eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
55 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست دارم نزنی شانه و هی گیر کند لای موهای پریشان تو انگشتانم ...
سلاااااااام صبحتون بخیر 🍀🍀
«بسم ربّ المهدی جان» ❤️ ای روشن از فروغ رخت شام تار ما آرامــــش روان و دل بیقــــــرار ما آقا بیـــا ، که ثانیــه ها در تلاطمـند پایان بده به عمــــرِ همــه انتظار ما
چشمیم در ظرافت خورشید مانده ایم اشکیم در لطافت خورشید مانده ایم ای آفتاب ِحُسن مرا در بغل بگیر ماهیم در خلافت خورشید مانده ایم!
پروانه شدم پیله‌ی خود را بدرم... دیوانه شدم تا که جنون را بخرم... از عشقِ تو،غم خانه‌ به‌دوشم کرده..‌. اقرار کنم کنون در آمد پدرم... ✓💔
گفتی مرا به عشق که باید زِ جان گذشت! جانم تویی! چگونه توانم از آن گذشت؟
شكست خورده ترين قبر بى نشانه منم جدا و دل زده و خسته از زمانه منم اگر تو يار ندارى به يادها هستى اگر تو شعله ور از غم شدى زبانه منم رهايى تو كجا و غم رهايى من تو گير يك گرهى و هزار شانه منم براى آنكه جدا مانده عاشقانه نخوان تكان دهنده ترين شعر عاشقانه منم اگر تو گاه به گاهى حماقتى كردى رئيس مكتب افكار احمقانه منم براى من كه پرم از فراق قصه نگو اگر كتاب تو باشى كتابخانه منم دواى درد تو اغوش گرم همدرديست آهاى موى پريشان بيا كه شانه منم
مشتاقِ جلوه‌ی تو ندارد دماغِ گل اینجا "دلِ شکسته" به یاد تو بو کنند ... بیدل دهلوی
این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست آن دختـــــــــرِ چشم‌آبیِ گیسوی‌طلایی طناز و سیه‌چشــم، چو معشوقۀ من نیست آن کشور نو، آن وطــــنِ دانش و صنعت هرگز به دل‌انگیـــــزیِ ایران کهن نیست در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان لطفی است که در کَلگری و نیس و پکن نیست در دامنِ بحر خزر و ساحــــل گیلان موجی است که در ساحل دریای عدن نیست در پیکر گل‌های دلاویــــز شمیران عطری است که در نافۀ آهوی خُتن نیست آواره‌ام و خسته و سرگشته و حیران هر جا که رَوَم، هیچ کجا خانۀ من نیست آوارگی و خانه‌به‌دوشی چه بلایی است دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست هر کس که زَنَد طعنه به ایرانی و ایران بی‌شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست هر چند که سرسبز بُوَد دامنۀ آلپ چون دامن البرز پر از چین و شکن نیست این کوه بلند است، ولی نیست دماوند این رود چه زیباست، ولی رود تجن نیست این شهر عظیم است، ولی شهرِ غریب است این خانه قشنگ است، ولی خانۀ من نیست
سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشه مردم، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یکدل مارا، پشیمان نه سراسر،صحن از فوج کبوترها چنان پر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه یکی فریاد می‌زد شرمتان باد آی دژخیمان! به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه یکی فریاد سر می‌داد بر پیکر سری دارم که آن را می‌سپارم دست تیغ و بر گریبان نه برای او که کشتن را صلاح خویش می‌داند تفاوت می‌کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه دیانت بر سیاست چیره شد، آری‌جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم‌کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آنها کلاه زورگویان، نه! گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی این‌بار جمع ما پریشان، نه! به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم «آری» به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران «نه» کجا دیدی‌که یک مظلوم تا این حد قوی باشد اگرچه قدرت ما می‌شود تحریم، کتمان نه دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما «تل آویو» است، تهران نه! محمد حسین ملکیان
آبادی شعر 🇵🇸
خدا برای چه یک روح با دو جسم سرشت مرا برای جهنم، تو را برای بهشت من و تو هر دو به یک صورت آفریده شدیم یکی در آیینه زیبا، یکی در آیینه زشت گمان مکن که تو مختاری و جهان مجبور که اختیار تو را هم خدا به جبر نوشت اراده ای است به گمراهی و هدایت ما کدام معبد و مسجد؛ کدام دیر و کنشت؟! اگر بناست بمانیم زیر این آوار بگو دگر نگذاریم خشت بر سر خشت
عاشقی با تو قشنگ است بیا دل بدهیم فکر کن! قافیه تنگ است بیا دل بدهیم لشکر چشم تو از هر طرفی آمده است عشق آماده‌ی جنگ است بیا دل بدهیم شهر احساس مرا بغض فرو ریخته است سخن از توپ و تفنگ است بیا دل بدهیم دستهایم که بگیری نفسم می گیرد بوسه یک جام شرنگ است بیا دل بدهیم موج بر ساحل احساس دلم مد شده است موج سرشار نهنگ است بیا دل بدهیم دل به فتوای نگاهت ندهم پس چه کنم مفتی عشق زرنگ است بیا دل بدهیم شیخ فهمیده که نامحرم عشقیم ولی شیخ هم رنگ به رنگ است بیا دل بدهیم تو پرستو تر از آنی که تو رو شعر کنم تا زمین مایه‌ی ننگ است بیا دل بدهیم توی شهری که حرام است کبوتر بودن عاشقی با تو قشنگ است بیا دل بدهیم
بی‌تو مهتاب شبی"... کاش نبودم بی‌تو "باز از آن کوچه‌"... کاش نرفتم بی‌تو "همه تن چشم"... کاش نمی‌شد بی‌تو "به دنبال تو"... کاش نمی‌گشت بی‌تو کاش در آن کوچه پُر چشم مهتاب زده نمی‌رفتم، نمی‌گشتم، هیچ نبودم بی‌تو ارس آرامی
خواجه‌ی پیر حذر داد که سر میشکند دیوارش ای هزار سر به فدای تو و آن کوچه‌ی پر آزارش به جفا گر سر عاشق شکنی نیست ملال گو دل عاشق مشکن چون گنه است این کارش
بزرگواران لطفا اشعار رو با نام شاعر کپی کنید در گروه ها و کانالها😒😐😐
منم و دفتر شعری که پر از اسرار است شرح دلتنگی و دیوانگی ام بسیار است شهر را ناله ی دلتنگی من پر کرده ناله هایم همه از حسرت یک دیدار است بند بند بدنم چشم شده ، اما حیف بین چشمان من و دیده ی او دیوار است عشق از دست دلم خون جگر خواهد خورد  دیده چون دیده ی نادیده من خونبار است خبر از حال دل تنگ نداری شاید روز هر عاشق دلتنگ چو شامی تار است قصه از غصه ی بسیار نوشتم امروز درک کن حال دلی را که چنین غمدار است
دوستان فاصله تا تازه شدن یک قدم است فصل دیدار جهان پشت در صبح‌دم است بنشینید همین دم نفسی چاق کنید کنج ایوان دلم چای غزل تازه دم است
چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن غمزه خونخواره را بر جادوان استاد کن زلف بر دست صبا نه تا پریشانش کند خان و مانی را به هر مویی از آن آباد کن تیغ عیاری بکش، سرهای مشتاقان ببر پس طریق عشقبازی را ز سر بنیاد کن ای که از حسن و جوانی مست‌و خواب‌آلوده ای گاه گاه از حال بیداران شبها یاد کن ناله را هر چند می خواهم که پنهان برکشم سینه می گوید که من تنگ آمدم «فریاد کن » دل به زلفت بستم، ار در بندگی در خورد نیست ای سرت گردم، بگردان گرد سر، آزاد کن حسرت رویت هلاکم کرد از بهر خدا روی بنما و دل درمانده ای را شاد کن من نیم زینها که خواهم از جنابت سر کشید خواه فرمان ستم فرمای و خواهی داد کن ملک خوبی را شنیدم سکه نو زد، ای صبا اولش جان خدمتی ده، پس مبارک باد کن سینه من کوه در دست و به ناخن می کنم آن که نامم بود خسرو، بعد از این فرهاد کن امیر خسرو دهلوی
پیامبر صلی الله علیه و آله در اواخر ماه صفر سال ۱۱ هجری، خطاب به جمع حاضران فرمود: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید»؛ ولی عمر بن خطاب با امر ایشان مخالفت کرد و گفت: 《بیماری بر پیامبر چیره شده و هزیان می گوید》 هر آنچه گفته نبی در حقِ علی وحی است مُطَهّر است نبی از خطا و از هذیان کسی که آیه "یوحی الیه" منطق اوست شکسته باد دهانی که زد به او بهتان
شاعر به سرش زد غزلی داشته باشد تأکید به عشقی ازلی داشته باشد- این شعر که با نام علی می‌شود آغاز ابیاتِ به طعمِ عسلی داشته باشد تردید نداریم که در عرش، خدا نیز چون حیدر کرّار، یَلی داشته باشد! هرچند اذان مدح خدا می‌کند اما با ذکر تو "خَیرِ العَملی" داشته باشد در آتشِ دوزخ نرود پای کسی که یک‌ذره به دل حُبّ علی داشته باشد... ‏
آخ آخ لینک ناشناس قبلی باطل شد😢😢😢 باید لینک جدید درست کنم😊☺️ الان درست میکنم براتون لینک و می‌فرستم😍
اولین پیام لینک ناشناس جديد 😍
هدایت شده از گلچین شعر
کبوتریم و پی دانه‌ی امام‌حسن رسیده‌ایم درِ خانه‌ی امام‌حسن تمام مردم این شهر، شهرت ما را شناختند به دیوانه‌ی امام‌حسن عجیب نیست اگر می‌شوند دشمن و دوست اسیر لطف کریمانه‌ی امام حسن اگر تمام جهان میهمان او باشند هنوز جا دارد خانه‌ی امام حسن نمی‌رویم سراغ کسی به غیر از او که رزق ماست به پیمانه‌ی امام حسن دل شکسته‌ی ما آن‌قدر طوافش کرد لقب گرفت به پروانه‌ی امام حسن فقیر بوده ولی پادشاه می‌گردد گرفته هرکس عیدانه‌ی امام‌حسن به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم اسیر قاسم دردانه‌ی امام حسن @golchine_sher