دلم دریا دلم ساحل دلم یک رود می خواهد
دلم آن قلبِ آرامی که مۍآسود می خواهد
دلم دستت دلم چشمت دلم لبخندِ پاکت را
که دلخواه ِمنِ تنهای عاشق بود، می خواهد
بتـول_مبشری
در شعر و شهر و زیر و روی آرزوها
در چشم ها هم بی قرارت هستم آقا
فرقی ندارد جمعه یا روز دوشنبه
هر ثانیه چشم انتظارت هستم آقا
#حسین_مرادی
مثل یک جنگل پاییزی سرما خورده
شدهام بیرمق و غمزده و تا خورده
اخم کن، زخم بزن، تلخ بگو، سر بشکن
قالی آن گاه عزیز است که شد پا خورده
ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند؟
بس که آب و نمک از سفرهی دریا خورده
عشق، داغ است و دوای تن سرد من و تو
دور آتش بنشینیم دو سرما خورده؟
برسانید به یوسف که سرافراز شدی
هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده
برسانید از او صرف نظر خواهم کرد
نرساند اگر از آن لب حلوا خورده
ناصر_حامدی🦋
سرمایهٔ عشقِ پاکِ خود را نگذار
در بانکِ دلِ عاشقِ احساس مدار
هرجا که نشسته سایهٔ شوم هوس
روح و دل و ایمان خودت رابردار
#پریسامصلح
Ehaam - Soltane Ghalbe Man (320).mp3
7.4M
باشی ای کاش...🎶
#سلطانقلبمن♥️
#ایهام🎤
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای چشم تو حماسی و لب، مثنوی غزل
ای سرخی لبان تو آرایهی مثل
ای خندهی اناریت، مضمون دلبری
آغوش مهربان تو از هر گنه بری
من شاعر روانیی موهای درهمت
دلدادهی بهانههای گنگ و مبهمت
دیوانی از دیوانگی ها را رقم زدم
با ماه هر شب جای تو اینجا قدم زدم
این تحفه را به سرمهی چشمم نگاشتم
بذر محبت در دل بی کینه کاشتم
بداهه
#مهتاب_بهشتی
اسباب بزم عاشقان امروز شد جور
چشم حسودان جهان از عشقمان دور
آمد به دنیا ماه و خورشید و ستاره
خیری پس از خیر دگر، نورٌ علی نور
#ناهید_خلفیان
چند صائب میکنی اندیشه از روز جزا؟
عذرخواه مجرمان اشک پشیمانی بس است
#صائب_تبریزی
هزار شکوه به دل ماند و تا گلو نرسید
چه نامهها که نوشتم، ولی به او نرسید
خوشا به گریه، که روزِ وداع، دستانم
اگر رسید به گیسوش، بیوضو نرسید
هزار حرفِ جگرسوز بر دهانم بود
شکست بغضم و کارم به گفتگو نرسید
میانِ شهر، گریبان دریدم از غمِ خویش
رمیده بودم و عقلم به آبرو نرسید
جهان چه بزمِ خسیسانهای به پا کردهست
که عمرِ ما به سر آمد، ولی سبو نرسید
#حسیندهلوی
گر چند تو را ز خویش دلخور نکند
دریا به دل هر صدفی، دُر نکند
در خدمت پیر، گوش میباش، که جام
تا پیش نیاوری تهی، پُر نکند
#نیما_یوشیج
با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود
وز زهر چشم جانب ما دیدنش چه بود
آن ناز چشم کرده سر صلح اگر نداشت
از دور ایستادن و خندیدنش چه بود
اظهار قرب اگر نه غرض بود غیر را
از من ره حریم تو پرسیدنش چه بود
گر وعدهٔ وصال نبودش به دیگران
بی وجه تند گشتن و رنجیدنش چه بود
وحشی اگر نبود زما یار ما به تنگ
بی موجبی به جنگ رسانیدنش چه بود
#وحشی_بافقی
هر ره که زدم رقیب خاموش نشد
بر یک ز صدم دلیل وی گوش نشد
با این همه هوش، حیرتم آن طرّار
چون شاعر گشت لیک خرگوش نشد!
#نیما_یوشیج