eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها به غمم تسکين، بخشد غزلِ حافظ آنجا که چه زيبا گفت: داد از غمِ تنهايي
کمتر در این زمانه بـه دل اعتماد کن وقتی گرسنه مانده به هر کار حاضر است
قاصدک‌هایِ پریشان را که با خود، باد بُرد با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد بُرد فاضل نظری
دل دادم و بــد کـــردم یک درد به صد کردم وین جــرم چو خود کردم با خود چه توانم کرد ؟ ‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌
۹۹۹ امین نفر که آشنا بود😱😱😱😱
بیا من شانس ندارم ک آقاس😐
🤦‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با گریه مگر آتش دل را بنشانیم ما را که نصیب از تو به جز چشم تری نیست...
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل ها بمیرد گروهی بر آنند که این مرغ شیدا کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد من این نکته گیرم که باور نکردم ندیدم که قویی به صحرا بمیرد چو روزی ز آغوش دریا برآمد شبی هم در آغوش دریا بمیرد تو دریای من بودی آغوش باز کن که می خواهد این قوی زیبا بمیرد مهدی حمیدی شیرازی
۹۹۹ مین عضو آشنا بود 😁
داستان رو به خودشم گفتم گفتم قرار سید بیاد خواستگاریتون 😅 گفتم که از چند ماه قبل سید گفته بود ۹۹۹ مین عضو کانال هرکی باشه می‌رم خواستگاریش 😅😂😁
بی تو نیارم زیستن، ای جانِ جانِ جانِ من هردم به قربانت رَوَد این جانِ جان‌­افشانِ من قَهرَت تَبَه دارد مرا، مِهرَت نگه دارد مرا بنگر که هم دریا تویی، هم نیز کشتیبانِ من راز بقای من تویی، مرگ و فنای من تویی یعنی خدای من تویی، هم کفر، هم ایمانِ من از تو مرا بارآوری، نیز از تو بی برگ و بری سازنده و ویرانگری، بارانی و توفانِ من بی تو سرا بُستان همه گردد سرابِستان مرا با تو سرابِستان همه گردد سراب ُستانِ من بی تو زمستان می شود هر چارفصلِ سال‌ها با تو بهاران می شود پاییز و تابستانِ من دارد شمیمِ فرودین بادِ خوشِ دامانِ تو ای با نَفَس هایت عجین اردیبهشتِ جانِ من بی خانُمانی خوش ترم، تا بی تو بر سر می‌برم تا بی تو باشم، گو مَبا ،مَه خانِ من مَه‌مان من هم خانه بودن با مرا زندانِ خود می‌یافتی زندانِ خود بشکستی و کردی جهان زندان من جانم فدای جانِ تو، زیباییی شادانِ تو من نیستم جز آن تو، گیرم نباشی زآنِ من اسماعیل خویی
آه... قدری فرق دارد زخم خنجر هایشان دوستانت پا به پای دشمنانت، می‌زنند!
بیشتر‌.... می شود هر‌ قدر از دوری به دل ،غم بیشتر می شود شوقم که در پایت بیافتم بیشتر بچگی می خواستم این صحن را یک عالمه دوستش دارم کنون از هر دوعالم بیشتر دوست دارم بس که حالم را خدایی می کند آب سقاخانه را از آب زمزم بیشتر دورم از کویَت ولی هر لحظه می گویم : رضا تا که باشم در هوایت بلکه یک دم بیشتر تا که در باران لطفت میهمانم می کنی می چکد از چشم من از شوق شبنم بیشتر با برات کربلای تو حسینی تر شدم سینه چاک مشهدم ماه محرم بیشتر تا که بر عکس حرم زل می زند مادر بزرگ شوق حرکت می شود درجان فراهم بیشتر بازهم حاجت به دل می آیم از باب الجواد این ورودی را همیشه دوست دارم بیشتر
حج فقراست پس به حج می آیند با ذکر و تمنای فرج می آیند عمریست گدا و شاه عالم دارند در مشهد ثامن الحجج می آیند
در حرم عشق نشد نا مراد هر که شده سائل باب الجواد پادشه طوس براتم بده مژده ی وصل عتباتم بده
ساحلِ امنم تو باشی، فکر طوفان نیستم تا در آغوش توأم در بندِ هجران نیستم گر بنا باشد که از چشمت بیفتم لحظه‌ای روز و شب در سجده هم باشم مسلمان نیستم هر چه پیش آید، خوش‌آید در مسیر مشهدت درد اگر از یار باشد، فکر درمان نیستم بس که لطفت شامل هر روسیاهی بوده است وقتِ حاجت خواستن، سر در گریبان نیستم اینکه جَلد گنبدت ماندم، خدا را شاکرم اینکه عُمرَم در حرم سر شد پشیمان نیستم قول دادم زیر پای زائرانت جان دهم من خودم را می‌شناسنم، سست پیمان نیستم کاش آغازِ تمامِ صبح‌هایم با تو بود... حسرتش را می‌خورم اهل خراسان نیستم ✍
دل و جانم به تو مشغول و نظر بر چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی…
. مولای منی و غرق احسان توام من شیفتهٔ بوی خراسان توام خورشید ولایتی و در باغ وجود من هم گل آفتاب گردان توام!