eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باید تو ازتو من هم از من در گذر باشیم آری بیا تا بگذریم و همسفر باشیم میخواهد از ما عشق یک افسانه ی تازه افسانه ای که در حقیقت غوطه ور باشیم بوی ریا از صحبت این شهر میبارد از غیر همدیگر بیا تا بی خبر باشیم چشمان تو آغاز کرده فتنه را باید دنبال شروشور و شعر و دردسر باشیم در عشق با چشمان بسته راه کوتاه است هرگز نباید در پی اما اگر باشیم بانوی خوب و چادری ماه عسل باید از قم به گیلان تا به مشهد در سفر باشیم
آکنده از شعرم ولی حالم خراب است دنیای بیتم من ولی حسم به خواب است حسی شبیه حس یک دیوانه دارم حال و هوایم ناخوش و قلبم کباب است بیمارم انگاری نمی‌دانم چه حالی‌ست دستم به لرز افتاده و چشمم پر آب است تا امدم شعری بگویم باز از آن چشم شد تار چشمانم که گویا از شراب است ابیات من در پشت قلبم مانده بی کس تنها نشستم دور و اطرافم تراب است رفتی تو اما مانده ام من در دیاری که آشنایش هم برایم غیرِ باب است وقتی که رفتی من هم از دنیا بریدم ای رفته از پیشم سوالم بی جواب است کِی می‌رسم من بر وصالت مهربانم؟ بی تو برایم زندگی مثل سراب است یاصاحب‌صبر
هرکه دیوارش میان مردمان کوتاهتر زجر و دردش بیشتر فریاد او پر آهتر از قدیم اینطور بوده بین خلق الله هم غصه داران بینوا و ظالمان هم شاهتر
♥️ گداے تو از هرڪسے ڪه پا بخورد تو را ڪه داشتہ باشد غمِ چہ را بخورد تمام دغدغہ‌اش حسرٺ همین جملہ‌سٺ خدا ڪند ڪه مسیرم بہ بخورد ❤️ 🥀
▫️آری می آید او ... روزی می آید که پشت بر بام کعبه میزنی و با شعار یالثارات الحسین علیه السلام به خونخواهی جد غریبت حسین علیه‌السلام می آیی و ما چشم انتظار می مانیم... چشم انتظار آن لحظه ای که بیایی انتقام بگیری و لبت را خندان ببینیم... سلام پدر مهربان ما صبحت بخیر 🖤❤️
سلام به اعضا گرامی من قصد تبادل زدن اصلا ندارم. لطفا تقاضای تبادل نکنید🌹🌹🌹
می‌بینی و می‌فهمی و انگار نه‌ انگار انگار نه‌ انگار دلی مانده در آوار لعنت به زمانی که پریشانِ تو باشم یک خاطره از تو بشود بر سرم آوار زیباییِ چشمت همه را همدم من کرد اشک وغزل و پنجره و ساعت و سیگار از مرحمت عشق همین‌قدر بگویم تنهایی و تنهایی و تنهاییِ بسیار در حسرتِ آغوشِ تو یک عمر نشستم سهمم شد از این عشق فقط شانهٔ دیوار با عالمِ بی.عشق کنار آمده بودم زیبایی‌ات انکارِ مرا برد به اقرار تنهایی و بی‌تابی و باران و خیالت دلتنگیِ پاییز کمی دست نگه دار
من خرابِ نگهِ نرگسِ شهلای توام بی‌خود از باده‌ی جام و میِ مینای توام تو به تحریک فلک، فتنه‌ی دورانِ منی من به تصدیق نظر، محوِ تماشای توام
با تو هرشب ترانه می خونم شعر چشمات هوامو ابری کرد یاد روزای رفته افتادم .... هر کی اومد دلم رو قهری کرد 🌸🌸🌸🌹🌹
پاییز عزیزم، خوش قدم باشی 💟
باید تمامِ مَردمِ دنیا "بنان" شوند از بس تو را "الهـــــہ ے ناز" آفریده اند...! 💟
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی؟ دل وجانم به تو مشغول و نگه بر چپ و راست تا حریفان ندانند که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی