eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با روی گشاده آمده تا مشهد دل را به تو داده آمده تا مشهد   آن‌کس که فلج بود و شفایش دادی... اين‌بار پیاده آمده تا مشهد ✍
دل هشت دلیل و هشت آیت دارد تا تکیه به خورشیدِ ولایت دارد. در نزد خدا راضیه‌ی مرضیه کیست؟ آن‌کس که رضا از او رضایت دارد ✍استاد
مدح مرا سَری ست که اُفتاده زیرِ پای حسن به تختِ سلطنتِ این دل است جای حسن هزار حاتمِ طائی شود گدای درش هرآن کسی که به دنیا شود گدای حسن دو دست داده خداوند تا که سینه زنم یکی برای حسین و یکی برای حسن حسین روضه ی هرروزه ی حَسَن بوده تمامِ زندگی ام نذرِ روضه های حسن به ساحَتَش همه جا احترام باید کرد حسین خاسته از جای خود به پای حسن غروبِ هفتمِ ماهِ صفر‌ جگرسوز است نوای حضرتِ زهرا به کربلای حسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اي زمين و آسمان‏ها سوگوار غربتت  آفتاب آسمان سنگ مزار غربتت  بر جبين فصلها هر يک نشان داغ توست  اي گريبان خزان چاک از بهار غربتت  يک بقيع اندوه و ماتم، يک مدينه اشک و خون  سينه‏ هامان يک به يک آيينه ‏دار غربتت  پاک شد آيينه از زنگ اي تماشايي‏ترين  شستشو داديم دل را از غبار غربتت  شب سيه‏ پوش از غم و اندوه بي‏پايان توست  شرمگين خورشيد از شب هاي تار غربتت  اي بقيعت عاشقان را کعبه ي عشق و اميد  سينه چاکيم از غم تو، بيقرار غربتت  شهر يثرب داغدار خاطرات رنج توست  خم شده پشت مدينه زير بار غربتت  از همه زخم زبان، تهمت، خيانت، از تو صبر  چشم تاريخ اشکبار روزگار غربتت  مي‏تپد دلهاي عاشق در هواي نام تو  با غمي خو کرده هر يک در کنار غربتت  کاش مي‏شد روشناي تربت پاک تو بود  چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت  دايره در دايره پژواکي از اندوه توست  هيچ داغي نيست بيرون از مدار غربتت  دامن اشکي فراهم داشتم، يک سينه آه  ريختم در پاي تو، کردم نثار غربتت  آشناي زخم دلها، غربت معصوم توست  من دلي دارم پريشان از تبار غربتت
Hossein Taheri - To Asheghi Che Halie (MusicTarin).mp3
9.2M
حسینی‌ها بگید حسن شب غریب نوازیه...💔 حسین طاهری
به وقت درد و مصیبت شکیب بود حسن شبیه حضرت مادر نجیب بود حسن به وقت جنگ چو حیدر میان معرکه ها به چشم دشمن خود بس مهیب بود حسن ز زخم خنجر و شمشیر و بعد زخم زبان همیشه بر دل و جانش نصیب بود حسن به وقت خطبه به منبر مثال پیغمبر سخن شناس و سخنور ، ادیب بود حسن برای مردم بیمار و بینوا و ضعیف کنار بسترشان چون طبیب بود حسن سزاست جان بدهم در غم شهادت او درون خانه خود هم غریب بود حسن چگونه من بنویسم ز مضطری چون او چرا که معنی امّن یجیب بود حسن
کسی که درد و بلای عظیم می گیرد همیشه روضه برای کریم می گیرد همان که ثروت خود را دوبار بخشیده و باز تا صف محشر سهیم می گیرد دو نیمه ی دل عاشق حسینی و حسنی است به وقت ذکر حسن(ع)،هر دو نیم می گیرد به جای زائر کویش همیشه بوسه ی ناب ز روی خاک مزارش نسیم می گیرد دلی که تنگ حسن(ع) می شود در این عالم سراغ مرقد عبدالعظیم(ع)می گیرد خوشا به حال کسی که به جای کنگره ها برات کرب بلا از کریم می گیرد...
از دست تو احسان و کرم می چسبد با یاد تو بغض و اشک و غم می چسبد هرچند که زائری نداری اما ... در صحن خیالی ات،قدم می چسبد
"هرچند که زائری نداری اما ..." خاکی‌ است مزار بی‌چراغت آقا در ذهن برای تو حرم ساخته‌‌ام بـا پـای خـیـالـم آمـدم تـا آنـجـا
. تنهایم و بی یار. غم شد نصیبم حتی در خانه‌ی خود هم غریبم می‌میرم امشب   کجایی زینب یا فارس الحجاز آجرک الله **** داغی عظما باشد، کنج دل من کوچه‌ی مدینه، شد قاتل من دیدم در آنجا   گل را زیر پا یا فارس الحجاز آجرک الله **** در کوچه مادرم افسرد و دیدم از مغیره، کتک می خورد و دیدم از غم نخفتم با کس نگفتم یا فارس الحجاز آجرک الله ****
مداحی_آنلاین_امشب_هوای_غربت_رخنه.mp3
2.7M
(ص) (ع) امشب هوای غربت رخنه به سینه کرده...😭😭😭🌹🏴 آخرماه صفر یاد مدینه کرده...🌹🏴 حاج سعید حدادیان •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌🖤🖤🖤🖤🖤
اربعینی گذشت و مشکی را از تنت کنده ای پر از اندوه حاجتی مانده آخرین فردِ کربلایی انجمن بشوی باز ایام آخر صفر است روی تقویم یک شماره ی سرخ می روی تا دوباره با اندوه متوسل به پیرهن بشوی کوچه ها غرق پرچم مشکی خیمه و روضه هر کجا برپاست از تمام تعلقات زمین باید اول جدا و من بشوی صبح و شب داده ای سلام حسین (ع) گشته ای مرغ جلد بام حسین (ع) کاش می شد که زائر حرمِ شاه و ارباب پاره تن بشوی در خودت غرقی و به چشمت اشک یک نفر می رسد بفرما چای دست در دست هم زمین و زمان وارد روضه ی حسن(ع) بشوی ای فدای غریبی ات آقا شاهد کوچه و غم و سیلی که رقم خورده قصه ی تقدیر تیر بارانِ در کفن بشوی او که یک عمر خورده خون جگر ریخت در طشت، پاره های جگر او که مسموم زهر زن شده است خواست امشب که سینه زن بشوی یک دلت کربلا و عشق حسین (ع) یک دلت اشکبار داغ حسن (ع) مانده ای از غم درون دلت با که اینبار هم سخن بشوی همچنان گیج و مات و مبهوتی می زند روی شانه ات دستی عازم کربلا شدم باید همسفر در طریق من بشوی...
اگر می‌آمدی ایران تو مرقد داشتی حتماً به جز گلدسته و نقاره گنبد داشتی حتماً شمال شرق ایران یا جنوب غرب یا مرکز تو هم در بخشی از این خاک، مشهد داشتی حتماً کنار مضجعت در آخرش با شوق با فریاد پس از صل علیٰ،آل محمد داشتی حتماً کسی با کفشهایش در حریم تو نمی‌آمد به دور مرقدت از صحن‌ها حد داشتی حتماً «مُؤَیِّد» داشتی در مشهدت با شعرهای ناب و در کل زمین کلی مُؤَیَّد داشتی حتماً اگر می‌آمدی ایران شبیه حیدر کرار تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً
آنان‌که شعله بر دل غم‌پرورت زدند روزی شراره بر جگر مادرت زدند دیروز بر غریبی پدرت خنده کرده‌اند شب‌باوران که خیمه به دوروبرت زدند این دشمنان دوست‌نمای هزار رنگ زخمی به‌روی زخم دل مضطرت زدند صلحت زمینه‌ساز قیام حسین بود تهمت به علم و دانش بارآورت زدند سردار بی‌سپاه شدی و دریغ و درد خنجر ز پشت بر تو و بر باورت زدند در هالهٔ غریبی خود سوختی ولی با شعله‌های زخم زبان آذرت زدند گاهی کمر به قتل تو با زهر بسته‌اند گاهی میان هجمهٔ غم، خنجرت زدند بر حالت حسین، ملائک گریستند از بس که تیر بر بدن پرپرت زدند با گریه می‌نوشت وفایی که از غمت آتش دوباره بر جگر خواهرت زدند
🖤یا رسول الله (ص)🖤 با نور تو آدمی پر از عزت شد خالی ز سیاهی و غم و ظلمت شد افسوس که تکریم شما ناقص ماند... ای وای شهادت شما ، رحلت شد! "عاصی" 🍃🖤🍃😭 🌹 نثار حضرت ۳صلوات
ز هجران تو اشک من روان شد زبـــان درد مـــن آه و فغـان شد تو رفتی وپس از تو ای پدرجان علـــی تنهاترین مرد جهـــان شد 🏴
رسولِ شهید به هر تبسم او بود، لاله زارِ امید از او به خلق خدا لحظه لحظه خیر رسید به خلق تا که شود نورِ عشق ارزانی چه رنجها و مصائب به جان خویش خرید همیشه مردم از او لطف و مهر می دیدند به رغم هرچه که از خلق،مهر و لطف ندید کشید بر سر مردم به مهر دست،ولی به جای هرچه محبت نمود ،رنج کشید چگونه دم نزنم از غمی که در جان است شکسته است دلم در غمِ رسولِ شهید احمد رفیعی وردنجانی
پاییز چشم های مرا نم گرفته است آقای من دوباره دلم غم گرفته است همسایه ایم و باز دلم تنگ مشهد است درد فراق حال مرا هم گرفته است شمس الشموس هستی و خورشید پروری مهر تو در سراسر عالم گرفته است گاهی همین که عطر تو در صحن می وزد چه درد ها نبوده که مرهم گرفته است از بس رئوف هستی و باب کرامتی هرکس رسیده لطف دمادم گرفته است حاتم که خود گدای سر سفره ی شماست افسوس می خورد که چرا کم گرفته است باور نمی کنم که تو باشی و روز حشر گویند کار و بار جهنم گرفته است آقا بخوان که راهی مشهد کنی مرا همسایه ات دوباره دلش غم گرفته است
آسمان غرق تمناست خدا می داند گنبدش گنبد خضراست خدا می داند گفت پیغمبر اسلام(ص) رضا(ع) مثل من است خواهرش ثانی زهر است خدا می داند حوض فیروزه ای و آبی سقا خانه کوثر حضرت زهر است خدا می داند برطرف می شود اینجا غم تو ای سائل این سخن گفته موسی ست خدا می داند دست بر گیر به دامان کریمانه‌ی او لطف او شاخه طوبی ست خدا می داند کودک و پیر و جوان، عاشق و دلداده او کرمش شامل دنیاست خدا می داند هر که در طوس زیارت کند این آقا را جای او جنت اعلا ست خدا می داند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 فرارسیدن سالروز شهادت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد