eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا من و چو کوه شبی، با سحر چه کار مرا من آستان تو بوسم، حدیث لب نکنم چو من به خاک خوشم، با شکر چه کار مرا 💟
جايت خالى ... چقدر هوا براىِ دوست داشتَنت خوب است ...! 💟
خرابت میکند چشمان آبادی هر از گاهی به آتش می کشاند شهر را بادی هر از گاهی توشیرین‌هزاران‌خسروهم‌باشی‌دلم‌قرص‌است که می‌افتد به‌یادت‌عشق‌فرهادی هرازگاهی تو رستم‌باش‌ومن‌سهراب، اماخوب‌میدانم که می افتد به پای صید، صیادی هر از گاهی تو با من سرگرانی و من از قهر تو غمگینم ولی‌شادم به اینکه با کسی شادی هرازگاهی تو در بند نگاهی نیستی، هرگز نمیفهمی که قلیان های دربند و فرحزادی هر از گاهی! ✨ 🍃 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃 ✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بی‌تاب شدن؛ دم نزدن؛... عادتم این است با خونِ جگر ساخته‌ام؛ قسمتم این است جان‌ می‌دهم از گریه اگر نام تو آید عمری‌ست که رسم دلِ کم‌طاقتم این است! بعد از تو به تصویر تو خو کرده نگاهم بیچاره‌ام آن‌قدر که هم‌صحبتم این است! جون درِّ یتیمی که رها در دلِ دریاست تنها شده‌ام؛ گوشه‌ای از غربتم این است میمیرم ازاین غم که درآغوش تو ای دوست یک‌بار نشد گریه کنم؛ حسرتم این است ✨ 🍃 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃 ✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💫🍃 از مشرق نگاه تو خورشید می‌دمد ... صبحی که با تو می شود آغاز دیدنیست
زلیخا وار کردی قصد ایمانم ولیکن نشد یوسف شوم بگریزم از تو..‌ ❤️
إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِذَلِکَ؟! . . هر گز نشود جدا ، دل ما از تو رحمی نکنی به بنده ؟! حاشا از تو رحمانی و رحمتت رسیده به همه بر بخششِ بنده کیست اولی از تو؟
یک لحظه دلم خواست که پهلویِ تو باشم بی‌محکمه زندانیِ بازویِ تو باشم پیچیده به پایِ دلِ من پیچشِ مویَت تا باز زمین‌خورده‌ی گیسویِ تو باشم کم بودن اسپند در این شهر سبب شد دلواپسِ رویَت شدنِ رویِ تو باشم طعمِ عسلِ عالیِ لب‌هات دلیلی‌ست تا مشتریِ دائمِ کندویِ تو باشم تو نصف جهانی و همین عاملِ شُکر است من رفتگری در پُلِ خاجویِ تو باشم
در نگاهت رنگ آرامش نمایان می شود آه می ترسم که دارد باز طوفان می شود آرزوهایم همین کاخی که برپا کرده ام زیر آن طوفان سنگین سخت ویران می شود خوب می دانم که یک شب در طلسم دست تو دامن پرهیز من تسلیم شیطان می شود آنچه از سیمای من پیداست غیر از درد نیست گرچه گاهی پشت یک لبخند پنهان می شود عاقبت یک روز می بینی که در میدان شهر یک نفر با خاطراتش تیر باران می شود
چه بود رمز غزل گفتن شبانگاهم؟ ستاره خنده مربع دو چشم گیرایت
عاشقم...بس کن از این درد بلاخیز نگو از بهار آمده‌ام ... از غم پاییز نگو
در شب تلخ جدایی عشق را نفرین مکن این قضاوت، انتقام از بی گناهی دیگر است
عاشقم! بر رنج خویش و درد خویش...📼🌿
تصویــــــر قشنگ قــاب چشمانم باش تنهـــــــا سبب شــــــادی پنهـــانم باش دلواپسی‌ام پشت سرت بیخود نیست تو جــــــــــان منی مواظب جانم باش ✍ ✒️
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : وَ شَهْرُ شَعْبَانَ تَتَشَعَّبُ فِیهِ الْخَیْرَاتُ در ماه شعبان خیرات متشعّب میشوند . آماده شود برای آنکه مهمان این ماه زمینه ایست بهر رمضان از ثانیه ثانیه ی آن بهره ببر رحمت متشعب است اندر شعبان
اِلهي لَم يَكُن لي حَولٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصيَتِكَ اِلّا في وَقتٍ اَيْقَظْتَني لِمَحَبَّتِكَ وَ كَما اَرَدْتَ اَنْ اَكُونَ كُنتُ فَشَكَرْتُكَ بِاِدْخالي في كَرَمِكَ وَ لِتَطْهيرِ قَلْبي مِنْ اِوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ. معبود من قدرتي در ترك معصيت ندارم، مگر آنكه با استقرار محبتت در دلم، از معصيت تو اجتناب نمايم، كه در اين صورت، آن گونه كه اراده كردي خواهم بود. پس شكرگزاريت كردم از آن رو كه مرا در حريم كرمت پذيرا شدي و قلبم را از چرک های غفلت از خويش تطهير فرمودي . . جز تو چه کسی تفقّد از خاک کند؟! رحمت به چنین دلِ هوسناک کند؟ عشق تو مگر رسد به فریادِ من و از چرکِ گناه، سینه را پاک کند
تو آرزوی محال منی که سهمم شد به گور بردن این این آرزو به گورستان
وقت است که روزگار را دریابیم روز و شبِ بیقرار را دریابیم اسفند چه بدبود و چه خوب آخرشد ای دوست بیا بهار را دریابیم
ای عشق ! به من نوبت دیدار بده پیغام  ِبهار ، از چمنزار  بده اسفند گذشت و باز فروردین شد یاری کن و عطر نفس یار بده
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
💚🍃 🧡 بوسه یک روز به خاک قدمت خواهم زد لب به امید همان بوسه به پا مانده هنوز
‏من بودم و دل بود و کناری و فراغی این عشق کجا بود که ناگه به میان جست...
ساقیا صبح است و طرف باغ و هاتف در خمار گر نه در ساغر کنون مِی می‌کنی کِی می‌کنی؟
گیس می بافی و من خیره به این پیچش مو غرق زیباییِ تو رفته در اندیشه فرو یک دَم از پشت سیاه پرده ی مو رُخ بِنما باز با صوت قشنگت غزلی ساده بگو