گریه کن گاهی غزل با گریه معنا میشود
بغض های بسته گاهی با غزل وا میشود
اتفاقن زخم های کهنه گاهی وقت ها
لابلای عقده های مانده پیدا میشود
می توان با یک نگاه خسته ای پرواز کرد
آه گاهی در غزل هم رنگ دریا میشود
آسمان باشی! سکوت کوچه ی بن بست هم
در نگاهی ساده تر بسیار زیبا می شود
حسرت یک خنده دارم بر لب هر شانه ای
خرمن مویت که می بینم دلم وا میشود
✍ جابر ترمک
ای که مهرت نرسیده است به من، باور کن
هیچ کس قدرِ من از قهرِ تو رنجیده نشد
#سجاد_سامانی
نیمه شب رفتی،هوای چشم هایت گرگ و میش
رویِ دارِ دل کشیدم چله ی غم، ریش ریش
تارو پود عشق را آهسته میبافم عزیز
دست حق پشت و پناهت مهربانم،خیر پیش
#مارال_افشون
✍✍✍
شعله ی عشقِ تو شد آتشِ آتشکده ام
مستِ دیـدارِ تـوأم ساقیِ بی میکده ام
منـم آن رعیـتِ دیـوانـه ی وادیِ تنت
گرچه خانزادهام و مالکِ این دهکده ام
رونقِ مزرعـه ام، گندمِ گیسوی شماست
سرخیِ سیبِ رُخت.. برکتِ خلوتکده ام
نـذر کردم کـه اگر حاجتِ دل را بـدهی
تـا ابـد بـوسه بکـارم بـه درِ بتـکده ام
سخت دل داده ای و ساده دلم را بُردی
ساده پس باز بکن.... قفلِ درِ غمکده ام
#محمد_امیری
࿇─┅══•♤♡♤•══┅─࿇
محرومیت.....
عمریست از محرومیت زار و پریشیم
وامانده در تنهایی جانکاه خویشیم
هرگز نصیب ما نشد حقی که باید
چون بره ای مظلوم دراین گرگ و میشیم
همواره اول بوده ایم از آخر امّا
درفقر و بیکاری خدا را شکر پیشیم
هرچند دور از مرز در کالای قاچاق
در حدّ و قدِّ منطقه آزاد کیشیم
با اتفاقاتی که می افتد کماکان
داریم توی مملکت معروف میشیم
حالا مسیر ما به سوی پیشرفت است
بالطف بعضی دوستان قطب حشیشیم
ما شاعران دور از بلای اعتیادیم
گهگاه تنها دردها را می نویشیم
احمدرفیعی وردنجانی
🌹
هرچند وصل تــــــو نشده قسمتم ولی...
در خواب دوش دست تو شد شالِ گردنم
#ثائــــــــــر
.
گر دیگران زِ وصل تو درمان طلب ڪنند
ما را بس است درد تو و آرزوے تو!
#كمالخجندى
#یاحسین
📜
شب بهتنهایی خودش مأمور بر آزار ماست
وای از آن ساعت که با غم هم تبانی میكند..
ــ حسین فروتن
عمری که صرف عشق نگردد بطالت است
راهی که رو به دوست ندارد ضلالت است
#فروغی_بسطامی
وصلِ من با تو همین بس که در آن کو شبِ تار
کنم افغان و شناسی تو به آواز مرا
#محتشم_کاشانی
غزل اخلاقی بسیار زیبا
از براى کام دنيا خويش را غمگين مکن
پشت پا زن بر دو عالم، دست را بالين مکن
نخل نوخيز تو بهر بوستان ديگرست
ريشه محکم در زمين عاريت چندين مکن
چشم خواب آلود را در گوشه نسيان گذار
راه دورى پيش دارى بار خود سنگين مکن
اشک خونين در قفا دارد وداع رنگ و بو
خانه اى کز وى برون خواهى شدن رنگين مکن
مى چکد خون از سر شمشير حشر انتقام
پنجه از خون ضعيفان سرخ چون شاهين مکن
تيشه اى دارى چو آه آتشين در آستين
سنگ راهت گر شود کوه گران، تمکين مکن
هر چه پيشت آورد قسمت، به آن خرسند باش
از براى زيستن اندازه اى تعيين مکن
خارخار حرص را در پرده دل ره مده
ناقه گردون نورد روح را گرگين مکن
زخم دندان ندامت در کمين فرصت است
کام خود از بوسه شکر لبان شيرين مکن
غنچه مستور مى خواهد بهشت روى يار
چشم خود را باز بر رخسار حورالعين مکن
نقد از مرگ ارادى ساز حشر نسيه را
منزل خود را دراز از چشم کوته بين مکن
شکر اين تلخرويان نى به ناخن مى کند
وقت حاجت جز به خون خود دهن شيرين مکن
نان جو خور، در بهشت سير چشمى سير کن
دل چو گندم چاک بهر خوشه پروين مکن
شهپر طاوس را آخر مگس ران مى کنند
فخر بر عريان تنان از جامه رنگين مکن
در نمى گيرد به ارباب خرد افسون عشق
گر نه اى بيکار، خون مرده را تلقين مکن
آب صاف و تيره صائب دشمن آيينه است
سينه خود را غبارآلود مهر و کين مکن
#صائب_تبریزی
﷽
━━━━━💠🌸💠━━━━━
نوش دارویی و حتّی بعد مرگ آیی اگر
از میان قبــــــــر میآیم به استقبال تــــو
━━━━━💠🌸💠━━━━━
#ثائر