برای شما دردسر شده وضع بدم دليل پريشانی شما اي وای من! كه قلب شما را شكسته ام آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟ اي يوسف مدينه مرا هم حلال كن «عفو و گذشت» سُنت كنعانی شما آيا حقيقت است كه اصلا شبيه نيست رفتار ما به رسم مسلمانی شما؟ ايران ما اگر چه بسی شاه ديده است چشم اميد بسته به سلطانی شما صدها هزار نوح و سليمان نشسته اند در انتظار منسب دربانی شما عشاق شهر يكسره تعريف مي كنند از لحن و صوت مکیِ قرآنی شما نشنيده، ياد روضه ی گودال كرده ام دل می برد تلاوت روحانی شما اين اشک روضه حال مرا خوب كرده است ردخور نداشت نسخه ی درمانی شما یا فارس الحجاز برایم دعا کنید درمانده است شاعر ايرانی شما وحید قاسمی
گل اگر ... خار نداشت... دل اگر بی غم بود... اگر از بهرِ کبوتر قفسی تنگ نبود... زندگی، عشق، اسارت، قهر و آشتی... همه بی معنا بود...! ♡ 🌾
عشقِ تو قمارے ست ڪه بازنده ندارد اے دستِ تو پيوستہ پر از برڪَ برنده... ! 🌾
گاهگاهی که دلم می گیرد پیشِ خود می گویم آنکه جانم را سوخت یاد می آرد از این بنده هنوز ؟