#اشعار_مهدوی
#در_فراق_یار
یک نظر کن به دل دربه در نوکرها
دست خود را بکش آقا به سر نوکرها
سر به زیریم و گرفتار ز بس خم کرده
معصیتهای فراوان کمر نوکرها
پر زدیم و نرسیدیم به تو, افتادیم
مرهمی باش به هر زخم پر نوکرها
با وجودی که دلت خون شده از ما اما
در همه حال تو بودی سپر نوکرها
کاش در روضه ببینیم که هستی آقا
تو خریدار دو چشمان تر نوکرها
پیش تو هرکه زمین خورده ز جا برخیزد
لطف کن باز بیا دور و بر نوکرها
مادری خورد زمین صورت او زخمی شد
سوخت از روضه ی مادر جگر نوکرها
#روح_الله_پیدایی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
شِکوِهای نیست ز طوفان حوادث ما را
دل به دریازدگان خنده به سیلاب زنند!
#رهی_معیری
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم
#شهریار
هـزار سال در این آرزو توانم بود
تو هرچه دیر بیایی هنوز باشد زود
تو سخت ساخته میآیی و نمیدانم
که روز آمدنت روزیِ که خواهد بود
#هوشنگ_ابتهاج
شاید شبی قسمت کنم دارایی ام را
تنهایی ام تنهایی ام تنهایی ام را
آیینه ی نقش و نگار دیگرانم
اما نمیبیند کسی زیبایی ام را
چون موج رفتی از کنارم؛نه ندیدی...
اشک غروب غربت دریایی ام را
با رفتنت دنیای بی تصویرم انگار
می ریخت از چشمان من بینایی ام را
هرگز نفهمیدی برایت شعر گفتم..
من مادری لالم که تو لالایی ام را....!!
#عباس_جواهری_رفیع
عشق من طرح چلیپایی است، تصویرش کنید
سرنوشت من معمایی است، تفسیرش کنید
خواب آوار و دوار و دار، یکجا دیدهام
عمر من آشفته رویایی است، تعبیرش کنید
در هم آمیزید عشق و مرگ را در کاسهیی
جوهری سازید و آن گه، نام تقدیرش کنید
دل که با صد رشتهی جادو نمیگیرد قرار
تاری از گیسوی او آرید و زنجیرش کنید
عمر من در شب نشست و عشق من در مه شکست
قصهام این است و جز این نیست، تحریرش کنید
این سحر گه نیست، ایمان در امان دارید از او
این شب است ای عاشقان صبح، تکفیرش کنید
کاسهی خورشید روشن نیست این تشت لجن
جا به جا در چاه ویل شب، سرازیرش کنید
منتظر مانید با آیینهها در سینهها
چون که صبح راستین رخشید، تکثیرش کنید
#حسین_منزوی
دَر مَسیرِ زِندِگی از سِیلِ سَختی ها نَتَـرس
بَذر هَم قَبل از جَوانه خاک بَر سَر میشَوَد
#سید_محمد_جواد_کاشانی
کُلـبـهای دَر سینـهی کوهَـم کَسی بـاوَر نَکَـرد
حَجمِ آواری که بَر مَن وَقتِ بَهمَن میگُذَشت
#اصغر_عظیمی_مهر
میـوهی پُخـتـه مَحـال است نَیُـفـتَد بَر خـاک
هَر که دِل بَسته به این دارِ فَنا نیمرس است
#صائب_تبریزی