eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح زیبای من آن لحظه ناب است که تو با دوتا چای و دوخط شعر بیایی پیشم
🌻سلام صبحتون بخیر🌻 روزتون عالی و بابرکت به‌ قصد عاشقی دل را بـه دریا می‌زنیـمـ اما نمی‌دانیم‌ طوفان این‌ میان با ما چه‌ خواهد کرد!
نکند بوی تورا باد به هرجا ببرد خوش ندارم دلِ هر رهگذری را ببری
. چه راه دوریست از قلب تا دست راست اگر چپ دست بودم شاعرانه تر مینوشتم...
از حُجب و حیا به هیچ راضی شده‌ای دلخوش به چت و ایموجی بازی شده‌ای تلخ است که با چادرِ زهرا خواهر! بازیچهٔ معشوقِ مجازی شده‌ای!
از روی غریبه سخت رو می‌گیرم از باغِ بهشت،عطر و بو می‌گیرم با چادر زهرا به جهاد آمده‌ام پاداشِ جهاد را از او می‌گیرم
بگریز از هجوم غم اندر پناه شعر! در روزگار خوش‌تر ازین کار و بار کو؟
پُر ز بیداد دل است این دفتر شعر و غزل زنده بادا هر که شعرش میدهد طعم عسل چشم دل وا میکند تَک بیتی از یک مثنوی بین مردم با کنایه میشود ضرب المَثَل
گریه ام پرسید از دلتنگی ام تکلیف چیست؟ گفت: خوب است انتظار امّا بمیری محشر است
آمد از معنی تک بیت سوالی بکند ناگهان عاشق شعر و غزل و شاعر شد...
هلاکِ حُسنِ خدادادِ او شَوَم كه سراپا چو شعرِ حافظِ شيراز ، انتخاب ندارد
ذوق شعـرم را کجا بردۍ کہ بعد از رفتنٺ... عشق و شعـر و دفتر و خودکار آرامم نکـرد!
ای کاش که هرکس به مرادش برسد شب رفته و روزهای شادش برسد... آن دل که شده از ستم دنیا ؛ خون شاید که فقط شعر به دادش برسد
من همان خسته‌یِ بی‌حوصله‌یِ غم زده‌ام .. آدمِ بد قلقی که رگ خوابش "شعر" است !
ای عشق همیشه در وجودم بودی یک عُمر فقط ذکرِ سجودم بودی با این که کنارِ من نبودی ، امّا ... هروقت که شعر می سرودم بودی
بگذار بگویند ڪه چاڪر شده ام از عشق شما ذاڪروشاعر شده ام با پرچم یا حسن ببیند دشمن بر قبر چهار امام زائر شده ام ؟ 💚 💚
پری رویی، نه... زیباتر، سر زیبایی ات بحث است به طرزی که کم آوردند توضیح المسائل ها و من معنی بعضی شعر ها را دیر می فهمم که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
گر شعر نه مال و ثروتم می‌بخشد صد گونه خوشی و لذّتم می‌بخشد از شعر همین سود مرا بس، که دمی از فکر‌ جهان فراغتم می‌بخشد
 تا در دل من عشق تو اندوخته شد جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد عقل و سبق و کتاب بر طاق نهاد شعر و غزل دوبیتی آموخته شد
خسته از حَرّاف هایِ بی غمِ دُور و برم می کِشم تیغِ سکوتم را به جای خنجرم خسته از شهرِ نقابم،خسته از شهرِ ریا می روم بلکه کمی سالم بمانَد باورم چون همین هستم که هستم کار و بارم سکّه نیست مثل این رویِ من است ای دوست رویِ دیگرم ساعتی شمّاطه دارم مانده ام جُرمَم چه بود؟ هرکه را بیدار کردم با غَضَب زد بر سَرَم تا تک و تنها شدم دیدم به حکمِ زندگی تک که باشم تا ابد از شاه بودن سرترم..! . .
زندگی جيره مختصريست مثل يک فنجان چای و كنارش عشق است مثل يک حبه قند زندگی را با عشق نوش جان بايد كرد …
شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه باید این قائله را "آه" به پایان ببرد
بی‌ وفـایی میکنی من هـم تماشا می ‌کنم فـرصتی تـازه بـرای گـریـه پیـدا می ‌کنم دوستت دارم ولی می‌ ترسـم از رسوا شدن هـر چه از زیبـایی ات گفتند حاشا می‌ کنم من که یک لشکر حریفم نیست تسلیم توام با رقیبـان پیـش چشمانت مدارا می ‌کنم هرچه از دنیا بدست آورده‌ام تا پیش ازاین خـرج عمـر رفتـه ‌ام از دار دنیـا می ‌کنـم سوختم چون شمع اما ریشه ام را ساختم خانـه ‌ای دیگر بر این ویرانه بر پا می‌ کنم از کنـارم رفتـه‌ ای اما به یادم مانده‌ است خاطراتی که دلم را خوش به آنها می کنم..
عاقد خدا و شاهدش پیغمبر او داماد حیدر، گل عروسش کوثر او در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست در چهره ی مولا چه شوق بی قرینی ست لبخند شرم و شوق زهرا را نظر کن این رخت دامادی مولا را نظر کن لمس وجود فاطمه معراج حیدر گرمای دست مرتضی جنات کوثر او زیر چشمی شوهر خود را نظر کرد با یک نظر قلب علی زیر و زبر کرد این عشق اوج عشق معنای حضور است نور علی نور است امشب غرق نور است... 🌸 یاعلی و یازهرا 🌸
مشغول گریه‌های غریبانه‌ی خودیم... ما را اسیر لشگر درد آفریده‌اند... ما را دچار عشق نمودند و بعد از آن... کوهی به نام حضرت مرد آفریده‌اند...