سالها شعر نگفتم که تو شاعر باشی
شهرآشوب غزلهای معاصر باشی
خواستم در شب پرواز غزل گریه کنی
خواستم بغض پرستوی مهاجر باشی
زیر لب زمزمه کردی: «غزلی در راه است»
جاده میخواست که اندوه معابر باشی
جاده میخواست قدمهای تو را بشمارد
جاده میخواست غریبانه مسافر باشی
سالها شعر نگفتم که غزل گریه کنی
سالها همقدمم باشی و شاعر باشی
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشقانه
شرمنده ام ای خدا از این غم چه کنم؟!
با معصیت و بندگیِ کم چه کنم؟!
ماه رمضان رفت و اگر عصیان را-
بخشیده نباشی؛ دم ِ مرگم چه کنم؟!
#مرضیه_عاطفی
شبیه شمع چنان آتشم به جان افتاد
که قصهام همه جا بر سر زبان افتاد
تو بودی و قدح باده بود و من بودم
که ناگهان غمناخوانده در میان افتاد
برای آمدنت دیر شد ز ما بگذر
برو که بوسهی گرم تو از دهان افتاد
چه طالعیست که صیاد بینوا دارد
که تیر وقت شکار تو از کمان افتاد
در این زمانه اگر رسم دوستی این است
هزار شکر که کارم به دشمنان افتاد ...!
#هادی_محمدحسنی
پوشاندی و من خراب کردم یا ربّ
خود را هدف عذاب کردم یا ربّ
در حشر بیا و آبرو داری کن
روی کرمت حساب کردم یا ربّ
#علی_مقدم
#عاصی_خراسانی
هدایت شده از رباعی_تک بیت
مقصدم هرجا که باشد بهتر از شهر شماست
میروم با گردباد عشق تا هرجا که شد...
#نجمه_زارع
@robaiiyat_takbait
دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمیدانم!
همه هستی تویی فیالجمله، این و آن نمیدانم...
#عراقی
ماه رمضان می رود و توشه ندارم
در مزرعهی عفو خدا خوشه ندارم
با روزه خدایی نشدم، باز امیدی...
جز گریهی بر صاحب ششگوشه ندارم
#امیر_عظیمی
ای ماه که میروی کنون از بر ما
یک ماه قدم گذاشتی بر سر ما
اینک شده لحظهی غمانگیز وداع
بنگر به دل غمین و چشم تر ما
مهدی_شریفی
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#وداع
ای بنده سرگرم معاصی به خود آ
ای عبد گناهکار عاصی به خود آ
صد مرتبه از توبه خود برگشتی
این مرتبه محکم و اساسی به خود آ
#مهدی_شریفی
#ماه_رمضان
#توبه
#رباعی
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آی مــــردم از منِ بیچــــــاره هم یادی کنیـد
بعد او خیرسرم من زنده یادم، زنده یاد...
#طلا_کاظمی
شرمندهام ای خدا از این غم چه کنم؟!
با معصیت و بندگیِ کم چه کنم؟!
ماه رمضان رفت و اگر عصیان را
بخشیده نباشی؛ دم ِمرگم چه کنم؟!
#مرضیه_عاطفی
#وداع_با_رمضان
#غزل
🔹وداع تو مشکل است🔹
ای ماه، ای چراغ فروزان راه من
ای آشنای زمزمه و اشک و آه من
ای ماه! رمزی از رمضان در نگاه توست
ای آنکه دیده دوختهای در نگاه من
هر چند میروی و وداع تو مشکل است
پیوسته باد خاطرهات تکیهگاه من
ای ماه! دل سپردۀ مهمانی توام
ماهی که گفته است خدا: هست ماه من
ای شاهدِ سپیدۀ شبهای انتظار
ای قدر حُرمتِ شب قدرت، گواه من
بر شانههای توبه که سر میگذاشتم
دستی کشید پرده به روی گناه من
یادش بهخیر، در دل شبهای قدر هم
زمزم شنید زمزمۀ گاهگاه من
برگرد و سایه از سر و سامان ما مگیر
باشد که اشک توبه شود عذرخواه من
باران نور آیۀ «لا تَقنطوا» کجاست
تا چتر رحمتش بشود سر پناه من؟
ای ماه! با وداع تو ای کاش بگذرند
از جرم و از خطای من و اشتباه من..
#محمدجواد_غفورزاده