eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
خنجرازبیگانه خوردن سخت ودرمان سخت‌تر نیشخند دوستــان امــا دوچندان سخت‌تر خنده‌هایم خنده‌ی غم،‌ اشک‌هایم اشک شوق خنده‌های آشکار از اشک پنهان سخت‌تر چید بالم را و درهای قفس را باز کرد روز آزادی‌ست از شب‌های زندان سخت‌تر صبح گل آرام در گوش چنار پیر گفت: هرکه تن را بیشتر پرورد، شد جان سخت‌تر مرگ آزادی‌ست وقتی بال و پر داری، کنون زندگی سخت است اما مرگ از آن سخت‌تر.....
حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد این گدایِ بی‌وفا هم واقعاً نوکر نشد آخرشم اون چیزی که میخواستی نشدم آقا ... درد و غم‌هایم زیاد و این دلم آلوده است معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد توبه‌ها کردم ولی توبه شکستم بعدِ از آن این چنین بودم که دردِ من دوا دیگر نشد با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم من‌که دیدم غربتت اما دلم مضطر نشد نوکر .. امیدش اربابِ ‌‌... امیدش اربابِ 😭 التماس دعای فرج وعاقبت بخیری
▪️عکسهای منِ ناقابل و بابُ القبله ▫️حسرتِ هر شبه را دور و برم ریخته ام ▫️ بسته شد و نوکرِ آواره شدم ▪️ را چه کنم؟! سخت به هم ریخته ام
❤️ تا گفتم دلم شکست ، بند دلم را، ز هم گسست ای اسم اعظمت به زبانم، عَلَی الدَّوام ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکَلام
چندیست خوراکم همه شب و زاریست از جان و دلِ بی رمقم صبر فراری ست تقویم پُر از ضربدرِ سرخِ جنون شد ڪارِ منِ مشتاق فقط روز شماریست
دادم تو را قسم به نخِ چادری که سوخت.. شاید دلتــــــ بسوزد و یک کربلا دهے.. ‍
اندازه ی یک عمر تنهایی غزل دارم وقتی با باران نمی آیی غزل دارم این جاده ها بن بست های بی سرانجامند وقتی پایان غزلهایی ، غزل دارم
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟ راستش زور من ِ خسته به طوفان نرسید گر چه گفتند بهاران برسد مال منی قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید. 🦋
رسیده بزم عشق و باده می ریزند عاقلها ((الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها))۱ جهان انگشت بر لب از جمال یوسف زهرا  ((زتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها))  حرم را باز پس می گیرد از نامحرمان بی شک  ((جرس فریاد می دارد که بربندید محملها))  به بانگ یالثارت الحسین آغاز خواهد کرد  ((که سالک بی خبر نبود زراه و رسم منزلها))  نشسته بارهجران تو بر این پیکر لاغر  ((کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها))  تو سراللهی و مخفی است قدر ات در جهان اما ((نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها))  به عشق عطر گیسوی تو دنیا را رها کردم  ((متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها)) ۲ بیا و با طلوعت گل برویان از کویرستان  که خورشید و زمین هم خسته اند از دور باطل ها  تو مثل آیه ی تطهیر نازل می شوی، آخر به آخر می رسد بالا نشستن های نازل ها  تو حسن مقطع زیباترین شعر خداوندی  تو می آیی و می آید به پایان کل مشکلها ترجمه : ۱:ای ساقی جام را بگردش بیاور و تناول کن  ۲:هرگاه خواستی معشوق را ملاقات کنی از دنیا دست بکش ودنیا را ندیده بگیر 
من برایت شعرگفتم ،این جسارت را ببخش گاه گاهی یادت افتم ،این اشـارت را ببخش اینکه پایت را به  شعرم باز کردم بی سبب سرزنش کردم دلم را ،این شرارت را ببخش از دلم هر آنچه غیر از تو در آن مأوا گرفت خالـی و پاکیزه کردم این طهارت را ببخش در میانِ شـــعله های غم دلــم آتــش گرفت بی نصیب ازآن نبودی این حرارت را ببخش گفته بودی خاک کن با اینکه چیزی هم نبود دفنِ یک دلبستگی با  این مهارت  را ببخش تو فقط یک لحظه از دنیایِ سردم رد شـدی این اسارت این اسارت این اسارت راببخش
👌💔 بی تو چقدر مرثیه خوانند شاعران پایان شاعرانه ی بغض جهان، بیا سردرگم اند در غزل عشق واژه ها سررفته است حوصله ی شعرمان، بیا در نبودن های بی تو تلنبار می شود بر قلب بی قرار، غم بیکران، بیا پر می شود حوالی قم از نگاه تو آرامش سه شنبه های جمکران،بیا چشم انتظار، خسته، پریشان و بی قرار افتاده ایم بی تو ز تاب و توان، بیا عمری دخیل بسته و دلبسته ی توایم وا کن گره ز کار دل و ناگهان بیا قلب زمین گرفته، زمان را قرار نیست ای بغض مانده در دل هفت آسمان، بیا ...
به اسم دوستی از من گرفتی دوستانم را همین که بال و پر دادی ، گرفتی آسمانم را مپرس از من چرا آواره ی غربت شدم وقتی در این دنیا کسی جز غم نمی فهمد زبانم را مرا در اوج می خواهی و خوارم می کنی ای عشق ! همیشه می کشی از زیر پایم نردبانم را برای رفتنت هر دم دلیلی تازه آوردم مگر پنهان کنم پایان تلخ داستانم را نه تنها پیرهن را ! این برادرها که می بینم به وقتش دور می ریزند حتی استخوانم را ! مجازات کسی که عشق را فهمید ، تنهایی ست تو با این حکم سنگین تا ابد بستی دهانم را ...
🍀🍀حسن ختـــــــام امشب🍀🍀 خسته ام قدری نگاهم کن حسین با نگاهت روبه راهـم کن حسیــن ای همـــه پــاکی، به فریادم برس جان زهــــرا بی گناهم کن حسین با میِ عشقت خـرابــم کن حسین لحظه ای نوکر خطابم کن حسین روز محشر بین جمـــع عاشقــان راه اگر دارد حســـابم کن حسین تــا ابــد عبد و عبیدم کن حسین پیش زهرا رو سفیدم کن حسین دوست دارم با شهادت جان دهم در ره عشقت شهیدم کن حسیـن
حسن‌ختام زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است روضه خوان از خبر آینه، حیران شده است روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کند گویی از آخر این روضه پشیمان شده است روضه خوان دم نزد اما همگان میدانند ماه از حادثۀ کوفه، هراسان شده است مستمع حوصله ی صبرندارد دیگر بعد از این صاعقه ها نوبت باران شده است روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریست فهم این روضه برای همه آسان شده است چند سال است که درگیر همین بیدلی ام "آتش و آب بهم دست و گریبان شده است" شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرش ارمنی در عجب از کار مسلمان شده است روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شب این تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است
شک ندارم بی کسی از درد هجران بهتر است خشکسالی گاهی از سیلاب و باران بهتر است رنگ و رویت می پرد در گوشه ای از خاطرات با صلابت ارگ بم باشی و ویران بهتر است بارها هی گفته شد هرگز کسی باور نکرد معرفت از خال لب، موی پریشان بهتر است ” باز باران! بی ترانه! ” روح و جان را می خورد همت و تصمیم کبرایِ دبستان بهتر است گاه باید از نگاه دیگران افتاد و رفت رفتن از ماندن میان نارفیقان بهتر است سخت باشد در زمستان باغبانَت ول کند حین گندیدن بفهمی خاک گلدان بهتر است لحظه ای باید بایستیم و کمی باور کنیم نقطه ی آغاز ما از خط پایان بهتر است مادرم می گفت من آدم به دورم، راست بود دوست دارم شهر را اما بیابان بهتر است ” خنده بر هر درد بی درمان ” … ولش کن بی خیال درد دارد خنده هایم چشم گریان بهتر است
@shervamusiqiirani-4 - تصنیف : بی شکیب.mp3
4.69M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 از غم بگو از شور و شادی بی نصیبم بی آشیانم بی شکیبم ای آشنا با این دل بی آشنایم ای با خبر از قصه ها از غصه هایم پایان ندارد سوز و گدازم تا بر سر نازم سیارم در نیازم آن دم که شد درد و ستم هم خانه من گل های باغ عاشق گردد گل زرد از غم بگو از شور و شادی بی نصیبم تا بر سر نازم سیارم در نیازم آن دم که شد درد و ستم هم خانه من گل های باغ عاشق گردد گل زرد از غم بگو از شور و شادی بی نصیبم
‌‌‌‌‌ این چه حرفیست که در عالم بالاست "بهشت" هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت... دوزخ از تیرگی بخت درون "من و توست" دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت.. 🌹🌹🌹
کجاست؟ آن گُل سرسبد عالم ایجاد کجاست؟ یوسف فاطمه با حُسن خداداد کجاست؟ دیده ها در ره آن مصلح کل مانده براه آنکه برپای کند محکمه ی داد کجاست قاف تا قاف جهان منتظر مقدم اوست تک سواری که جهان را کند آباد کجاست مهر تابنده که خورشید درخشان فلک نور از و کسب کند در همه ابعاد کجاست مکتب دادگری آنکه نماید بنیان برکند ریشه ی الحاد ز بنیاد کجاست کشتی اهل ولا در یم طوفان بلاست ناخدائی که زموجش کند آزاد کجاست آنکه آید به هوای طلبش صبح و مسا از دل منتظران ناله و فریاد کجاست مرغ باغ ملکوت و گُهر بحر وجود اهل دل تا شود از مقدم او شاد کجاست صاحب عصر و زمان منتقم آل رسول تا که جاوید کند سیره ی اجداد کجاست حق مظلوم ز بیدادگران برگیرد بر ستمدیده کند رحمت و امداد کجاست بهدف تا برسد تیر دعا باید گفت یارب آن ریشه کن ریشه¬ی بیداد کجاست؟ (آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست) آنکه یکدم نرود خاطرش از یاد کجاست صبر کن صبر «مقدم» که ظفر می آید آن سفر کرده بزودی ز سفر می آیــد
گذر کوی گذر کردم سر کویت سر شبها ته شبها: ندانم تا کجاه خواهدرسد این رفت و آمدها: گهی باشعر حرف دل زده گاهی به آوازی: خیالم بوده هرگز در سکوتم نیست مطلبها: فراوان شکوه در دل هست گویم در حضورتو: ولاکن شوق دیدارت زده مهری سر لبها: به نیمه شب فراغت کرده مشق گفتن ومعنی: زبان خوشتر نبودش گفتن یارب ویاربها: چنان کزحال و قال تشنگان از شربت وصلت: مثال مرغ بنشسته به بام شام مقصدها: به شوق حسن رویت تازه فهمیدم: زنند زانو به پایت ماه و مه باکل کوکبها: کنار گوش خود از خاک راه رفته بشنیدم: کزین گوهر شناسان میرسد فریاد یا ربها: نشین افخم سر کوی مراد و چشم دل وا کن: که اندر انتهای شب خریدارند هم دمها:
دمے انصاف ڪن جانا، تو غوغا ڪرده‌اے یا من؟ تو خود را بهرِ این هجران، مهیّا ڪرده‌اے یا من؟ بگو آیا تو با حسرت، ز چشمے مملو از نفرت نگاهے با محبت را، تمنّا ڪرده‌اے یا من؟ تو بازے ڪرده‌اے گاهے، و من بازیچه‌ات بودم ولیڪن نقش عاشق را، تو ایفا ڪرده‌اے یا من؟ شدم تا غرق آغوشت، مرا از خود جدا ڪردی بگو احساس قلبت را، تو حاشا ڪرده‌اے یا من؟ عزیزم خود قضاوت ڪن، مگر من با تو بد ڪردم؟ بگو این ظلم بے حد را، تو امضا ڪرده‌اے یا من؟ ❤️💐
تیشه زد بر جان شالیزار، طوفانی مهیب شد ملول از هر نسیمی، این چه فرجامی‌ست باز؟؟! ☺️
خنجرازبیگانه خوردن سخت ودرمان سخت‌تر نیشخند دوستــان امــا دوچندان سخت‌تر خنده‌هایم خنده‌ی غم،‌ اشک‌هایم اشک شوق خنده‌های آشکار از اشک پنهان سخت‌تر چید بالم را و درهای قفس را باز کرد روز آزادی‌ست از شب‌های زندان سخت‌تر صبح گل آرام در گوش چنار پیر گفت: هرکه تن را بیشتر پرورد، شد جان سخت‌تر مرگ آزادی‌ست وقتی بال و پر داری، کنون زندگی سخت است اما مرگ از آن سخت‌تر.....
حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد این گدایِ بی‌وفا هم واقعاً نوکر نشد آخرشم اون چیزی که میخواستی نشدم آقا ... درد و غم‌هایم زیاد و این دلم آلوده است معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد توبه‌ها کردم ولی توبه شکستم بعدِ از آن این چنین بودم که دردِ من دوا دیگر نشد با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم من‌که دیدم غربتت اما دلم مضطر نشد نوکر .. امیدش اربابِ ‌‌... امیدش اربابِ 😭 التماس دعای فرج وعاقبت بخیری
چه نیازی به سر شانه‌ی مردم دارم؟ وقتی که سرم هست به دیوار اباعبدالله...
گریه‌هایم در مسیرِ عشق یادم داده‌اند آنکه حسش بیش ، اشکش بیشتر ...