eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
55 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
او که گوید مانده ام مشتاق او هم میرود جستجو کن تا ببینی جستجو هم میرود 🌸نخ به پای بادبادک های کم طاقت نبند میبُرد نخ میبَرد دل آبرو هم میرود حرمتش را داشتم دم بر نیاوردم ولی از لج من تازه او از روبرو هم میرود زخم عشقش کار خنجر می‌کند با گردنم امتحانم گر کند جان مو به مو هم میرود منتظر بودم که شاید مثل رویایم شود میرود پشت سرش آن آرزو هم میرود عزم جنگیدن کند سرباز بزمش میشوم چون نتنها تن که حتی رنگ و رو هم میرود
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند یعنی با گریه برای امام حسین علیه السلام حالت خوب میشه
این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد؛ هرچقدر میشکنم باز نمک میپاشد ...
حال مرا ببین و نگاه مرا بخوان از بی تو بودن ست بد آورده ام ▪️
پیر دنیای مجازی را نصحیت خواستم لفت دادن گفت از ریموی ادمین بهتر است گفت باید وقت آفلاینش تو آنلاینی کنی چنگ گرگ از چشم چون آهوی ادمین بهتر است همچنین میگفت ازبس شیک و پیک است و برند از تمام ادکلنها بوی ادمین بهتر است وقت تنبیه کسی چون من که چت کرده زیاد از تمام عضوها ابروی ادمین بهتر است گفت وقتی کودک شر درونت چاره جست زنگ های خانه های کوی ادمین بهتر است همزمان دعوت شدم در کافه و توی چمن گفت از سان شاین هم آلوی ادمین بهتر است کار وقتی بیخ پیدا کرد نیش نوش ماست مطمینا از فتا هم. خوی ادمین بهتر است
وقتی بیاد آقا اشک می ریزی؛ این اشک، رهایت از دل خاک کند بالت بدهد راهی افلاک کند تو اشک غم حسین را پاک نکن بگذار که این اشک، تو را پاک کند
هرکه راعشق حسین نیست زخود بی‌خبر است تشنه عشق‌حسین از همه کس زنده‌تر است... لاادری
عشق بازیچه و حکایت نیست در ره عاشقی شکایت نیست هر چه داری چو دل بباید باخت عاشقی را دلی کفایت نیست
عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق باز نیابی به عقل سر معمای عشق عشق چو کار دل است دیدهٔ دل باز کن جان عزیزان نگر مست تماشای عشق
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن آینه صبوح را ترجمه شبانه کن ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن
‏از لحاظ روحی نیاز دارم زنگ خونه رو بزنن و بگن مشقاتو نوشتی بیا پایین، می‌خوایم گل کوچیک بزنیم.
چَشــم‌هایَـت، دِلِ مَــن، کـارِ خُـدا یا قِسمَـت وَ دَر اين غائِلـه تَشخيصِ مُقَصِّر سَخت‌است
مَرا زِ عِـشـق مَگوئيـد عِــشـــق گُمشُـده‌اىست كه هَر چه هَست نَدارَم كه هَر چه دارَم نيست
∫🥀.. تو‌مرا‌نادیده‌بگیر … و‌من … بدنم‌روز‌به‌روزکبود‌ترمی‌شود از‌بس خودم‌را‌میزنم به نفهمـــی …!!!(:
شُده آیا که نفهمی؛ که چه مرگت شده است؟ من دقیقا به همین حال دچارم امشب..
شده تنها به خودت تکیه کنی درد نفهمی شده هم بغض کنی هم غم دلسرد نفهمی به تو گویم که شدی باعث این مشکل حادم چقَدر رنج کِشم تا توی نامرد نفهمی
من به شش گوشه ات ای دوست گرفتار شدم گنبد زرد تو را دیدم وبیمار شدم فارغ از خود شدم وراهی دیدار شدم همچو تمار خریدار سر دار شدم غم محبوب نشاندست به جانم ثمری که به کویش گذری کرده ودلدار شدم م.نادعلیان # بداهه
شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک؟ من به این چاره ی بیچاره دچارم هر شب....
نامه ی عشقت بخواندم، عاشق دردت شدم حلقه ی زلفت بدیدم، حلقه در گوش آمدم
چون ڪربلا جایے برایم در زمین نیسٺ جز اربعیــــن ،آخـر زمانـے بهترین نیسٺ دارد صـفایـے چــاے موڪــب‌ هـاے آقـا طعمش خدا داندڪه درخُلدِ برین نیسٺ لاادری
در ساغر تو چیست که با جرعهٔ نخست هشیار و مست را همه مدهوش می‌کنی
بی وصل تو هرگز نخواهم زندگی را از تو گرفتم حسُّ و حال بندگی را ای تو تمام شوق من در عاشقی ها با من بمان تا طی کنم بالندگی را (عارف)
دیشب سه غزل نذر تو کردم که بيايي چشمم به ره عاطفه خشکيد ؛ کجايي؟؟ با شِکوه ي من چهره ي آدينه ترک خورد از سوي تو اما نه تبسم ؛ نه ندايي از بس که در انديشه ي تو شعله کشيدم خاکستر حسرت شده ام ؛ نيست دوايي؟ آمار تپشهاي دلم را به تو گفتم پرونده شد اندوه من از درد جدايي سوگند به آواي صميمانه ي نامت از عشق فقط قصد من و شعر شمايي هر فصل دلم بي تو ببين رنگ خزان است آغاز کن اي گل ! سفر سبز رهايي من منتظرم ! مرحمتي لطف و نگاهي حيف است رسد مرگ من اما ! تو نيايي شاعر ناشناس
"من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم"  آینه بودم و از غربت تو تــارشــدم  روز اول که دلم از غم تو خلق شده  با تو همسایه ی دیوار به دیوار شدم 
بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبـر شدی باغ ارم سقـــر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود
1400/2/14 من کویرم لب من تشنه‌ باران علی‌ست این لب تشنه‌ پرشور غزل‌خوان علی‌ست این که گسترده‌تر از وسعت آفاق شده‌ست به یقین سفره‌ گسترده‌ دامان علی‌ست منّت نان و نمک نیست سر سفره‌ او پس خوشا آن‌که در این دنیا مهمان علی‌ست آتش اشکی اگر در غزلم شعله‌ور است بی‌گمان قطره‌ای از درد فراوان علی‌ست لحظه‌ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد که جهان آینه‌درآینه حیران علی‌ست کعبه یک‌بار دهان را به سخن وا کرده‌ست تا بدانیم کلید در این خانه علی‌ست از دم صبح ازل نام علی را می‌خواند دل که تا شام ابد دست‌به‌دامان علی‌ست
دو شاخه نرگست ای یار دلبند چه خوش عطری درین ایوان پراکند اگر صد گونه غم داری چو نرگس به روی زندگی لبخند لبخند فریدون_مشیری
رنگ چشمش را چه می‌پرسی ز من رنگ چشمش کی مرا پا بند کرد آتشی کز دیدگانش سر کشید این دل دیوانه را دربند کرد 🌹🌹🌹
این است پند من که ز خوب و بد جهان نه غره شو، نه رنجه که هر چیز بگذرد...
✨حــــســیــــن جـــــان.... ✨واجب شده روزها کمی دربزنم ✨قدری به هوای ‌حرمتـ پـ🕊ـربزنم ✨لازم شده درفراق شش ‌گوشه‌تان ✨دیوانه‌ شوم به سیم ‌آخر بزنم