eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دلبستھ‌ۍافلاکم‌وپابستھ‌ۍخاڪ فوارھ‌ای‌بین‌زمین‌وآسمانم . . !
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌صبر کن باران بگیرد می روم یا که پایم جان بگیرد می روم صبرکن من بغض دارم اندکی گریه ام پایان بگیرد می روم آبرویم می رود با چشم تر صبر کن باران بگیرد میروم
دلتنگ تو بودن، عجب قشنگی‌ست
درسته که بعضی چیزا نداره اما که داره....
✨ گاهی پُر از می‌شوی ولی را نداری برایش تقاصش را می‌دهد ...! 😢😢😢
دانی که نِگاهی به نگاهَت نِگران است در مرگ دلم پای خیالت به میان است در شعر، پریشان نظران جای ندارند زیبایی چشمان تو معیار بیان است با دیدن تو رنگ ز رخسار جهان رفت این دیدنت انگار که تکرار خزان است ای عشق کمی شعر بخوان مست شوم من آوای تو مستانه تر از صوت اذان است زیباتر از آنی که ز وصفت به درآیم نور نگهت مرجع اشعار گران است در هر نفسم باز بخوان راز دلم را این شعر پر از حرف دل و سرّ نهان است
یک لحظه تو را بغل کنم، می‌فهمی آغوش من از قافیه هم تنگ‌تر است... 🖇💌
میشود در غزلم باز مخاطب باشی؟ همچو مهتاب در این برکه مرتب باشی؟ من الفبای غزل ، پیش تو آموخته ام حاضری باز در استادی مکتب باشی؟ می شود در وسط قاب خیال ذهنم دایمأ با گل لبخند تو بر لب باشی می شود تا ابد ای دوست بمانی پیشم شام تا شام تو از عشق لبا لب باشی گفتمش عمر به پاییز و کمین باد اجل تا کی آخر تو پر از باد به غبغب باشی؟
اینکه از دور تماشا کنمت، سنگین است در دلم باشی و حاشا کنمت، سنگین است بعد هر بغض که شاعر بشوی می‌فهمی هر کجای غزلم جا کنمت، سنگین است تلخ باشی و دم از واژه‌ی شیرین بزنی پشت هر قافیه پیدا کنمت، سنگین است هی نخوابی و دلم شور دلت را بزند او برانگیزد و پروا کنمت، سنگین است نکند فاش شود پیش کسی غربت ما ترس از این قصه که رسوا کنمت، سنگین است نقش چشمان تو در قتل دلم مشهود است شب به شب از سر دل وا کنمت، سنگین است... ‎‌‌‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌
تو را دوست دارم آن‌سان که هرگز کسی را دوست نداشته‌ام و دوست نخواهم داشت تو یگانه هستی و خواهی ماند بی هیچ قیاسی با دیگری این حس چیزی است آمیخته و عمیق چیزی که تمامِ ذراتم را دربر می‌گیرد تمام امیالم را ارضاء می‌کند و تمام غرورهایم را نوازش
کنار پنجره یک پوستر از عکس تو چسباندم کمال همنشین را باش عجب تهران زیبایی😃 🖇💌
    ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻨـﺪ تــو ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﺸـﻢ ﻣـﻦ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯽفهمنــد "تـ‌ꨄ ـو"ﭼﺸـمﻫﺎے ﻣﻨﯽ...
دنیای عروسکان ببین رنگین نیست لبخند زدن کار لب غمگین نیست درد است که همزاد شده با جانم با گفتن حلوا که دهان شیرین نیست
هر کس رسید از تو به مقصود و این گدا محروم از عطای تو، این نیز بگذرد ای دوست، تو مرا همه دشنام می‌دهی من می‌کنم دعای تو، این نیز بگذرد!!
بگذار که با موی تو خلوت کنم امشب باید به یکی گفت پریشانی خود را... 💟
دلخوش به جمع کردن یک مشت آرزو این شادی حقیر همین است زندگی 🍂🍁🍂
شب به دل‌ گفتم چه باشد آبروی زندگی گفت چون پروانه در آغوش دلبر سوختن
ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند  سوختگان غمت، با غم دل خرمند هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت با خبران غمت، بی خبر از عالمند در طلبت اشک ماست، رونق مرآت دل  کاین دُرَر با فروغ، پرتو جام جمند چون به جهان خرمی، جز غم روی تو نیست  باده کشان غمت، مست شراب غمند گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند  خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خمند خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را  زآنکه شهیدان تو، جمله مسیحا دمند
دیوانه ترین حالت یک عشق زمانی‌ست دلتنگ شوی کار ز دست تو نیاید..
نسیمِ صبح مگر می‌وزد ز جانبِ دوست؟ که مهربانی‌اش از جنسِ مهربانیِ اوست فضای سینه می‌انبارم از هوای سحر مگر نه هر چه که از دوست می‌رسد نیکوست؟! کدام تا بنمایند روی ماهش را مدام آینه و آب را بگو و مگوست نمازِ عشق که بی قبله می‌گذارندش دو رکعت‌است و ز خونش به جای آب وضوست شبی خیالِ تو از خوابِ من گذشت و مرا هوای بستر و بالین هنوز وسوسه‌بوست چه جای شِکوِه که یارای شکر نیز نماند مرا که بغضِ عزیزش گرفته راهِ گلوست به هر طرف که کنم رو جز او نمی‌بینم جهانش آینه‌گردانِ جلوه از همه سوست عجب چه می‌کنی از عشقِ دوست در دلِ من که گاه ناب‌ترین باده در شکسته‌سبوست!
حسرتی گر به دلم هست همان دوری توست من پرستوی خزان دیده ی خاموش توأم
دل دیوانه که تنگ است مراقب باشید بی جهت در پی جنگ است مراقب باشید جمله مبهم اگر گفت به عمقش نروید توی تنگی که نهنگ است مراقب باشید
ای دریغا حسرت معشوقه هرشب میکشیم دیگران با شعرهای ما ولی مخ میزنند
بر آستان تو دل پایمال صد دردست  ببین که دست غمت بر سرم چه آوردست هوای باغ گل سرخ داشتیم و دریغ  که بلبلان همه زارند و برگ ها زردست  شب است و اینه خواب سپیده می بیند بیا که روز خوش ما خیال پروردست دهان غنچه فروبسته ماند در شب باغ که صبحِ خنده‌گشا روی ازو نهان کردست  چه ها که بر سر ما رفت و کس نزد آهی  به مردمی که جهان سخت ناجوانمردست  به سوز دل نفسی آتشین بر آرای عشق  که سینه ها سیه از روزگار دم سردست غم تو با دل من پنجه درفکند و رواست  که این دلیر به بازوی آن هماوردست دلا منال و ببین هستی یگانه ی عشق که آسمان و زمین با من و تو همدردست  ز خواب زلف سیاهت چه دم زنم که هنوز خیال سایه پریشان ز فکر شبگردست ... 🌹🌹🌹
...🌙 ❤️ لحظه لحظه، دسته دسته از فلک همچو باران از سمـا بارد ملک می زنند از شوق دائم بال و پر در حضـور حجت ثانـی عشر ملک هستی در یم شادی گم است بعثت است این، یا غدیر دوم است یوسف زهرا بـه دست داورش می نهد تاج امـامت بـر سرش عید «جاء الحـق» مبارک بر همه خاصـه بـر سـادات آل فاطمه عید آدم عیـد خاتم آمده عید مظلومـان عالم آمده عید قسط و عید عدل و دادهاست لحظه هـایش را مبـارک بادهاست عیـد قرآن، عید عترت، عید دین عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین