eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه خوانی حاج مهدی رسولی در تجمع شبانه ضدصهیونیستی مردم تهران در میدان فلسطین
شهر درخواب است ومن برموج بیداری سوار مثل طوفان بردی ازدریای احساسم قرار شانه هایت مامن عشقندومن محروم ازآن از تب یادت ندارم یک نفس راه فرار تیک وتاک ساعت واعصاب خرد لحظه ها اشک ها رقصان شده برگونه ام بی اختیار بی قراری هرنفس تشدید شد درجان شب دردلم صدها پرنده درهوای انتحار نق نق شیرمریض خسته هردم روی مخ می شود همدست دلتنگی واین حال نزار عاصی ام ازدست این آهنگ غمگین زمان بی صداجامانده ام بر روی ریل انتظار کی به پایان می رسدکابوس پرتکرار درد خسته ام ازگم شدن در کوچه های اضطرار کاش می شدردشدازاین فصل زرد فاصله درکنارت می زدم دلواپسی ها رابه دار مثل پاییزم پراز دلشوره های رنگ رنگ بازهم مانند ابرعاشقی برمن ببار شاید ازنو گل کند لبخندلبهای غزل یا بشویی ازتن اشعاردلگیرم غبار صدهزاران سال اگرهم بگذرد من عاشقم می زنم عشق تو را در گوش دنیاباز جار ✍️
آمدی، آمدنت حال مرا ریخت بهم یک نگاهت همه ی فلسفه را ریخت بهم آمدی و دل من سخت در این اندیشه: آن همه منطق و قانون، چرا ریخت به هم؟ قاضی عادل قصه به نگاهت دل باخت یک نگاه کردی و یک دادسرا ریخت به هم چهره ی شرقی زیبای تو شد موجب خیر یک به یک انجمن غرب گرا ریخت بهم شاعران، طالب سوژه، همه دنبال تو اند سوژه پیدا شد و شعر شعرا ریخت بهم جاذبه مال زمین است، تو شاید دزدی که فقط آمدنت جاذبه را ریخت بهم من همان آدم پر منطق بی احساسم... پس چرا آمدنت، حال مرا ریخت بهم
آمدی، آمدنت حال مرا ریخت بهم یک نگاهت همه ی فلسفه را ریخت بهم آمدی و دل من سخت در این اندیشه: آن همه منطق و قانون، چرا ریخت به هم؟ قاضی عادل قصه به نگاهت دل باخت یک نگاه کردی و یک دادسرا ریخت به هم چهره ی شرقی زیبای تو شد موجب خیر یک به یک انجمن غرب گرا ریخت بهم شاعران، طالب سوژه، همه دنبال تو اند سوژه پیدا شد و شعر شعرا ریخت بهم جاذبه مال زمین است، تو شاید دزدی که فقط آمدنت جاذبه را ریخت بهم من همان آدم پر منطق بی احساسم... پس چرا آمدنت، حال مرا ریخت بهم
قصد دل کندن ندارم از تو اما جانِ من در نگاهت دیگر آن لبخندِ پنهان کرده نیست..
در گلستانی که چشم بلبلان بیدار نیست پای خواب آلود کار دست گلچین میکند....!!
از دست غیبت تو شکایت نمی‌کنم تا نیست غیبتی نبود لذت حضور گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد ما را غم نگار بود مایه سرور
- ..شڪر نریز ....!!!در این قـهــوه های دلتنگی ..ڪـه مــَـن به تلخـی ایـــن روزگـار دل بســتم.....!!! فرامرز عرب عامری ‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌ ✎🆁❧❦❥❆✇
ای که گفتی : «جان بده تا باشدت آرام جان» جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز... 🌺
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟! ‌‌  ‌
‌ غمخوار خویش باش غم روزگار چیست...؟
بہ سراغ من اڪَر می‌آيی با آيه ای از عشــق؛ بيا ديرڪَاهيست چراغ دل من ازعطش عشق تر است... ✨🍃👌 .
هر ڪس وطنی دارد و اهلیٺ جایــی... مــن اهلِ دیارِ دلِ بیتابِ ٺـــــو هستــم...!!! ✨🍃👌 ‌ ‎‌‌‌‎.
        شاعرے بودم غزل هایم              پر از شور و نشاط؛         رفتنت شعر مرا غمگین،             دلم را خستہ ڪرد!
🍂 آمدی آماج بلا شد دلم طعمۀ امواج فنا شد دلم یک‌شبه خویشم شدی و یک‌شبه- از همه اغیار جدا شد دلم مأمن دل، کشتی پرهیز بود آمدی و غرق خطا شد دلم دور فلک خواست مرا سربه‌زیر ماه شدی سربه‌هوا شد دلم زندۀ خورشید وفایم شدی کشتۀ پاییز جفا شد دلم عاقبت از بام دلم پر زدی از قفس عشق  رها شد دلم
از من بعید بود ولی عاشقت شدم‌‌ از تو بعید نیست جهان عاشقت شود
مرحبا همت قومی که چو دلبر گیرند بجز از دلبر خود، از همه دل بر گیرند
x2+(y_3√2 x)2=1 این معادله رو بفرستین برای اونای که دوسشون دارین و بهش بگین بزنه توی گوگل، بره قسمت image رو ببینه. ☺️
من مانده ام و شب و غم و بدحالی یک کوه پر از گلایه‌ی تو خالی ای کاش دوباره مثل سابق می‌شد احوال دل من و تو هر دو عالی
ممنون☺️😍😍
روضه - حاج حسن خلج - قسمت اول - 4 ربیع الثانی 1445 - حسینیه جلوه.mp3
33.4M
مناجات با آقا امام زمان عج جز سفره کرامت مولی الموالی‌ام حاجت نبرده پیش کسی دست خالی‌ام مداح: حاج حسن خلج شعر: محمدحسن بیات‌لو جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲-حسینیه جلوه
دلم عاشق شدن فرمود و من بر حسب فرمانش در افتادم بدان دردی که پیدا نیست درمانش
*امین حیایی از اینکه هنرمندها در ایران هرکدام به‌نحوی می‌میرند انتقاد کرد.* 🔸 هنرمند می کُشند... از جمع ما مرتب و یک‌بَند می‌کُشند ما را بدون جرم در اینland(لَند) می‌کُشند چیزی نگفته‌اند که اصلا دلیل چیست کلا بدون آنکه بگویند می‌کشند حتی بدونِ اینکه پیامی برایِ ما از جانبِ کسی بفرستند می‌کشند خیلی یواشکی سرطان می‌دهندمان یا نه به خاطر نمک و قند می‌کشند گاهی فشارمان بنمایند هی زیاد ما را در ارتفاعِ دماوند می‌کشند گاهی اُوردوزی بنمایند توی ما ما را میان پارتیِ الوند می‌کشند گاهی فزون به ما بخورانند آبکی ما را در انتهایِ فرآیند می‌کشند گاهی دهند سکته به ما با پرش در آب ما را کنارِ ساحل اروند می‌کشند گاهی دهند قرصِ کهولت به ما یواش ما را بدون حمله، به لبخند می‌کشند گاهی مسافرت بفرستندمان به‌زور ما را میانِ جشن در ایرلند می‌کشند گاهی بدون هر مرض و درد لاعلاج ما را بدون ضربه و آکبند می‌کشند گاهی به دزدها بسپارند قتل را ما را کنارِ همسرِ دلبند می‌کشند گاهی که دستشان نرسد بازهم، ز ما بی آنکه سویِ مان برسد (hand) می‌کشند تا کم شود شمار هنرمندهایمان با سرعتی عجیب هنرمند می‌کشند! دارم سوال، اینکه از این جمعِ باهنر این‌سان بدون واهمه تا چند می‌کشند؟ ✍احمد رفیعی وردنجانی
آن دانه که در زیر زمین رفت و سرامیک تسلیم نشد سر به برون کرد‌ گلی شیک تاریکترین لحظه‌‌ همان قبل طلوع است یعنی که به سر می‌رسد آن لحظهٔ تاریک ای مرد چرا دلنگرانی؟که خدا هست برخیز که اهداف بلندت شده نزدیک در راه رسیدن به هدف گر به زمین خورد بالاتر از آن رفت همان توپ المپیک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارشی از برنامه‌ی شب شعر در حمایت از مردم مظلوم غزه با عنوان «شرافت قلم»، با حضور و شعرخوانی شاعران برتر کشور در گذر فرهنگی چهارباغ اصفهان