eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
صدا که زدی مرا جنگل جانم چلچله باران شد
چقدر خواب ببینم که مال من شده‌ای و شاه بیت غزل‌های لال من شده‌ای؟ چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض جواب حسرت این چند سال من شده‌ای چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟ تو ناسروده ترین بیت فال من شده‌ای چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم خدا نکرده مگر بی‌خیال من شده‌ای؟ هنوز نذر شب جمعه های من اینست که اتفاق بیفتد حلال من شده‌ای که اتفاق بیفتد کنارتان هستم برای وسعت پرواز بال من شده‌ای میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق تو شاعرانه ترین احتمال من شده‌ای مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست عجیب خواب قشنگی‌ست مال من شده‌ای -
چَشــم‌هایَـت، دِلِ مَــن، کـارِ خُـدا یا قِسمَـت وَ دَر اين غائِلـه تَشخيصِ مُقَصِّر سَخت‌است
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو شرح دهئم غم تو را نکته به نکته مو به مو از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده‌ام خانه‌به‌خانه در به در، کوچه‌به‌کوچه کوبه‌کو
شمع باشی یا نباشی من همان پروانه ام تو سر عقل آمدی من همچنان دیوانه ام
ڪَفته‌ بودم شعر بی‌شعر ! امشب امّا یاد او باز دارد ڪاغذوخودڪار دستم می‌دهد .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌ 🖤🌺🖤
منم آن شکسته‌ سازی که توام نمی‌نوازی که فغان کنم ز دستی که گسسته تار ما را ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
🌱🖇 دلــم‌راسیب‌سرخی‌برسـرم‌کـردم، کمانت‌کو؟ اگرپایین‌ترازآن‌هم‌زدی‌خوب‌است، بسـم‌الله!
🌱🖇 شَهر بُزرگ است تَنم، مَن طرفی، غَم طرفی ..
- معجزه - معجزه کلمه نیست . یک موجود دست و پا دار و جان‌دار است باور نمیکنی ؟ آه البته حق هم داری :)))) کسی نیست تا خودت را به خودت نشان دهد و بگوید ببین ... آنچه در آینه است . معجزه ای‌ست بسیار عظیم‌ . خودت را قبول کن . بپذیر درونت را
نماز عاشق و معشوقه چون فرادا نیست تویی تمام وجودم منی که در ما نیست بیا ببین عرقم را ببین که خون جاری است چه خسته دل شده ام درد هست و پیدا نیست برای این غزلم یک سفر طلب دارم بدونِ فرض شرایط غزل مهیا نیست 🌸نشسته گرد سفر روی شانه روحم رفیق راه من این جسم بی سر و پا نیست ببین کجای دلت گیر کرده ام عشقم میان سینه و جانت ولی هویدا نیست سلام بر تو و باشد جواب بی پاسخ ولی بدان که هنوزم مرا تسلا نیست
شب های جمعه زار و پریشان ِ کربلاست هر کس که در دلش غمِ هجران ِ کربلاست
. من ضرر ڪردم و تو معتمد بازاری بار ما را نخریدند...تو برمیداری؟! مثل طفلے ڪه زمین خورده دویدم سویت آمدم گریه ڪنم، حوصله ام را داری؟ داغ یک بوسه دو سال است به جانم مانده به همین گریه مگر تازه ڪنم دیداری پدرم گریه ڪنت بوده و آقا! من هم به جز از گریه براے تو ندارم ڪاری ڪربلایم ببرے یا نبرے خود دانی بند قلاده ما را به ڪسے نسپاری! غزلم در حد یک شاعر دربارے نیست بنویسید مرا گریه ڪن درباری!
گفته بودند عاشقان را ألبلِاء لِلولاء منع روی یار مرگ است عاشقان را، نی بلا من که در قول و قرار اربعین بودم، چرا ؟ بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا ...💔
باز شب آمد بدنها خسته شد خستگان خفتند و درها بسته شد جز در رحمت که هرگز بسته نیست عشق اگر باشد کسی دلخسته نیست شب نماز مصطفی را دیده است شب مناجات علی بشنیده است دیده ی شب دور از چشم همه اشک زینب دید و‌دفن فاطمه شب کنون دارد جلای دیگری از نماز حجت بن العسکری من کی ام عبد زپا افتاده ای رایگان عمر خود از کف داده ای من کی ام در چنگ غفلت ها اسیر ای خدای مهربان دستم بگیر مرحوم حسان 🍃 نماز شب رو به نیت ظهور بخونیم ان شاء الله 🍃
يَا مَنْ يُعْطِى مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ ای آن‌ ‌که به هر که از او و او را نیز می‌بخشد جزءِ همین دسته‌ام نه میدانم چگونه بخواهم و نه چگونه حرف زدن را بلدم! تو را هم آنچنان نمیشناسم... فقط میدانم گفته‌اند: ”أحب الله من أحب حسينًا” و من از آن روز... حسینِ تو را دوست دآرم هوآیم را داشته بآش که سخت محتآجم‌.
پرده برداشته از فتنه گر چشمش تا صبح آدینه ی شهر غزل آغاز شود سلام به همه ی خوبان
رو سیاه آمدم و دربه درم پاکم کن با نگاهی به دو چشمان ترم پاکم کن دارم اقرار به لب عبد خطاکار هستم دست خود را بکش آقا به سرم پاکم کن ناخوش احوالم از این عهد شکستن هایم توبه ام توبه نشد بی ثمرم پاکم کن بس که رفتم پِیِ دنیا و هوس بازیها بنده ی نفس شدم در خطرم پاکم کن ترس دارم که دگر فرصت من کم باشد در همین ماه بیا شاهِ کرم پاکم کن مثل آن یار شهیدی که نگاهش کردی جان بی بیِ دو عالم بخرم پاکم کن چاره ی کار من اصلا حرم ارباب است یک شب جمعه مرا کنج حرم پاکم کن سحرتون بخیر التماس دعای فرج
شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی‌خبر #عمتی‌المظلوم💔
صحنه ی خنده ی تو الگوی بازیگرهاست قدرت چشم تو فرمانده ی جادوگرهاست عشوه ی موی تو در باد که در رقص آمد عامل شوق قلم در غزل و دفترهاست تلخی چشم تو شد لذت تریاکی ها تیزی ابروی تو آبروی خنجرهاست اخم یا اشک تو وقت عصبانیت و غم عامل ابری و شرجی شدن بندرها ست شال تو غنچه سرای رز و یاس و میخک دامنت انجمن شعری نیلوفرهاست چیزی از جان و دلم بهر کسی باقی نیست چشم تو قافیه ی مطلع غارتگرهاست
پیرِ غزلم چونکه قلم پینه زده گویا که قلم پای علم سینه زده تا آمدم از شنبه شروعش بکنم حیران زده دیدم قدم آدینه زده
گر چه شکستی 💔 قفل دل، عیبی ندارد دفنم نمودی زیر گِل، عیبی ندارد من که فداییِّ تو بودم نازنینا هرگز نباشی تو خجِل، عیبی ندارد (عارف) جمعه١٩شهریور١۴٠٠ تقدیم به آنکه باعث وبانی عاشقیم شد
اصلا سه سال است زندگی معنا ندارد دل طاقت دوری و این غمها ندارد هیچ منظری زیباتر از کربُبلا نیست دیگر تحمل این دل شیدا ندارد این حسرت جا ماندگی خواهد مرا کُشت یارب مدد کن سینه دیگر جا ندارد تا کی کرونا حق تصمیم دارد اینجا ؟ گویا ذلیل مُرده به غیر از ما ندارد...! ویروس منحوس را خدا ریشه بسوزان من مانده ام ویروس، خدا؛ آیا ندارد...؟ دیگر لبالب شد تمام ظرف صبرم باید که برخیزم، وفا، دنیا ندارد مولای من خودْ، چارۀ بیچاره ها کن قلبِ شکسته، پایین و بالا ندارد عارف به تنگ آمد ز جور این زمانه چاره به جُز صبْرْ، این دلِ تنها ندارد (عارف) جمعه١٩شهریور١۴٠٠
‍ ‍ آه جز آینه‌ای کهنه مرا همدم نیست پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست! یک خود آزاری زیباست که من تنهایم لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست من از این فاصله‌ها هیچ ندارم گله‌ای هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست تو نبین ساکت و ارام نشستم کنجی حرف نا گفته زیاد است ولی محرم نیست
در کار بشر صد گره افتاد خدایا دستی که گشاید گره از کار نیامد ..
. من نمی‌خواهم کسی بیاید که عقلم را سر جایش بیاورد و منطقم را بالا ببرد .. یا بگوید چگونه بخند و بپوش و ببین .. چگونه باش و نباش .. من فقط دلم می‌خواهد، کسی بیاید که با او دیوانه ی بهتری باشم .. همین ...😐🙅 🦋🍃 .
شده تقدیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟ سالها گیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟ پشتِ یک قلبِ به ظاهر خوش و یک خنده ی تلخ شده زنجیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟ در میانِ تپشِ آینه پنهان شَوی و روح و تصویرِ کسی باشی و قسمت نشود؟ شده در اوجِ جوانی ، با همین ظاهرِ شاد تا گلو پیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟ شده ازاد و رها باشی و تا عمقِ وجود رام و تسخیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟ می شود با همه ی ریشه و رگهایِ تَنت سالها گیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟ ✍🏼
شده نزدیک به من چون رگ گردن عشقت  حلقه ی دار تو با آدم بی جان چه نکرد هرکجا اهل دلی دید تو را مجنون شد  با من غرق جنون سلسله جنبان چه نکرد
دیوانه ترین شاعرِ شَهرم ، بی تو.. بدمزه و تلخ وُ مثل ِ زَهرم بی تو.. یک مصرعِ ناتمام وُ بَد قافیه ام من با همه روزگار قَهرم بی تو...