و عشق یعنی
غمی عمیق اما بسیار عزیز
آیا تو تا به حال
غمِ عزیزِ کسی بودهای؟!
#عاطفه_محمدپور
یارم که پی به حال خرابم نمیبرد...
بی "شب بخیر" رفته و خوابم نمیبرد🙁😔
#حسین_شهریاری
چون یک کتاب کهنه که در روی طاقچه ست
دل مانده است بی تو چه خاکی به سر کند
#سجاد_شهیدی
شعر گفتن بعدِ بغض و گریه میچسبد ولی
حالمان را عطر ِ یارِ رفته بهتر میکند
#مریم_قهرمانلو
ایـن که درٖد او نمیذارد بـخـوابـم چـاره چیست
چاره اش یک شب بخیر از آن صدای لعنتیست
خواب دیدم در جهنم باز دنبال توام
بر غم عشق تو حتی مرگ هم مرهم نشد!
#مجید_ترکابادی
همچو تسبیحی که دارد خاک دکان میخورد
خاکبرسر ماندم و دستی برای ناز نیست!
#داود_صابری
با پاى خودش آمد و با پاى خودش رفت
يك روز به قلب من و حالا به جهنم!
#مهران_ترکمان
✌️🏻✌️🏻✌️🏻
چشمانِ منتظر که لزوماً به جاده نیست !
گاهی به صفحهٔ گوشی ، پِیِ یک شب بخیرِ توست ...
#حمیده_ماه_پری
تا پر از روسری و سیب شود شهر شما
زیــــر این خاک غــزل های مرا دفن کنید...
#لا_ادری
شبهای تو را نمیدانم چه کسی،
اما شبهای مرا
هنوز هم
آخرین شب بخیرت،
بخیر میکند..!
#حمیدرضا_عبداللهی
جَهنم است جهانی که بی تُ باید زیست
بهشت کن دو جهان را... کنارِ ما بنشینْ...
#وحید_کاوه
هرکسی رفت از این دل... به جهنم، اما
تو نباید بروی از دل من... میفهمی؟
#مجتبی_سپید
به غم کسی اسیرم که زمن خبر ندارد
عجب است محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هرآنکه گوید دل به دل راه دارد
دل من زغصه خون شد دل او خبر ندارد
با خودم لج کرده ام بیدار باشم تا که تو؛
بر سرِ رحم آیی و امشب بگویی "شب بخیر"
#مرتضی_پاکدامن
وعده های سر خرمن همه ارزانی شیخ
با تو هر لحظه دلم میل جهنم دارد .. !
#علی_صفری
جهنم چیست؟!جز بودن میان دیگرانی که،
نمیدانند دردت را ، نمیفهمند حرفت را...
#رضا_احسان_پور
به اعصاب خود مسلسل باشیم🙏🏻😊
خیال خام من این بود پنهانت کنم اما؟!
نمیدانم چرا از پشت هر شعرم نمایانی؟!
#سید_تقی_سیدی
بِنِشین چای بریزم که کمی مست شویم
دلخوشم کرده همین پیش ِ تو عَیّاشیها!
#علی_صفری
گفتم كه همين عشق
نجاتم دهد امّا
حالا چه كسی می دهد
از عشق نجاتم ؟
✍🏻 #قاسم_صرافان
تورا از بین صدها گل، منِ احمق جدا کردم
نفهمیدم غلط کردم، من از اول خطا کردم
...شدی نزدیک و هی گفتی ضرر حالا ندارد که
پسندیدم تو را من هم ، ولی ناز و ادا کردم
شد آغاز ارتباط ما بدون فکر و بی منطق
لگد کردم غرورم را و وجدان را رها کردم
پیامک می زدی هرشب سر ساعت دقیقاً 9
خودت را کشتی و آخر شما را تو صدا کردم
و کم کم این پیامک ها عجیب و مهربان تر شد
ومن هم قصر پوشالی برای خود بنا کردم
نشستم در خیالاتم زدم تاریخ عقدم را
و در رؤیا دو دستم را فرو توی حنا کردم!
به فکر مهریه بودم جهازم را چه می چیدم
منِ احمق ببین حتی که فکر شیر بها کردم
از آن شب ساعت 9 من پیامک می زدم هرشب
خودم با سادگی هایم عروسی را عزا کردم
...شدی تو بی خیال و من شدم هی بی قرار تو
تو هی بر من جفا کردی، منِ احمق وفا کردم
ولی رفتم به یک مسجد، بلاتکلیف ومستأصل
برای آن که برگردی فقط نذر و دعا کردم
جواب آمد که: «واثق شو به الطاف خداوندی
مگرکوری ندیدی که به تو عقلی عطا کردم؟»
...من امشب بی خیال تو ردیف و قافیه هستم
تو کاری با دلم کردی که فکرش رو نمی کردم !
#معصومه_پاکروان