eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد؟ ننشست با رقیبی و آزار من نکرد؟ خندان نشست و شمع شبستان غیر شد رحمی به گریه‌های شب تار من نکرد
من در پی رد تو کجا و تو کجایی دنبال تو دستم نرسیده است به جایی ای « بوده » که مثل تو نبوده است، نگو هست ای « رفته » که در قلب منی گرچه نیایی...
* بی روی توام هست ملالی که مپرس وز زندگی خود انفعالی که مپرس هر لحظه چه پرسی که بگو حال تو چیست؟ دور از تو فتاده‌ام به حالی که مپرس
گفتم بهانه‌ای نیست تا پر زنم به سویت گفتـا تـو بال بـگشا راه بهانـه با مـن... 🌱
هی شعر نوشتم که بخوانم باتو من عاشق دیوانه و یک دنیا تو گفتند که از شعر بدت می آید دلگیرم ازاین شهر...غزل...حتی تو...
🌸 با رقیبان تو نشستی و به من طعنه زدند: از وفاداری آن دلبر زیبا چخبر؟!😒 👤
🌱 چال گونه،خال لب،ابرو کشیده،دست نرم، این همه ابزار قتاله به یکجا لازم است؟ احمدی‌اصل🍂 . .
نیمه شب رفتی،هوای چشم هایت گرگ و میش رویِ دارِ دل کشیدم چله ی غم، ریش ریش تارو پود عشق را آهسته میبافم عزیز دست حق پشت و پناهت مهربانم،خیر پیش
دوستش داری و از عاقبتش با خبری دوستش داری و باید که دل از او نبری دوستش داری و از خیر و شرش میگذری دل من ! از تو چه پنهان که تو بسیار خری !
بهار پشت زمستان بهار پشت بهار دلم گرفت از این گردش و از این تکرار نفس کشیدن وقتی که استخوان به گلو نگاه کردن وقتی که در نگاهت خار اگر به شهر روی طعنه های رهگذران اگر به خانه بمانی غم در و دیوار نمانده است تو را در کنار همراهی که دوستانِ تو را می خرند با دینار نه دوستان؛ صفحاتی ز هم پراکنده که جمع کردنشان در کنار هم دشوار به صبرشان که بخوانی؛ به جنگ مشتاق اند به جنگشان که بخوانی؛ نشسته اند کنار تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا رعیت است که تشویش دارد از دربار کتاب کهنه تاریخ را نخوانده ببند دلم گرفت از این گردش و از این تکرار
دلتنگ شدی تا که بدانی چه کشیدم مرگ است به والله ولی زخم ندیدم از تجربهٔ حاصل نزدیک به مرگم کافی است بدانی که چه از عشق شنیدم پایان فراق و من عشق آتش آنجاست این است که بیش از همه از عشق بریدم
[ سیب سرخ ] زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم بایداین بار به غوغای قیامت برسم من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟ طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم سیب سرخی سر نیزه ست... دعا کن من نیز اینچنین کال نمانم به برسم