eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
سر سبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟ افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟ من شور و شر موج و تو سر سختی ساحل روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟ هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی مغرور، ولی دست به دامان رقیبان رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟ «تنهایی و رسوایی»، «بی مهری و آزار» ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی ‌‌‌‌‌‌ 🌹🌹🌹
در حسرت اینم که کنارم بِنِشینی با چشم خریدار، مرا خوب ببینی آنقدر به من خیره شوی تا بپذیرم... میلی به مَنَت هست و هوایی‌تر از اینی یک سینه عطش فوت کنی گوشه‌ی لبهام هَی شوق برانگیزی و هَی بوسه بچینی آنقدر به هم عشق بورزیم که فردا... کافر شده باشیم، نه ایمان و نه دینی! اقرار کنم پیش تو خوشحال‌ترینم اقرار کنی پیش من آرام‌ترینی ای کاش بیایی و دلِ سر به هوا را زنجیر کنی باز به یک عشقِ زمینی
قسم به این دل ویران دلم هوای تودارد به این دو دیده گریان دلم هوای تو دارد به آن نسیم سحرکه اورد ز کوی تو بویی زبوی کوی توحیران دلم هوای تودارد چوبلبلی که نوایش بجز ترانه گل نیست نشسته مست وغزل خوان دلم هوای تو دارد مثال باد وزان کو چوشانه بر سر بیدی که زلف کرده پریشان دلم هوای تو دارد تنم بسان قفس گشته واسیر زخویشم از این قفس برهان جان دلم هوای تو دارد براه عاشقیت جز غم وبلا چو ندیدم بلای عشق بگردان دلم هوای تو دارد بجز وصال تو جانا مرا خیال دگر نیست به تاب گیسوت ایجان دلم هوای تودارد به مثل برگ خزانم اسیر گردش ایام فتاده ام به بیابان دلم هوای تو دارد
من برای باتو بودن بال و پر می خواستم دلبری را از تو اما بیشتر می خواستم خواب بودم دیدمت آغوش وا کردی گلم بوسه ای را از لبت وقت سحر می خواستم از میان تیرگی ها پر کشیدم سوی تو با همه آشفتگی هایم شرر می خواستم ناز میکردی بیایی تا ببینم روی تو کاش میدی کنار تو ثمر می خواستم توی هر کوچه در هر خانه ای را میزدم مثل یک دیوانه از عشقم اثر می خواستم گرچه با تشویش بودم در پی دیدار تو عشق من شاید ندانی تاج سر میخواستم
خاطراتم‌راکمی‌بالاوپایین‌می‌کنم؛ تابہ‌مشھدمیرسدحالم‌دگرگون‌میشود 😢😢😢
عاشق روی توام، دست بدار از دل من به خدا! جز رخ تو، حل نکند مشکل من مهر کوی تو، در آمیخته در خلقت ما عشق روی تو، سرشته است به آب و گل من نیست جز ذکر گل روی تو، در محفل ما نیست جز وصل تو، چیز دگری حاصل من پاره کن پرده انوار، میان من و خود تا کند جلوه، رخ ماه تو اندر دل من جلوه کن در جبل قلب من، ای یار عزیز تا چو موسی بشود زنده، دل غافل من در سراپای دو عالم، رخ او جلوه‏گر است که کند پوچ، همه زندگی باطل من موج دریاست جهان، ساحل و دریایی نیست قطره ای از نم دریای تو شد، ساحل من زد خلیل، عالم چون شمس و قمر را به کنار جلوه دوست نباشد، چو من و آفل من امام خمینی
چونکه با رشتهٔ گیسوی تو پیوندی داشت مو به مو بسته به زنجیر جنون شد دل من
بلاتکلیف و بی تابم شبیه تخته ای پاره که از کشتی جدا گشته ست و بر دریا رها مانده
خدایا چادرم را دوست دارم چقدر این باورم را دوست دارم همین چادر که شد میراث زهرا من ارث مادرم را دوست دارم میان این همه دستور قرآن حجاب برترم را دوست دارم حجاب ، پرواز زن بر آسمان است من این بال و پرم را دوست دارم نشسته همچو تاجی بر سر من من این تاج سرم را دوست دارم بدم می آید از چشمان هرزه نگاه شوهرم را دوست دارم که این چادر برایم جان پناه است چقدر این سنگرم را دوست دارم حریم حرمت زن چادر اوست من این صحن حرم را دوست دارم شنیدم که خدا گفت بر ملائک زنان طاهرم را دوست دارم چو با چادر مرا دیده برادر بلند گفت: خواهرم را دوست دارم به مشهد خادمی زن این چنین گفت زنان محترم را دوست دارم عجت چادر به اندامت می آید رضا این دخترم را دوست دارم امام هشتم ما هم بگوید حجاب زائرم را دوست دارم چنین با نفس اماره بجنگم جهاد اکبرم را دوست دارم بدم می آید از مانتوی کوتاه من عفت در برم را دوست دارم قیامت می رسد روز حساب است امید محشرم را دوست دارم نگاه مرد نا محرم چو زهر است از این رو ظاهرم را دوست دارم چنین گفت شوهرم بین قنوتش خدایا دلبرم را دوست دارم خدایا انتخاب من به حق بود حیای همسرم را دوست دارم بگویم بیت اول را در آخر خدایا چادرم را دوست دارم
شب خودش پُرمیکند بغض گلویم بی سبب وای بَرحالی که غم هم پابه پایش میدود
گر به دستانم بیفتد خرمن زلف سیاهت ذکر عشقت را بگویم با دو چشم و روی ماهت
حل کنی مثل نباتی لب من را به لبت تن گذاری به تنم با بدنت شب به شبی
حق نداری به کسی غیر خودم دل بدهی حق قطعی منی لب به لبم لب به لبی
‏مثل دیوار ترک خورده پس از "زلزله" ها گاه دل ها ز سخن های کسی می شکند... سلام شب همگی بخیر ✋🏻
چون کاسه‌ای که پر شدنش بی صدا کند از تو دلـم پر است ولی دم نمی‌زنم
دوستت دارم ولی این را نمی‌گویم به تو گفته بودی بارها اهل تلافی نیستی
صبرکن! یک لحظه، عصرِ جاهلیّت نیست که من نفس دارم، به خاکم می‌سپاری خوب نیست 😐
توجیہ من اینَست دلم مال خودم ‌نیست با قاعده‌ے عشق بخوان فرضیہ‌‌ام را
کُندی ساعات تنهایی برایم کافی است دیگر از جانم چه میخواهند این تقویمها
به تقویـمِ من سالها سرنوشت فقط مهـر و آبان و آذر نوشت سراغــم بیا ای بهــار و بِـبَر مـرا تا خیــابانِ اردیبهشـت
مانند دو فنجان که نشستند به سینی جـــا داشت بـیــــایی و کنـــارم بنِشینی جاداشت که از شاخهٔ خشکیدهٔ دستم با معجــزهٔ عشق، دو تا سیب بچینی من شعرفروش غزل چشم تو هستم تـــو مــاهتــریـن مشتری روی زمیـنـی لیلی شـده ای در ادبیات، اگــرچــــه تو جان منی! جان من از منظر دینی در چایی تـلــخ ِ غــزلــم قند بینـــداز "شیرینِ" غزل باش گلم! خیر ببینی
‍ کمی گم میشوم پیداترم کن چو پیدا می کنی شیداترم کن نگاهت را به دل سنجاق کردم بگیراز من نشان ، رسواترم کن سکوتم را تو بشکن با نگاهت میان شب بیا غوغاترم کن سراغم را بگیر از ماه و ماهی خدایی کرده و دریاترم کن چو حوضی کوچکم ،مهتاب من باش بزرگی کن ! بمان داراترم کن خیالت را چه سرگردانم امشب کمی گم میشوم پیداترم کن
به دنبالِ دعا بودم برایت که شد یک بیتِ پُر احساس پیدا الهی نامِ تو باشد یکی از " چهل " تا در قنوتِ " وِترِ " مولا...!! 🤲
♥️ یک نخی از چـادرت در جوی کوچـه غرق شـد، کوچـه را عطـر گلابِ نابِ کاشان بـرده اسـت ... ❤️
من سربلندِ غیرت خویشم در این مصاف تیغ رقیب، لایقِ بر تن نشستن است! -