eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دلبری دارم که در فرمان او باشد دلم همچو گوئی در خم چوگان او باشد دلم هر زمان هر جا که میخواهد دلم را میبرد زان سبب پیوسته سر‌گردان او باشد دلم - شمس مغربی
صبور و عادل و اهلِ یقینی،رکنِ ایمانی تو تفسیرِ صریح عشق از آیات قرآنی غزل شد عاجز از توصیف مضمونِ نگاه تو هزاران دفتر شعری،هزاران بیتِ دیوانی شبیه چشمه ای از معرفت جوشان و لبریزی علیه ظلم و استکبار ،دریایِ خروشانی زمین با تابشِ نورِ هدایت از تو روشن شد که قرصِ صورتت کرده،جهان را پرتو افشانی غنی و خودکفا هستیم اما تازمانی که تویی سرمایه و دارایی ایران و ایرانی ولیِّ امرِ کلِّ مسلمین، آقای خوبی ها امام و سیّد و مولا و سرور...جوهر جانی برای هر چه آزاده است در دنیا،نه تنها ما و حزب الله لبنان، نقطه ی آغاز و پایانی خیالت تخت آقا جان،همیشه پرچمت بالاست قسم بر پیکرِ صد پاره ی قاسم سلیمانی
برآنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی از این کم تر نشاید کرد در پای تو قربانی
....🍃 افتـاده در زمـان شمـا زنـدگـی مـا... یک آخر الزمانی ام و عشق می کنم
قلب زمین گرفته، زمان را قرار نیست ای بغض مانده در دل هفت آسمان، بیا...
عاشق شدن را داشتم از ياد مى‌بردم اين شير را بيدار كردى بچه آهو جان!
فرشچیان گفت بیا تا بکشم نقش تو را تو نرو ،گوش نکن بوم و قلم می‌شکند
برس به دادِ جهان..‌
تو میرسی به من و محو میشوم هر بار که صفر میشود از ضرب با تو هر عددی...
من به چشمم گفته بودم عشق من را لو نده! این روانی بی اجـازه با تـو صحبت می کند ۰
مرا از رنجهای عاشقی بیهوده ترساندی، فقط سربسته می گویم، طبیب از خون نمی ترسد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: چشم بد دور عمرتان بسیار کس نبیند ملالتان آقــا ما نمرده ایم خون دل بخوری تخــت باشد خیالتان اقا چیست روباه در مصاف شیر؟ چه نیازی به امر یا گفته؟ تو فقط ابرویی به هم اور میشود خواب دشمن اشفته...
بی عشق مٙهدی در دلم لطف و صفا نیست لایق به خاک است آن دلی که مبتلا نیست هر روز باید از فراقش ناله سر داد مٙهدی فقط آقای روز جمعه ها نیست @
ای آن که در نگاهت حجمی زِ نور داری کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟ در خواب دیده بودم یک شب فروغِ رویت کی در سرای چشمم قصد ظهور داری؟
جمعه صبح است به نرگس برسان اين پيغام سوخت بي عطر تو اين باغ كمي زود بیا ... اللهم عجل لولیک الفرج
ای که رفتی و شکستی این دل غمگین ما کاش برگردی و باشی لحظه‌ای تسکین ما ای ستاره دیدمت در خواب دوشینم تو را باش تعبیرِ خوشِ آن خوشه‌یِ پروینِ ما من به نام تو قسم‌ها می‌خورم ای نازنین نام تو قرآن ما و الطور و السینین ما تو فقط شعر مرا می‌خواستی ای سنگدل با رقیبان خواندی‌و کردی فقط تحسین‌ ما «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟» لحظه‌ی آخر بیا بنشین تو بر بالین ما
گاه آهم می‌رباید گاه اشکم‌ می‌برد نقد من یک مشت خاک واین همه سیلابها......!!
دلبری کرد و دلم رفت و شبی زد به سرم عاشقی کردم و والله در آمد پدرم دل به او دادم و او رفت و دلم مانده و من و از آن روز به سر حد جنون در به درم دلبری کرد چو آهو تو فقط چشم ببند من نبستم که چنین سوخت تمام جگرم
مثل آن مردابِ غمگینی که نیلوفر نداشت حال من بد بود، اما هیچ کس باور نداشت...
تعجیل کن به خاطر صدها هزار چشم ای پاسخ گرامی اَمّن یجیب ها ... اللهم عجل لولیک الفرج
ای آن که در نگاهت حجمی زِ نور داری کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟ در خواب دیده بودم یک شب فروغِ رویت کی در سرای چشمم قصد ظهور داری؟
مردمان گویند: هر چه از دیده رفت از دل برفت نی، که بر جای است نقش یار و مشکل می‌رود
گاهی کِشم سری به گریبانِ خویشتن از بس دلم ز تنگی دنیا گرفته است آشوب محشری‌ست، دلش نام کرده‌ام این قطره‌ای که شورش دریا گرفته است لاهیجی