eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
در هوای زلفِ مشکینِ تو هر جا دم زدم ، دود آهم عالمی را سنبلستان‌ کرد و رفت دوش ، سیلابِ خیالت می‌گذشت از خاطرم خانه ی دل بر سرِ ره بود ؛ ویران ‌کرد و رفت ...
داغیِ دست کسی آمد و درگیرم کرد آمد و از همۀ اهل جهان سیرم کرد اولین بار خودش خواست که با او باشم آنقدَر گفت چنینم و چنان... شیرم کرد مثل یک قلعه که بی برج و نگهبان باشد بردلم سخت شبیخون زَدو تسخیرم کرد تا خبردار شد از قصّۀ وابستگی ام بر دلم مهر جنونی زد و زنجیرم کرد به سرش زد که دلم را بفروشد، برود قصدش این بود که یک مرتبه تعمیرم کرد!
ای کاش به آغوش تو جان را برسانم کافیست همینقدر اگر زنده بمانم من تشنه ترین رود و تو آرامش دریا با شوق رسیدن به تنت در جریانم تو طرح غزل هندسه در شعر معاصر من خون دل منزوی و فرشچیانم ای کاش شبی مرتکب چشم تو باشم بادام از این شاخه لیمو بتکانم بیرون زده از روسری تو شب شعرم من شاعر پیچیده ترین شعر جهانم تو جلوه ای از فخرفروشی خدایی من حاصل آمیزش باران و خزانم گفتند حسودان تو به فکر دگرانی در راه رسیدن به تو حتی دگرانم هر جا سخن از عشق شد اوضاع به هم ریخت از شدت خوشبختی و حالم نگرانم بی روی تو‌ آرام ندارم، خبرت هست؟! یا مصلحت این است ندانی و ندانم 🌻🌻
پلک بالا میبری دنیا غزلخوان میشود مرجع تقلید شاعرهاست چشم ناز تو
نوشتم درد دلهایم همه گفتند عالی بود ندانستند که درمانی برای زخم کاری بود نوشتم درد دلهایم شبیه شعر بر دفتر ندانستند که هر شعرم برایم یادگاری بود نوشتم درد دلهایم همه خواندند و اما حیف ندانستند که سوز من همه از غمگساری بود نوشتم درد دلهایم گهی شاد و گهی غمگین ندانستند که این خنده فقط چهره نگاری بود نوشتم درد دلهایم زدست روزگار بد ندانستند که اشک چشم برایم برد باری بود نوشتم درد دلهایم به شبها کنج یک خلوت لقب سنگ صبورم داد عجب شب زنده داری بود جواد_الماسی
. سکّه ی این دوستی ها را نزن دندان رفیق گیرم اصلا اصل باشد، حیف دندان تو نیست؟ ‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تشخیص پزشک خستگی از دنیاست با من بنشین و چای درمانی کن ...
به برگه‌ی شجره‌نامه‌ام نوشته شده حلال‌زاده، غلامی، زِ دودمان نجف...
چقدر جان به لبم کرد این حقیقت بی رحم چرا همیشه تو را باید از خیال بخواهم؟...
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگریست جای گلایه نیست که این رسم دلبری ست
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد چشم انتظار باش درین ماجرا توهم
تا نسوزی عشق را هرگز نمی فهمی که چیست گاه بخشیدن گهی آغوش و گه درد و غم است...
صبر کن دسته گل تازه به آب افتاده! زندگی پشت سرت از تب‌و‌تاب افتاده عاشقی با تو فقط دردسری زیبا بود بی تو از صورت این عشق نقاب افتاده
در عشق نمی‌دانم درمانِ دلِ خویش خواهم که کنم صبر ولی دسترسَم نیست خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم از تنگ دلی جانا ، جای نفسم نیست...
نوشتم درد دلهایم همه گفتند عالی بود ندانستند که درمانی برای زخم کاری بود نوشتم درد دلهایم شبیه شعر بر دفتر ندانستند که هر شعرم برایم یادگاری بود نوشتم درد دلهایم همه خواندند و اما حیف ندانستند که سوز من همه از غمگساری بود نوشتم درد دلهایم گهی شاد و گهی غمگین ندانستند که این خنده فقط چهره نگاری بود نوشتم درد دلهایم زدست روزگار بد ندانستند که اشک چشم برایم برد باری بود نوشتم درد دلهایم به شبها کنج یک خلوت لقب سنگ صبورم داد عجب شب زنده داری بود جواد_الماسی
از مهرِ دوستانِ ریاکار خوش‌تر است! دشنام دشمنی که چو آیینه راستگوست!!
چیزی بگو تا حال و روزت را بدانم حرفی بزن دردت به من هم ربط دارد این چشم های خیس وباران خورده ی من با آن دوتا ابروی درهم ربط دارد وقتی تو غمگینی دل من هم گرفته است دلتنگی آدم به آدم ربط دارد 🍃
پلک بالا میبری دنیا غزلخوان میشود مرجع تقلید شاعرهاست چشم ناز تو
ساکِت شُدَن نه اینکه نِشانِ رِضایَت است گاهی سُکوت قَطعِ امید از مُخاطَب است
دختر که باشی گیسوانت رود جاریست قلب درون سینه ات هم یک قناریست دختر که باشی دست تو یعنی نوازش دختر که باشی شانه هایت، استواریست دختر که باشی گاه می‌خندی و گاهی آب و هوای چشم‌هات ابری بهاریست دختر که باشی خنده بر لب داری اما پشتش کمی اشک و شکایت گه‌گداریست دختر پر از شور است شیرین است دختر دختر همیشه آن کسی که دوست داریست دختر تمام سهمش از دنیا، زمین، عشق دل بی‌قراری بی‌قراری بی‌قراریست می‌جنگد و می‌گرید و می‌میرد آرام دختر شهید عشق‌های انتحاری ست خالق برای زینت عرش افریدَش دختر میان آفرینش شاهکاریست آیینه نام چشم‌های دختران است دختر که باشی طعم لبخندت اناریست   لاادری
مـن گـرفتـارِتـو بـودم، تـو دچـارِ دگری مـن همـه مستِ تـو، اما تو خمارِ دگری دفتـرِ شعـرِ دلِ مـن همـه لبريزِ تـو بود سـرِ سـودای تــو امـا بـه گـذارِ دگـری بسترم چـون صدفی، مانده ز مرواريدش تـو ولی مسخ به يک مهـره ی مارِ دگری 😕😕😢😢
مخواه ز آتشت آرام باشم ای‌تشنه به یاد حنجر خشکت هوار باید زد . . .
چاره عشق سکوت است که بلوا نشود مشت عاشق ابدا پیش کسی وا نشود درسکوت است که پروانه بماند باشمع گرچه سوزد دهنش باز به شکوا نشود من دلم آتش و لب را زده ام مهر سکوت پر گشودم که پرم سوزد و پروا نشود دیشبم گفت خرد فکر دگر شیرین کن گفتمش مزه هر شهد که حلوا نشود زدل و جان زده ام حرف وفا پس دیگر سخن آنگونه به غیرش به لب آوا نشود
مگو کنارِ تو اهلِ گناه خواهم شد بگیر دستِ مرا، سربراه خواهم شد مرا به سنگدلی با خودت قیاس مکن در این مقایسه هم روسیاه خواهم شد اگرچه برکه‌ی آرام بوده‌ام یک عمر پلنگ‌وار هواخواهِ ماه خواهم شد بمان که حرفِ کسی رویِ من اثر نکند مرو که آینه‌ی غرقِ آه خواهم شد اگرچه کلبه‌ی متروک دیده‌ای ما را برایِ خستگی‌ات جان‌پناه خواهم شد💋🍃 💤ℒℴνℯ⤵️ ┅✶❤✶┅
خوشاچشمےڪھ؛خواند حرف ِدل را!😄 گرفت این مصرعت فردِ زبل را نه آنکس که لگد کردست گِل را که من هم مثل او نادان و گیجم بفرما مصرع ِ نابی خپل را😄 زبل خان گاه اینجا گاه اونجا😝 زبل خان در شکار شعر هر جا😉 زبل خان تیر تو بر سنگ خورده😏 زبل خان نیستی همپای با ما😜😅 😁
موسیقی دردیم و سزاوار سکوتیم با این همه فریاد، گرفتار سکوتیم در شهر پریشانی، در کوچه اندوه همسایه‌ی دیوار به دیوار سکوتیم در خلوتِ ما جای سخن نیست، من و تو چون آینه‌ها رازنگهدار سکوتیم گوش شنوا نیست در این دارِ مکافات محکوم به زندانِ دل‌آزارِ سکوتیم شعری نسرودیم که در باد بماند چون اهل نظر"حافظ"اسرار سکوتیم 🚶‍♀
♥️ پشت دل‌باز ترین پنجـره تنگ است دلـم ... ❤️❤️❤️
🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 کسی حساب نکردو به احترام خودم جواب میدهم اینجا به هر سلام خودم تویی که عاشق اشعار ناب من هستی بخواه دفتر من را به انضمام خودم فقیرم از "تونداری" که رفته ایمانم تورا به بیع فضولی زدم بنام خودم به جنگ سرد نگاه تو رفتم و حالا رسیده ام به فروپاشی نظام خودم شکایت از تو ندارم که برنخواهی گشت چه دردها نکشیده دل از دوام خودم زبان طعنه زنان پیش عقل من کند است چه زخمها که نخورده دل از کلام خودم دوباره بی خبر از تو به دشت برگشتند تمام قاصدکک های بی مرام خودم بهای حرمت دل در جوانی ام اینست خمیده قامتم اما به احترام خودم 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁
گُنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم گوشه چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم ✨سید علی صیدی طهرانی
اندازه ی دریا اگرچه حرف دارم هر رهگذر اما نمی آید بکارم زل میزنم در بینهایت چشم نقشه اینجاست یا آنجاست یا آنجا دیارم یا بسترم درد است یا برگ است یا برف تقویم تابستان ندار بی بهارم از هیچ چشمی "دوستت دارم" ندیدم اما به عکس کهنه ای امیدوارم تنهاییم همراه من باقیست حتی روزی که دنیا جمع گردد برمزارم